کد خبر: 1255039
تاریخ انتشار: ۱۱ مهر ۱۴۰۳ - ۲۳:۱۵
در واقع می‌توانم بگویم نگهداری از والدین را از پدر و مادرم یاد گرفتم که به رغم سن بالای خودشان و بیماری مادرم، اما هر دو به بهترین شکل و به نحو احسن از مادر خود نگهداری می‌کنند.

جوان آنلاین: «مگه شما هنوز مامان داری؟» این سؤالی بود که مسئول بازار روز محل از پدرم پرسیده بود. وقتی پدرم همراه مادرم برای خرید می‌رود حسب گفتگو و خرید موضوعی پیش می‌آید که پدرم به واژه «مامان» اشاره می‌کند.

خرید خانه مادربزرگم به عهده پدرم است. خرید وسواس‌گونه، چون مادربزرگم روی خرید اجناس حساس است. هر میوه‌ای را نمی‌خورد و از هر برندی برای خورد و خوراک استفاده نمی‌کند. گاهی وقت‌ها پدرم برای مایحتاج مادربزرگ نیمی از روز درگیر می‌شود تا همان شیری را بخرد که مادربزرگم می‌خواهد.

در واقع می‌توانم بگویم نگهداری از والدین را از پدر و مادرم یاد گرفتم که به رغم سن بالای خودشان و بیماری مادرم، اما هر دو به بهترین شکل و به نحو احسن از مادر خود نگهداری می‌کنند. پدرم ۷۵ ساله است و مادرم ۶۴ سال دارد و مادر هر دو آن‌ها بالای ۹۰ سال سن دارند، اما به لطف خدا و البته شاید هم به لطف داشتن فرزندانی سالم، مهربان و دلسوز هنوز آنچنان زمین‌گیر نشدند که نتوانند کار‌های مهم شخصی را خودشان انجام دهند.
شاید به ظاهر کار ساده و راحتی باشد، اما اگر کسی اطراف خود پدر و مادر با سن بالا داشته باشد خوب می‌داند که افراد از یک سنی به بعد انگار در زمان به عقب بر می‌گردند و کودک می‌شوند. از حرکات جسمانی ضعیف گرفته تا حتی رفتار‌های عجیب از قبیل زودرنجی و حساسیت و حتی بهانه‌گیری که هر کدام در جای خود سخت است.
والدینی که روزگاری از سوی همین افراد رشد کردند و حالا صاحب زندگی، نوه و حتی نتیجه هستند، اما خود را موظف به نگهداری از والدین‌شان می‌دانند؛ وظیفه‌ای که اگر توأم با عشق نباشد ذره‌ای ارزش نخواهد داشت. چه بسا کوهی از کار چه به لحاظ کمیت و کیفیت انجام شود، اما با پرخاشگری و جواب سرد دادن به هدر برود. مادربزرگ من شنوایی ضعیفی دارد. همیشه به نحوه صحبت کردن پدرم با مادرش توجه می‌کنم. افراد شاید شنوایی ضعیفی داشته باشند، اما بلند صحبت کردن با داد زدن که از سر کلافگی باشد تفاوت زیادی دارد. همین موضوعات ساده و کوچک است که یک فرزند را نسبت به دیگری متمایز می‌کند.
مادرم هم به روش دیگری در تلاش برای جلب رضایت مادرش است. یک موضوع را بار‌ها و بار‌ها و بار‌ها می‌پرسد و در نهایت هم فراموش می‌کند، اما مادرم هر بار بدون اینکه به مادربزرگم بگوید «چند بار می‌پرسی؟» یا «قبلاً که گفته بودم» درست شبیه اینکه بار اول است که می‌پرسد جواب او را می‌دهد. آنان معتقدند شاید دلیل سلامت امروزشان همین نگهداری از مادران‌شان است.
آیا ما هم چنین اعتقادی داریم؟! ما هم اعتقاد داریم شاید دلیل سلامتی و زنده ماندن‌مان بستگی به حیات کس دیگری دارد؟!
حالا این روز‌ها حرف‌های عجیب می‌شنویم؟ وظیفه نگهداری پدر و مادر با کیست؟ پسر‌ها گردن دختر می‌اندازند و دختر‌ها به گردن پسرها. عروس‌ها شانه خالی و داماد‌ها بهانه‌تراشی می‌کنند. برخی دنبال اجرت‌المثل نگهداری از پدر و مادر هستند. خدمت به پدر و مادر بر پسر واجب است یا دختر؟! اینگونه برای محبت چرتکه می‌اندازیم بی‌آنکه فکر کنیم ما هم روزی پیر خواهیم شد.
جدا از این موضوع، پدر و مادر‌های سالمندی که خودشان پدر مادر دارند نیازمند درک وسیعی از سوی فرزندان‌شان هستند. شرایط خانه برای نگهداری سالمند به گونه‌ای است که شاید هر زمان پذیرای میهمان نباشند، شاید مثل هر روز قادر نباشند فرزند ما را نگهداری کنند، شاید نتوانند به مجالس میهمانی بروند یا مجبور باشند دیرتر بروند و زودتر برگردند. شاید برخی مواقع برای دکتر رفتن یا برگشتن از جایی نیازمند همراهی ما باشند. شاید برخی شرایط بحرانی نیازمند این باشند ما در شبانه‌روز گوش به زنگ باشیم تا اگر کاری پیش آمد همراهی‌شان کنیم. همین چند وقت پیش بود که پدرم به من زنگ زد و گفت حال مادربزرگت خوب نیست، اما شماره اورژانس را فراموش کرده‌ام. همان زمان بود که فهمیدم به دلیل استرس زیاد این اتفاق افتاده است و خودم را رساندم که اتفاقاً چقدر هم خوب شد که رفتم. آنجا بود که فهمیدم چقدر به ما نیاز دارند.
همه چیز مثل یک ریسمان به هم متصل است. پدر و مادر‌هایی که به فرزندان‌شان نیاز دارند و بیش از هر چیز نیازمند محبت ما هستند. این نیاز دور نیست که شاید ما هم روزگاری چنین نیازی داشته باشیم!

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار