وقتی سه سال قبل برای اولین بار با سیدهمعصومه حسینی روبهرو شدم از تلاش طولانیاش برای گفتگو و تدوین روایتی داستانی، اما مستند از زندگی بانویی رنجکشیده گفت که همسر یکی از شهدای سرافراز دفاعمقدس بوده وزندگیاش فرازوفرود زیادی داشته است. آنقدر نگران به سرانجام رساندن کتاب بود که متعجب شدم و فهمیدم که انتشار این اثر را ادای دینی به آن بانوی بزرگوار میداند. حال که پس از مدتها تلاش و به همت دوستان تلاشگر واحد فرهنگ مطالعات و ادبیات پایداری حوزه هنری فارس این اثر منتشرشده است، امیدوارم بدین مقصود نائل شده باشد؛ اما فراتر از این حس عاطفی خود اثر حرفهای زیادی دارد؛ خصوصاً که دو عنصر زندگی زنانه و زیستبوم روستایی در آن پررنگ است و همین ویژگیها آن را به اثری بااهمیت تبدیل کرده است. در گفتگو با او به بررسی این مسائل میپردازیم.
در این اثر بهجای روایت زندگی شهید، سراغ روایت همسر شهید رفتید علت انتخاب این سوژه برای نوشتن چه بود؟
شهید یک برهه از زندگی زنی است که در اشک حوا از او یاد میشود. مردی که تصمیم میگیرد برود، زیرا رفتن را ارزشمند میداند و زنی که میماند تا در جبهه زندگی و در مراحل مختلف جهادی متفاوت را رقم بزند. همه این مسائل و فرازوفرود زندگی این زن، او را به سوژهای جذاب تبدیل میکرد که حیف بود نوشته نشود و جامعه امروز از شنیدن روایتش محروم بماند.
زن بودن سوژه و احساس زنانه شما بهعنوان نویسنده چه تأثیری در روند نگارش اثر داشت؟
من هنگام نوشتن ابتدا خودم را کنار میگذارم و در شخصیت اصلی غرق میشوم، با اینحال روح نویسنده همیشه در اثرش جریان دارد و معتقدم اگر مردی این داستان را نوشته بود، احساس واقعی در اشک حوا منعکس نمیشد.
عمده آثار ادبی ما در فضای شهری میگذرد و روستا کمتر مکان روی دادن آثار ادبی ماست کار شما تا چه حد در ترسیم فضای روستا نقش دارد و روستا چه کمکی به روایت شما داشت؟
من دوستی شهرنشین و اهل شمال کشور دارم. ایشان وقتی داستان را خواند به حدی این فضای روستایی جنوب برایش تازگی و جذابیت داشت که به گفته خودش احساس میکرد رویدادهای کتاب افسانهای است از زمانهای دور که در کشوری دوردست رخ داده است. جالب اینکه پس از اتمام کتاب گفت که انگار سالها در این روستا و با این مردم زندگی کردم و حیف میشد اگر عمری میگذشت و چنین کسانی را نمیشناختم. شیرینی معرفی فرهنگ و تاریخ این روستا خیلی به جان من نشست.
بهجای رمان و پرواز آزاد خیال، سراغ روایت مستند داستانی رفتید؛ چرا اینگونه ادبی را انتخاب کردید؟
خیال میتواند زیبا باشد، اما زندگی ما در واقعیت رخ میدهد و به نظرم بیان واقعیتها به این شکل چیزی فراتر از قصه و خیال است. مخصوصاً اینکه سوژه، در این حد جذاب و شنیدنی باشد!
مخاطبان با کلیشههایی پیرامون ادبیات پایداری روبهرو بودند. شما چگونه سراغ این سوژه رفتید و برخوردتان با کلیشههای همیشگی در توصیف ایثارگران چه بود؟
من قبل از اشک حوا کتابهای دیگری هم نوشته بودم و از طرف دوستان پیشنهادهایی برای نگارش روایتهایشان داشتم. تقریباً همه موضوعها کلیشه بودند، بهجز این روایت که وقتی همسر سید عیسی موسوی (مصاحبهگر روایت) آن را برایم تعریف کرد، بهسرعت پذیرفتم، چون ظرفیت بالایی برای نوشتن داشت و تکراری نبود.
کتاب اشک حوا چه نقشی در زندگی شخص شما داشته است.
فکر میکنم این کتاب به هرکسی حس امید و یک رهایی ناب هدیه میدهد.
برخورد راوی با خبر چاپ کتاب چه بود؟
خیلی وقت بود که منتظر چاپ کتاب بودند و انتظار در صف طولانی انتشارات سوره مهر ما را هرروز شرمنده ایشان میکرد، اما خدا را شکر لبخندشان پس از دیدن کتاب، رنج آن انتظار را شست.
آرزویتان برای «اشک حوا» چیست؟!
در «اشک حوا» تلاش شده تا یک متن ارزشمند به مخاطبی ارزشمند تقدیم شود، آرزو دارم خیلی زود افراد زیادی با این اثر همراه شوند و از خواندنش لذت ببرند. مهمتر از همه اینکه مردم میهنم از ملال و دلمردگی و ناامیدی دور شوند. این دغدغه، دلیل نوشتن کتاب دیگرم «فرشته دروغ نبود» هم بود.