جوان آنلاین: روزهایی که بر ما میگذرد، تداعیگر سالروز شهادت عالم محقق و مجاهد، زندهیاد آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی است. در روزهایی که سبعیت اسرائیل در کشتار ساکنان نوار غزه خشم جهانیان را برانگیخته است، خوانشی از مبارزات آن روحانی نامور با رژیم اشغالگر قدس به هنگام و مفید به نظر میرسد. امید آنکه تاریخپژوهان انقلاب اسلامی و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
تبعید بابت مبارزه با اسرائیل بسیار گواراست
شهید آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی در زمره شاگردان و علاقهمندان دیرپای امامخمینی و برخوردار از اندیشه متقن مبارزاتی بود و هم از این روی، پس از آغاز نهضت اسلامی به عرصه مبارزه وارد شد. او علاوه بر مواجهه با رژیم پهلوی، مسائل جهان اسلام را نیز از نظر دور نمیداشت و به ویژه بر موضوع اشغال فلسطین و سبعیت رژیم صهیونیستی تمرکز ویژه داشت. او به دلیل همین دست مواضع، بارها مورد تعقیب، دستگیری و تبعید قرار گرفت. سیدهاشم منیری پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، در این موضوع معتقد است:
«اوج اعتراض و حمایت از نهضت امامخمینی در تبریزدر ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و روزهای بعد از آن اتفاق افتاد. مردم خشمگین تبریز در اعتراض به دستگیری امام در مقابل منزل آیت الله قاضی تجمع کردند و پس از سخنرانی او و اعلام حمایت از امام - که نام وی را با عنوان مقام عظیم مرجعیت اعلام کرد- جلساتی ترتیب دادند تا به ارائه خط مشی و هدایت معترضین بپردازند. در این حین بازار نیز به مدت یک هفته تعطیل شد. آیت الله قاضی از ۲۵ خرداد ۱۳۴۲ در مسجد شعبان، سلسله سخنرانیهای ضد رژیم را تندتر کرد. او در یکی از سخنرانیها اظهار داشت: مردم میدانید که در تهران چه اندازه مردم را به مسلسل بستند و آنها را کشتند، این طرز مسلمانی بود؟... از آن به بعد سخنرانیها و رفتوآمدهای آیت الله قاضی، تحت نظر سازمان امنیت قرار گرفت و همین امر به تبعید ایشان به دو شهر بافت (کرمان) و زنجان منجر شد. دشمنی دیرینه آیت الله قاضی با اسرائیل، دستگاه حاکمه را به واکنش برانگیخت و کمیسیون امنیت آذربایجان نام برده را به شش ماه اقامت اجباری در شهر بافت محکوم کرد. او در اولین اقدام پس از تبعید، به حضور آیت الله میلانی، آیت الله مرعشی نجفی و آیت الله سیداحمد اردبیلی نامههایی نوشت که نکته مشترک این سه نامه چنین است:، چون روز عید فطر نفرین به یهود کرده ام، باید تا شش ماه در این شهرستان باشم. در صورتی که انجام وظیفه دینی باعث اینگونه دوری از وطن باشد، بسیار گواراست... زمانی که آیت الله قاضی از تبعید بافت بازمی گشت، نه تنها تغییری در مواضع او حاصل نشده بود، بلکه ایشان سعی در مخالفت و فریب ساواک و رژیم داشت، برای بار دوم به مدت شش ماه به زنجان تبعید شد. سرانجام با وساطت آیت الله خوانساری از آیت الله قاضی رفع محدودیت و ایشان شب و به صورت مخفیانه وارد تبریز شدند. آیت الله قاضی در دوره مبارزه با رژیم پهلوی، دائم با امامخمینی در تماس بود و اگر فرصتی پیش میآمد، به دیدن ایشان هم میشتافت. این وضعیت پس از رحلت آیت الله حکیم و تبلیغ مرجعیت بلامنازع مرجعیت امام، تلگرافهای اعتراض آمیز به کشور عراق به علت محاصره منزل امام، تلگراف به ژیسکاردستن رئیسجمهور فرانسه درباره حفاظت و امنیت شخصی امام و دیگر اعلامیههای اعتراضی او بیشتر مشاهده میشود. توالی حوادث انقلاب به سرعت نوید پیروزی را میداد. قیام مردم تبریز در ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ و تظاهرات ۹ دی ۱۳۵۷ رژیم را از تابوتوان انداخت و با ورود امام خمینی و تشکیل کمیتهها، انقلاب پیروز شد...».
اگر روزی را در آذربایجان تعطیل میکرد همه دست از کار میکشیدند
آیتالله قاضی از یک سو، به خاندانی پرقدمت و وجیه در آذربایجان تعلق داشت و از سوی دیگر خود نیز در دیده مردمان آن دیار، بس بزرگ و محترم بود. این امر موجب گشت که اهالی آن خطه، گوش به سخنش داشته باشند و اوامر او را با انگیزه و علاقه اجرا کنند، امری که در بالا گرفتن موج انقلاب در آن منطقه بس تأثیر داشت. در مقالی بر تارنمای مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، در این فقره میخوانیم:
«آیتالله قاضی طباطبایی دارای روحیهای انقلابی و ارادهای خلل ناپذیر بود و در پرونده قطوری که ساواک در مورد ایشان تهیه کرده، این نکته مشهود است. شرکت علنی او در مبارزات سیاسی از سالهای ۴۱ و ۴۲ و همزمان با آغاز نهضت امامخمینی شروع میشود و ایشان یکی از رهبران و پایه و پایههای نهضت در خطه آذربایجان بود که در جریان همین مبارزات دستگیر و در زندان قزل قلعه تهران زندانی شد. همچنین به اتهام اینکه در خلال بحث درباره حکومت اسلامی و جنایات اسرائیل در یک سخنرانی علنی، نام امام را به عظمت و عزت بر زبان آورد، به مدت شش ماه به بافق کرمان تبعید شد. پس از آن به بهانه دیگری، شش ماه به زنجان تبعید شد. شهید قاضی در امر مبارزه در آذربایجان، از همه پیشگامتر و فوقالعاده محبوب و مورد احترام بود. به همین دلیل دسایس دشمنان و منحرفین از اسلام علیه ایشان کارگر نمیافتاد. نفوذ وی به حدی بود که اگر روزی را در آذربایجان تعطیل اعلام میکرد، بدون شک آن روز همه جا بهحال تعطیل در میآمد! او جزو اولین کسانی بود که در آذربایجان، اعلامیه خلع شاه از سلطنت را امضا کرد. ساواک با صرف بودجههای ویژه، جریانات مخالف او در تبریز را تقویت میکرد تا اثرات فعالیتهای وی را در زمینهسازی برای انقلاب خنثی کند. در ماههای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، رهبری اقدامات سیاسی، برپایی تظاهرات و تشکیل مجالس، همه بر عهده این شهید بزرگوار بود و ایشان اولین امضاکننده اعلامیه ۲۹ بهمن ۵۶، در چهلم شهدای قم بود. آیتالله قاضی همیشه سد مستحکمی در مقابل خطوط انحرافی، در جریانات ضد انقلابی بود و از اوان پیروزی انقلاب اسلامی، علیه جریانات منحرف و وابسته نظیر خلق مسلمان، افشاگریهای لازم را انجام میداد و منحرفان با وجود ایشان، قدرت و جرئت ابراز وجود پیدا نمیکردند. خدمات ایشان بعد از پیروزی انقلاب نیز شایسته توجه بسیار است...».
بالاخره با یک گلوله از شر قاضی خلاص خواهیم شد
حساسیت ساواک بر فعالیتهای مبارزاتی آیتالله قاضی طباطبایی، نمادی از تأثیر تلاش وی قلمداد میشود. بیتردید میتوان گفت که این حجم از تعقیب و مراقبت، برای کمتر کسی از رجال روحانی و مبارز اعمال شده است. این امر از زونکنهای متنوع و فربه پرونده وی در سازمان اطلاعات و امنیت کشور مشخص است. سیدمحمد الهی خواهرزاده شهید آیتالله قاضی و از مبارزین دیرپای انقلاب اسلامی در این باره آورده است:
«پس از آغاز نهضت اسلامی، ساواک بهشدت آیتالله قاضی را تحت کنترل گرفت! در بسیاری از اوقات اقامه جماعت، من و فرزندان آقا در صفوف پنجم و ششم نماز ایشان بودیم و عناصر ساواک، در صفوف جلوتر از ما بودند! تمام رفتوآمدها و تلگرافها و مکالمات آقا دقیقاً کنترل میشدند. این نظارتهای گسترده و شدید، نشان میدهد که شهید قاضی از نظر رژیم چه اهمیت بالایی داشتند و چقدر خطرناک محسوب میشدند! البته همانطور که عناصر ساواک افراد خود را در بین ما نفوذ داده بود، ما هم این کار را کرده بودیم و آقای قاضی در همه جا از جمله ساواک، ارتش، شهربانی، استانداری و نهادهای دیگر کسانی را داشتند که کاملاً مورد اعتماد بودند و گزارش دقیق همه چیز را به اطلاع ایشان میرساندند. بدیهی است که ساواک از کنار اقدامات مؤثر آقای قاضی به سادگی نمیگذشت و همواره به دنبال ضربه زدن به وجهه بالا و محبوبیت گسترده ایشان بود. ساواک به اسم ایشان، اعلامیههای جعلی منتشر میکرد و اراذل و اوباشی را میفرستاد که مجالس سخنرانی ایشان را به هم بزنند! حتی کسانی را اجیر کرده بود که آقا را کتک بزنند! متأسفانه بعضی از روحانیان تبریز با این جریان همراهی میکردند و بدبختانه برخی از آنها صاحب نفوذ هم بودند که بر دشواری کار آقای قاضی میافزود! به هر حال ساواک چنان از قدرت و محبوبیت آقای قاضی مستأصل شده بود که نهایتاً تصمیم گرفت ایشان را ترور کند! موقعی که من در زندان بودم، یکی از دوستان برای آزادیام نزد سرهنگ لیقوانی رئیس ساواک آذربایجان رفت و او به ایشان گفته بود بالاخره با یک گلوله، از شر قاضی خلاص خواهیم شد! به همین دلیل است که همیشه گفتهام، فرقان خیلی کوچکتر از آن بود که بتواند آقا را ترور کند و ایشان در واقع، قربانی سیستم پیچیده ساواک است که بعد از انقلاب فقط به تعدادی از اراذل و اوباش و ردههای پایین آن ضربه خورد و هنوز کسانی که مغزهای متفکر ساواک محسوب میشدند، فعال بودند و گروههایی مثل فرقان را علم کردند!...».
اگر بهائیان قدرت پیدا کنند، به نمایندگی از صهیونیستها همه شما را از خانههایتان بیرون میکنند
همانگونه که در فرازهای پیشین اشارت رفت، آیتالله قاضی طباطبایی در خطبههای نماز عید فطر سال ۱۳۴۷، شدیداً به حکومت اسرائیل حمله کرد و به تبیین وظیفه مسلمانان در قبال این رژیم متجاوز پرداخت. او همچنین تأکید کرد اگر بهائیان در ایران قدرت پیدا کنند، به نمایندگی از صهیونیستها، همه شما را از خانههایتان بیرون خواهند کرد! بیتردید و از منظر ساواک، حمله به دولت اسرائیل جرمی نابخشودنی قلمداد میشد، هم از این روی و با عجله فراوان به دستگیری و تبعید آن عالم مجاهد پرداخت. در اثر «زندگی و مبارزات شهید آیت الله قاضی طباطبایی» تألیف رحیم نیکبخت و صمد اسماعیلزاده، این حادثه به ترتیب پی آمده روایت شده است:
«آیتالله قاضی طباطبایی در خطبههای نماز عید فطر سال ۱۳۴۷، ضمن شرح خطبه حضرت علی (ع) به لعن و نفرین رژیم اشغالگر قدس پرداخت و گفت خدایا کفار اهل کتاب را معذب بگردان (آمین حضار). اولین آن یهود است. خدایا یهود [دولت اسرائیل]را محو و نابود کن. (آمین حضار) این بیدینها، این لامذهبها که آلت دست بیگانگان شدهاند علیه مسلمانان با اینها همیشه دشمنی کنید. از مراجع تقلید، آنهایی که در نظرم است خرید و فروش با اینها را حرام کردهاند، عبارتند از حضرت آیتالله حکیم، آیتالله خمینی، آیتالله میلانی، آیتالله نجفی، همهشان حرام کردهاند. مادامی که اینها از مسلمانان دست نکشیدهاند، با اینها خرید و فروش حرام است. اینها در خیال این هستند، بگویم چه اسراری در سینه دارند؟ اینها در این خیال هستند که تمام ممالک اسلامی را تصاحب کنند. اینها در این خیال هستند که شمال حجاز را تصاحب کنند، مدینه منوره به زیر سلطه آنها بیفتد، اینها در این خیال هستند که تمام مشاهد متبرکه را تصاحب کنند. شما فکر میکنید [اگر]در آنجا [فلسطین]مسلمانان را اذیت کردند، شما در اینجا راحت خواهید ماند؟! بالله العلیالعظیم جلوی چشم من است. هرگاه بعضی پیشامدها در آینده پیش بیاید، خدای ناکرده چگونه مسلمانان آنجا را یهودیان [صهیونیستها]از خانهشان بیرون میکنند. در مملکت ما بدتر از آنها، [بهائیان]شما را از خانههایتان بیرون خواهند ریخت! هیچگاه غفلت نکنید! همیشه با یهود ضد باشید! قرآن به ما دستور داده است... به دنبال این سخنرانی، آیتالله قاضی طباطبایی مجدداً دستگیر و به شش ماه تبعید در بافت محکوم شد. آقای قاضی و مأموران همراه به بافت رسیدند. آیتالله قاضی به وسیله راننده ماشین - که از حسنتصادف مرید وی بود- نامهای برای آیتالله مرعشی نجفی و علامه طباطبایی و خانواده خود ارسال داشته و محل اقامت خویش را اعلام کرد. بدین وسیله خانواده ایشان و مردم تبریز از نگرانی خارج شدند. از همان آغاز، ساواک مرکز به ساواک کرمان و ساواک کرمان به ژاندارمری بافت، دستور جلوگیری از ملاقات وی با افراد و کنترل اعمال و رفتار وی را داده بود. ضمن آنکه اقدامات لازم جهت کنترل مکاتبات و تلگرافهای وی فراهم شده بود. آیتالله قاضی در اولین اقدام پس از تبعید، به حضور آیتالله العظمی میلانی، آیتاللهالعظمی مرعشی نجفی و آیتالله سیداحمد اردبیلی نامههایی نوشت که متن آن چنین است:
بسمهتعالی. به شرف عرض مبارک عالی میرساند، دوام سایه مبارک و سلامتی وجود مقدس را از درگاه خداوندی مسئلت کرده و صحت و عافیت و استقامت مزاج مبارک را خواستارم. این نامه را از شهرستان بافت به عرض محضر انور میرسانم. شب نهم شوال که از مسجد شعبان بیرون آمدم، حرکت دادند و فعلاً در بافت دعاگو هستم و از این شادم به جرم اینکه به یهود نفرین کردهام، میباشد و البته در محضر مبارک واضح است که یهود دشمن قرآن و اسلام و عدوّ اعداء خاتمالانبیا (ص) و همه خاندان رسالت هستند و در هر جا باشیم، با آنها دشمن هستیم و هیچ باکی نداریم. به این جرم باید در بافت شش ماه باشم، ولی آزاد هستم و دلشادم که در راه دین با این پیشامدها مواجه میشوم و خواستم عرض ارادت کرده و خاطر انور را از جریان امر که جز غرضرانی مأمورین خائن چیز دیگر نمیباشد، مطلع و مستحضر نمایم. خدمت عموم آقایان جناب آقای سیدحسین موسوی و سایر آقایان محترم، با عرض سلام مصدع هستم. ادام الله ظلکم العالی علی رؤس المسلمین. سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی.»
انتقام اسرائیل، رژیم پهلوی و حامیان اسلام منهای روحانیت، از عالم مجاهد
از بدو ترور شهید آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی، گمانههای مختلفی در باره مسببان این واقعه مطرح شده است. خانواده آن بزرگ ضمن پذیرش عاملیت گروه فرقان در این رخداد، بر رصد و شناخت عوامل پشت پرده در این زمینه اصرار دارند. آنان بر این باورند که قدرتهای بزرگ و ایضاً ساواک منحله، گروهی بیهویت و وزن را برای از صحنه به در کردن رهبر انقلاب اسلامی در خطه آذربایجان به میدان فرستادند. علی کردی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران طراحی و اجرای این عملیات را اینگونه گزارش کرده است:
«طراح ترور آیتالله سیدمحمدعلی قاضی، محمد متحدی مسئول شاخه نظامی بود و ضارب نیز مسعود تقیزاده نام داشت. او در بازجوییها گفت یک دفعه برای شناسایی رفتیم، علاوه بر اینکه در آن محل به من مشکوک شدند، قاضی هم نیامد و فردایش من دیگر در خیابان ایستادم و قرار بود که مهدی قبل از او بیاید و با زدن راهنمای سمت راست به من اطلاع دهد که ماشینش میآید... تقیزاده درباره نحوه ترور آیتالله قاضی میگوید من نزدیک شدم و با شلیک سه گلوله، به آن طرف خیابان که مهدی با موتور منتظرم بود، رفتم. بعد از سوارشدن من از سوی محافظ وی، چند تیر شلیک شد که به دلیل تاریکی و دوری فاصله، هیچ کدام اصابت نکرد. آیتالله قاضی پس از اقامه نماز مغرب و عشا از مسجد شعبان تبریز راهی منزل بود که به بهانه طرح سؤال شرعی راه او را بستند. اکبر گودرزی رهبر فرقان نیز طبق معمول اقدام به نوشتن اعلامیه کرد. در جریان ترور، تقیزاده با شلیک سه گلوله آیتالله قاضی را به شهادت رساند. دو گلوله، یکی به سر و دیگری به شانه آیتالله قاضی خورد. ایشان را با همان ماشین، به بیمارستان شیر و خورشید انتقال دادند. تلاش پزشکان بینتیجه ماند و ایشان به شهادت رسیدند. جریان شهادت ایشان در آن شب - که احتمال بروز خطرات امنیتی میرفت- باید مسکوت میماند و با اقدامات مسئولان، آن شب بحرانی در تبریز سپری شد. جمعه ۱۱ آبان، با حضور جمعیتی نزدیک به ۲ میلیون نفر پیکر آیتالله قاضی تشییع و در مسجد مقبره، در کنار اجدادش به خاک سپرده شد. بر پیکر مطهر آیتالله قاضی، آیتالله دینوری از علمای تبریز نماز اقامه کرد. امام خمینی که شاهد از دسترفتن عزیزترین یارانش توسط گروهک وابسته و بیمنطق فرقان بودند، طی پیامی این ضایعه را به مردم دلاور آذربایجان تسلیت گفتند. در بخشی از پیام آمده است: ملت عزیز و برومند ایران و آذربایجان غیرتمند عزیز، باید در این مصیبتهای بزرگ که نشانه شکست حتمی دشمنان اسلام و کشور و ناتوانی و خودباختگی آنان است، هر چه بیشتر مصمم باشند و در راه هدف اعلای اسلام و قرآن مجید بر مجاهدت خود افزوده و از پای ننشیند تا از جباران زمان، حق مستضعفین را احقاق بنمایند...».