کد خبر: 1278828
تاریخ انتشار: ۰۵ بهمن ۱۴۰۳ - ۲۳:۰۰
پسری که در جریان درگیری به خاطر نگاه چپ، نوجوان ۱۷ ساله را در بازار تهران با ضربات چاقو به قتل رسانده بود قبل از خروج از کشور به دام افتاد. 
آرمین بینا 

جوان آنلاین: صبح شنبه سوم آذرماه امسال، مأموران پلیس تهران به قاضی صادق تبریزی، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی خبر دادند پسر جوان زخمی پس از انتقال به بیمارستان ابن‌سینا به قتل رسیده است. با اعلام این خبر، بازپرس جنایی همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی بیمارستان و در آنجا با جسد پسر ۱۷ ساله‌ای به نام فرامرز روبه‌رو شدند که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود. 

درگیری خونین در بازار 

بررسی‌ها نشان داد مقتول شامگاه گذشته ساعت ۲۰:۴۰ دوم آذر‌ماه همراه تعدادی از دوستانش در حوالی بازار تهران با چند پسر جوان دیگر نزاع دسته‌جمعی را رقم می‌زنند. دو گروه از قبل با هم اختلاف داشتند و وقتی دوباره یکدیگر را می‌بینند با چوب و چاقو به جان هم می‌افتند و در جریان آن فرامرز با ضربات چاقو زخمی می‌شود و چند ساعت پس از انتقال به بیمارستان به کام مرگ می‌رود. 

بدین ترتیب همزمان با انتقال جسد پسر جوان به پزشکی قانونی، مأموران تحقیقات خود را برای شناسایی عاملان درگیری مرگبار آغاز کردند. مأموران پلیس در تحقیقات میدانی به ردپای پسر جوانی به نام کامران رسیدند که شب حادثه در دومین درگیری با مقتول و دوستانش دست به چاقو شده و پسر ۱۷ ساله را با ضربات متعدد چاقو زخمی کرده و از محل گریخته است. 

سپس مأموران راهی خانه کامران و دوستانش شدند، اما دریافتند تمامی متهمان به مکان نامعلومی گریخته‌اند. 

در ادامه تحقیقات، مأموران دو نفر از متهمان را شناسایی و بازداشت کردند. آنها در بازجویی‌ها به درگیری اقرار و اعتراف کردند هر کدام از آنها ضربه‌ای به سمت مقتول پرت کرده‌اند، اما کامران ضربات متعدد را زده است.
 
نگاه چپ 
پس از دستگیری دو نفر از متهمان نزاع دسته‌جمعی خونین، مأموران جست‌و‌جو برای پیدا کردن ردی از قاتل فراری را ادامه دادند که مشخص شد او قصد دارد از ایران خارج شود. مأموران در نهایت رد کامران را زدند و چند روز قبل متهم را قبل از فرار از ایران به دام انداختند و به اداره پلیس تهران منتقل کردند.

متهم در بازجویی‌ها با اظهار پشیمانی به قتل پسر ۱۷ ساله اعتراف و ادعا کرد درگیری خونین آنها به خاطر یک نگاه چپ رخ داده است. در‌حالی‌که تحقیقات برای دستگیری آخرین فرد این نزاع مرگبار ادامه دارد، متهم به دستور بازپرس جنایی برای تحقیقات بیشتر و برملا شدن زوایای پنهان حادثه در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت. 

گفت‌و‌گو با متهم 

متهم ۲۱ سال سن دارد و اظهار پشیمانی می‌کند و به گفته خودش فکر نمی‌کرده در این سن دستش به خون پسر جوان دیگری آلوده شود. 

کامران مقتول را می‌شناختی؟ 
نه، من و دوستانم، او و دوستانش را یک ساعت قبل دیده بودیم و بار دوم که یکدیگر را دیدیم این اتفاق تلخ رخ داد. 

دو بار با هم درگیر شده بودید؟ 
بله، بار اول در یک بوستان با هم درگیر شدیم و بار دوم هم در یکی از خیابان‌های حوالی بازار با هم درگیر شدیم. 

بار اول چرا با هم درگیر شدید؟ 
آن شب همراه تعدادی از دوستانم برای تفریح به بوستانی رفته بودیم. ما با هم شوخی می‌کردیم و می‌خندیدیم که مقتول و دوستانش به ما چپ‌چپ نگاه کردند و سپس تذکر دادند که صدایمان را بلند نکنیم. البته صدای خنده و شوخی ما بلند بود، اما یک نگاه چپ از سوی آنها باعث شد با هم درگیر شویم. ما یکدیگر را به شدت کتک زدیم که دقایقی بعد درگیری اول ما تمام شد. 

چه شد که درگیری در پارک به خیر گذشت؟ 
وقتی با هم درگیر شدیم، تعدادی از رهگذران و افرادی که برای تفریح به پارک آمده بودند میانجیگری کردند و درگیری تمام شد و آنها هم از پارک رفتند، اما فکر نمی‌کردم که این درگیری ادامه داشته باشد و الان من قاتل باشم. 

پس از درگیری آنها را تعقیب کردید و دوباره درگیر شدید؟ 
نه، خیلی اتفاقی مقتول و دوستانش را در یکی از خیابان‌های اطراف بازار دیدیم. 

چه شد که دوباره درگیر شدید؟ 
آن شب ساعتی بعد من و دوستانم داخل خیابان به صورت اتفاقی مقتول و دوستانش را دیدیم و، چون از درگیری قبلی کینه داشتیم بار دیگر با هم چشم در چشم و درگیر شدیم. در درگیری مقتول و دوستانش با چوب دستی به ما حمله کردند و من و دوستم را زدند. مقتول پس از اینکه مرا با چوب‌دستی کتک زد فرار کرد و من هم با دوستم او را تعقیب کردیم و وقتی به او رسیدم خیلی عصبانی بودم و با چاقو چند ضربه به او زدم. البته سه دوست دیگرم که الان دو نفرشان بازداشت شده‌اند و یکی از آنها نیز فراری است، ضرباتی با چاقو به مقتول زدند. 

بعد چه شد؟ 
وقتی او خونین روی زمین افتاد، ما از ترس فرار کردیم. 

کی متوجه شدی او به قتل رسیده است؟ 
یکی از دوستانم آنها را تعقیب کرده بود و بعد از چند ساعت به ما خبر داد که پسر جوان در بیمارستان فوت کرده و ما هم از ترس فرار کردیم. 

به کجا فرار کردید؟ 
هر یک از ما به خانه و باغ اقوام رفتیم و برای مدتی پنهان شدیم. 

قصد داشتی از ایران خارج شوی؟ 
بله، من مدتی در مکانی پنهان شدم و بعد به خانه یکی از بستگانم رفتم تا خانواده‌ام مرا از ایران به ترکیه و از آنجا به آلمان فراری دهند، اما در آخرین مخفیگاه به دام افتادم. البته خانواده‌ام مرا تشویق می‌کردند که خودم را به پلیس معرفی کنم. 

حرف آخر؟ 
خیلی پشیمانم.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار