دو مردی که برای کشتن مرد طلبکار از سوی دلال خودرو اجیر شده بودند پس از دستگیری مدعی شدند قرار شد ۲ میلیون تومان برای گوشمالی مرد طلبکار دستمزد بگیرند، اما پولی گیرشان نیامد و رفاقتی آدم کشتند.
ساعت ۲ بامداد یکشنبه ۱۴ آبانماه، مأمور کلانتری شمال تهران به قاضی محمدجواد شفیعی تلفنی خبر داد مرد میانسال زخمی پس از انتقال به بیمارستان بر اثر اصابت ضربات متعدد جسم برنده به بدنش و خونریزی شدید در اتاق عمل فوت کرده است.
با اعلام این خبر، بازپرس جنایی همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی بیمارستان و در آنجا با جسد خونین مرد میانسالی به نام کامیار روبهرو شدند که آثار هشت ضربه چاقو و قمه در بدنش نمایان بود.
طلب خونین
بررسیهای مأموران نشان داد مقتول اهل یکی از شهرهای غربی کشور است و با مردی به نام بهروز در تهران بهخاطر فروش خودروی سانتافهاش اختلاف مالی پیدا میکند، به همین دلیل چند ساعت قبل برای گرفتن طلبش جلوی خانه بهروز در منطقه قلهک میرود و شروع به داد و فریاد میکند، اما ساعتی بعد در درگیری با دو مرد دیگر به شدت زخمی و به بیمارستان منتقل میشود و در نهایت هم روی تخت بیمارستان به کام مرگ میرود.
زهرچشم
بدین ترتیب تیم جنایی در نخستین گام، بهروز را شناسایی و او را بازداشت کردند. وی در بازجوییها مدعی شد از طریق یکی از دوستانش دو نفر را برای گرفتن زهرچشم از مرد طلبکار اجیر کرده است، اما خبر ندارد قاتلان چه کسانی هستند.
وی گفت: «من دلال خودرو هستم و چند روز قبل خودروی سانتافه مقتول را خریدم و پولش را دادم، اما او مدعی بود من ۸۵۰ میلیون تومان به او بدهکارم، به همین دلیل شب به در خانه من آمد و فریاد میزد طلبش را بدهم. از آنجایی که پیش همسایهها آبرو داشتم از یکی از دوستانم به نام تیمور خواستم دو نفر را جلوی در خانه بفرستد تا از کامیار زهرچشم بگیرند. من خبر نداشتم آنها میخواهند او را بکشند.»
دستور قتل ندادم
با اعتراف متهم، مأموران تیمور را بازداشت کردند. او هم در بازجوییها اعتراف کرد دو نفر از دوستانش به نامهای فرزین و ایرج را برای تنبیه مرد طلبکار اجیر کرده است. وی گفت: «وقتی بهروز با من تماس گرفت و گفت دو نفر را برای تنبیه مرد طلبکار بفرستم، دو نفر از دوستانم را اجیر کردم، اما به آنها دستور قتل ندادم و فقط قرار بود او را کتک بزنند.»
تیم جنایی در ادامه تحقیقات گستردهای را برای شناسایی قاتلان اجارهای آغاز کردند و چند ساعت بعد هم موفق شدند قاتلان فراری را بازداشت کنند.
متهمان صبح دیروز به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شدند و در بازجوییها به جرم خود اعتراف کردند. عاملان قتل هم در تحقیقات پلیسی مدعی شدند هر دوی آنها به مقتول ضربه زدهاند و نمیدانند ضربات کدام یک از آنها کشنده بوده است. بدین ترتیب متهمان برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفتند.
رفاقتی آدم کشتیم!
متهمان، دو مرد ۳۶ و ۲۲ ساله هستند که از سوی یکی از دوستانشان برای گوشمالی مرد طلبکار اجیر شده بودند. یکی از آنها مدعی است قرار بوده ۲ میلیون تومان برای این حادثه دستمزد بگیرند، اما متهم دیگر در گفتگو با خبرنگار ما میگوید رفاقتی آدم کشتیم و هیچ پولی هم گیرمان نیامد.
گفتگو با یکی از متهمان
فرزین فکر میکردی در سن ۲۲ سالگی به اتهام قتل دستگیر شوی؟
نه، هرگز فکر نمیکردم روزی آدم بکشم. البته ما آن شب برای گوشمالی رفته بودیم وای کاش با ایرج دوست نشده بودم یا آن شب او با من تماس نگرفته بود.
چطور با ایرج آشنا شدی؟
من پیک موتوری کار میکنم و ایرج هم قهوهخانهای را در یکی از خیابانهای مرکزی شهر اداره میکند و در رفت و آمد به قهوهخانه با او آشنا شدم. او آن شب از من خواست همراهش به محلی برویم و فردی را گوشمالی بدهیم.
چرا از شما خواست و از فرد دیگری این درخواست را نکرد؟
من اهل دعوا و درگیری هستم و همیشه فکر میکردم میتوانم با قلدری از دیگران زهرچشم بگیرم تا از من حساب ببرند. ایرج هم مرا میشناخت و میدانست سرم درد میکند برای درگیری. البته آن شب به ایرج گفتم که درگیری را کنار گذاشتهام و میخواهم زندگی آرامی داشته باشم، اما وقتی اصرار کرد به خاطر رفاقت قبول کردم و دو نفری این حادثه مرگبار را رقم زدیم.
آن شب ایرج به شما چه پیشنهادی داد؟
من در حال بردن سفارش غذای یکی از مشتریان بودم که تماس گرفت و گفت یکی از دوستانش تماس گرفته و گفته فردی جلو خانهاش برای او ایجاد مزاحمت کرده و از من خواست همراهش بروم تا آن فرد را گوشمالی بدهیم. البته بعد فهمیدم آن فردی که با ایرج تماس گرفته تیمور نام دارد و او هم برای مردی به نام بهروز کار میکند و بهروز از تیمور خواسته که ما را برای کتککاری آن مرد اجیر کند. اول قبول نکردم، اما وقتی ایرج اصرار کرد به خاطر رفاقت قبول کردم.
دو نفری به محل حادثه رفتید؟
بله، من ابتدا به خانهمان رفتم و یک چاقو و یک قمه برداشتم و پارچهای روی آن پیچاندم و به قهوهخانه رفتم. قمه را به ایرج دادم و چاقو را هم داخل جیبم خودم گذاشتم و دو نفری با موتورسیکلت من به محل حادثه در نزدیکی خیابان گلنبی در منطقه قلهک رفتیم. در آنجا ایرج از دور تیمور را دید و از موتورسیکلت پیاده شد و تیمور هم آن مرد را که داخل پیادهرو ایستاده بود به ما نشان داد. دوباره سوار موتورسیکلت شدیم و نزدیک آن مرد رفتیم. از موتورسیکلت پیاده شدیم و به او گفتیم محل را ترک کند و برای دیگران مزاحمت ایجاد نکند. او ما را نمیشناخت و گفت تا طلبش را نگیرد از آنجا نمیرود. کار به تهدید و مشاجره کشید، بهطوریکه مرد میانسال به من فحش داد و من هم عصبانی شدم و با چاقو سه ضربه به دست و بدنش زدم. داد و فریادش به آسمان بلند شد و روی زمین افتاد، اما دوباره سرپا ایستاد و این بار ایرج با قمه چند ضربه زد و من هم یک ضربه دیگر زدم و او دوباره نقش بر زمین شد. افراد زیادی جمع شده بودند که ما به آنها گفتیم دعوا ناموسی است و کسی حق دخالت ندارد و بعد هم فرار کردیم.
پس از حادثه کجا رفتید؟
به قهوهخانه رفتیم و قلیان کشیدیم، اما خیلی نگران بودیم، به همین دلیل دوباره دو نفری به محل حادثه بازگشتیم و دیدیم تعدادی خودروی پلیس در محل پارک شده و مأموران هم با اهالی محل صحبت میکنند و بعد به سرعت از آنجا دور شدیم.
چه شد که پس از قتل از تهران فرار نکردید؟
ما فکر نمیکردیم ضربات ما، او را به قتل برساند، به همین دلیل هم به محل حادثه رفتیم تا از وضعیت مقتول اطلاع پیدا کنیم و بعد هم دو نفری به نزدیک بیمارستان رفتیم. ایرج از موتور پیاده شد و به بیمارستان رفت. وقتی برگشت گفت مرد زخمی حالش خوب است. او اشتباهی مرد زخمی دیگری را دیده بود که شباهت زیادی به مقتول داشت، به همین دلیل خاطرجمع بودیم که او زنده است.
چقدر دستمزد گرفتید؟
من چیزی گیرم نیامد. البته پس از حادثه، تیمور با ایرج تماس گرفته بود و قرار بود ۲ میلیون تومان به کارتش واریز کند، اما خبر ندارم واریز کرد یا نه.
فکر میکردی به خاطر رفاقت دستت به خون انسان بیگناهی آلوده شود؟
نه، من حتی وقتی در روزنامه هم میخواندم فردی به خاطر رفاقت آدم کشته با خودم میگفتم چقدر احمق بوده که چنین کاری کرده است.