استفاده از سقف شیروانی در شمال کشور بسیار کاربردی است، ریزش بارشهای مکرر و شدید باعث شده طی سالیان سال ساکنان این خطه دریابند که این نحوه ساختمانسازی بیشترین سود و کمترین آسیب را برای آنها دارد، اما این معماری را نمیتوان در دیگر شهرهای کشور دید، مگر به ندرت یا به شکل فانتزی. آموزش کاربردی چیزی شبیه به معماری و ساختمانسازی در شهرهای مختلف است. نمیتوان بدون در نظر گرفتن شرایط آب و هوایی یک منطقه اقدام به ساخت و ساز کرد. این مسئله پیچیدهای نیست و تقریباً کمتر کسی است که آن را نپذیرد، اما برای دانشآموزانمان، تحصیلات و آینده آنها، به اندازه همین ساختمانسازی و معماری در شهرهای مختلف هم ایده و برنامه نداریم! همه محصلان را هردمبیلی، داخل کلاسهای درس هدایت میکنیم و همهشان در سرتاسر کشور با استعدادهای کاملاً متفاوت و شرایط زندگی کاملاً متفاوتتر، یک کتاب را میخوانند.
فهمش به هیچ عنوان سخت نیست. بارها و بارها از زبان معلمان شنیدیم که هر کدام از دانشآموزان در یک زمینه استعداد دارند، بنابراین باید در همان زمینه هدایت شوند و پیشرفت کنند. بدون شک او که در ورزش، خوب است میتواند در این زمینه کارهایی به مراتب مثبتتر انجام دهد تا زمینههایی که نیاز به حفظ و یادگیری دروس دارد و بالعکس، اما سالهاست که همه دانشآموزان به یک روش و بدون درنظرگرفتن استعدادهایشان، کنار هم مینشینند و همین اصلیترین دلیل برای کشف نشدن توانمندیهای آنهاست.
اکثر دانشآموزان دوست دارند دکتر یا مهندس شوند، شاید در این بین عدهای هم به هنر روی خوش نشان دهند، اما در اصل، عدم آشنایی آنها به استعدادهایشان و بسته بودن دایره تعلیمات است که باعث میشود بسیاری خوشبختی و آینده موفق را در چند شغل خاص مثل دکتر و مهندس شدن بدانند. تمام این مسائل ناشی از نحوه نادرست آموزشی است. اشکالات و ایراداتی که نه توانایی و استعدادهای دانشآموزان را مدنظر قرار میدهد و نه نیازهای شهر و روستا و استان و حتی کشور آنها را.
زندگی روستایی به بچههایی که در آن زندگی میکنند، تواناییها و قابلیتهایی را میدهد که بچههای شهری ندارند و صدالبته بالعکس، بچههای ساکن در شهر نیز تواناییهایی دارند که بچههای روستا ندارند. پس نمیتوان انتظار داشت دانشآموزان سراسر کشور با شرایط متفاوت زندگی تحصیل و استعدادهای گوناگون به یک شکل تحصیل کنند و نتیجه بگیرند، در حالی که تحصیلات آنها نیز هرگز به یک شکل نیست و تنها کتب و امتحاناتشان یکی است!
حوزه تحصیل پر از اشکالات، ایرادات و جمع اضداد است که طی این سالها هرگز آنطور که باید و شاید بدان پرداخته نشده، هر چند گاهی عدهای وعدههایی داده یا برخی سنگ بزرگ برداشتند، اما نتیجه تمام اقدامات انجام شده تا به امروز حتی خود آقایان مسئول را هم راضی نکرده چه برسد به محصلان!
با وجود تأکید کارشناسان حوزه تعلیم و تربیت و همچنین مسئولان این حوزه، استعدادیابی دانشآموزان و همچین مهارتآموزی به آنها، در سطوح مختلف همچنان در میدان اجرا با درهای بسته مواجه است. هر چند نمیتوان منکر تلاشهایی شد که در این زمینه انجام میشود، اما همچنان این آرزوی دیرینه در نظام آموزشی کشور به طور کامل محقق نشده و هنوز نتوانستهایم توفیق چندانی در این عرصه کسب کنیم. برای مثال، هنرستانهای کشور که تنها فرصت برای علاقهمندان به یادگیری مهارت است، همچنان با چالشهای عدیدهای مواجهند، چالشهایی که مانعی از جذب تعداد بیشتری از دانشآموزان میشود و بدتر اینکه نمیتواند امکانات و تجهیزات کافی در اختیار همه متقاضیان قرار دهد. در چنین شرایطی احمد محمودزاده، معاون وزیر آموزش و پرورش به برنامهریزی برای حضور ۶۰ درصد دانشآموزان دوره متوسطه در هنرستانها اشاره کرده و گفته که باید هنرستانهای خوبی ساخته و تجهیزات خوبی تأمین شود تا دانشآموز دغدغه ادامه تحصیل و اشتغال نداشته باشد، اما به عمل کار برآید به سخندانی نیست! مهم است که عملی شدن چنین کاری چه زمانی انجام میشود، حتی اگر در خوشبینانهترین حالت فرض کنیم که مجهز شدن هنرستانها و جذب دانشآموزان به آن، یک تا دو سال دیگر نیز اتفاق میافتد، تا آن موقع فرصتها و استعدادهای زیادی از دست میرود که باید برای آنها فکری کرد.
سالها قبل در برخی شهرها شاهد وجود دانشسراهایی بودیم که این فرصت را در اختیار دانشآموزان قرار میداد تا در پایان دوران دبیرستان با حضور در این دانشسراها به سرعت وارد بازار کار شوند. دانشسراهایی که معلمان زیادی را به جامعه تحویل داد. حال امروز میتوان تا زمانی که به یک برنامه درست، جامع و کمایراد در زمینه تحصیلات دانشاموزان دست یابیم، اقدام به برپایی دانشسراهایی تخصصیتر با کاربردهای علمی مختلف در شهرهای کشور کنیم تا متناسب با نیاز هر شهر و استان به تعلیم دانشآموزانی بپردازد که فارغالتحصیل شدند، اما شرایط حضور در دانشگاه را ندارند (زورشان به شکستن شاخ غول کنکور نمیرسد)، اما میتوانند در دانشسراها ضمن آموزش علم، سریعتر از مسیر دانشگاه به بازار کار راه پیدا کنند. آن هم کاری مرتبط با جامعهای که در آن زندگی میکنند. به این شکل حداقل نیمی از دانشآموزانمان را غربال کردیم. یعنی آنهایی که در خود توان عبور از کنکور نمیبینند را در مسیر دیگر هدایت کردیم. حال هم متقاضیان کنکور کاهش پیدا میکنند هم مانع از ادامه تحصیل دانشآموزان نشدیم هم نیروی کار داریم و هم نیازهای جامعه را در شهرهای مختلف پاسخ گفتهایم، یعنی یک تیر با چند نشان. در این فرصت که مثل یک میانبر است میتوانیم به اصلاحات درست و اصولی در خصوص ایرادات تحصیلی بپردازیم، اما طی تمام این سالها با از این شاخه به آن شاخه پریدن مداوم، فرصتها را از بسیاری از دانشآموزان گرفتیم و آنها را بیهدف و بیانگیزه در جامعه رها کردیم.