کد خبر: 1159277
تاریخ انتشار: ۰۴ خرداد ۱۴۰۲ - ۰۱:۰۰
آرمین بینا

پسر جوان پس از آشنایی اینستاگرامی با دختر جوانی که در کارگاه طلافروشی کار می‌کرد، او را فریب داد و پس از سرقت پنج کیلو طلا همراه همدستش فرار کرد. مأموران پلیس در جریان این حادثه زاغ‌زن باند و دختر جوان را بازداشت کردند.
اوایل فروردین امسال به مأموران پلیس تهران خبر رسید دو مرد موتور‌سوار مرد رهگذری را به شدت کتک زده و با تهدید چاقو کیف پر از طلای او را سرقت کرده‌اند. با اعلام این خبر، تیمی از مأموران به محل حادثه در یکی از خیابان‌های مرکزی تهران رفتند و دریافتند مالباخته در درگیری با زورگیران موتورسوار به شدت زخمی شده‌است و رهگذران او را برای درمان به بیمارستانی منتقل کرده‌اند.
سرقت ۵ کیلو طلا
بدین ترتیب مأموران برای بررسی موضوع راهی بیمارستان شدند و در تحقیق از مرد زخمی فهمیدند سارقان پس از درگیری پنج کیلو طلا سرقت کرده‌اند. مرد طلا‌ساز پس از بهبودی نسبی گفت: «من کارگاه طلاسازی دارم و سفارش‌های زیادی از طلافروشان تهرانی و شهرستانی می‌گیرم. معمولاً هر چند روز یک بار سفارش‌ها را آماده می‌کنم و خودم تحویل طلافروشان تهرانی می‌دهم. روز حادثه پنج کیلو طلای سفارشی را داخل کیفم ریختم و از کارآگاه بیرون آمدم تا به چند مغازه طلافروشی در بازار تهران تحویل دهم. پس از طی مسافت کوتاهی کنار خیابان منتظر تاکسی بودم که ناگهان موتورسیکلتی با دو سرنشین به من نزدیک و با من درگیر شدند. آن‌ها چاقو داشتند و مرا تهدید کردند کیف پر از طلا را به آن‌ها بدهم، اما من در برابر آن‌ها مقاومت کردم و آن‌ها هم مرا به شدت زخمی و پنج کیلو طلا را سرقت کردند.»
زاغ‌زن
بدین ترتیب با شکایت مرد طلاساز پرونده به دستور قاضی محمد ولی بیراوند، بازپرس شعبه ۷ دادسرای ناحیه ۳۴ در اختیار تیم زبده‌ای از مأموران پلیس آگاهی قرار گرفت. مأموران پلیس در نخستین گام دوربین‌های مداربسته محل حادثه را بازبینی کردند. بررسی فیلم دوربین‌ها نشان داد سارقان سه مرد جوان هستند که یکی از آن‌ها زاغ‌زنی می‌کرده و دو نفر دیگر هم با موتور‌سیکلت دست به سرقت زده‌اند. در فیلم ضبط‌شده یکی از دوربین‌ها مشخص شد زاغ‌زن سارق سابقه‌داری به نام ستار است که زیر درختی در نزدیکی کارگاه طلاسازی زاغ‌زنی می‌کرده و پس از بیرون آمدن مرد طلاساز از کارگاهش، تلفنی به همدستانش خبر می‌دهد.
با به دست آمدن این اطلاعات کارآگاهان پلیس آگاهی ستار را شناسایی و بازداشت کردند.
دختر مورد علاقه
ستار پس از انتقال به اداره پلیس در تحقیقات اولیه منکر جرم خود شد، اما وقتی با دلایل و مدارک روبه‌رو شد، به سرقت پنج کیلو طلا با همدستی دو نفر از دوستانش به نام کیوان و پیمان که هر دو از سارقان سابقه‌دار هستند، اعتراف کرد و گفت در جریان این سرقت، دختر مورد علاقه کیوان هم دست داشته‌است. وی گفت: «مدتی قبل کیوان گفت دختر مورد علاقه‌اش به نام شهره در کارگاه طلاسازی کار می‌کند و قرار است آمار آنجا را به من بدهد. او گفت شهره قرار است به من خبر دهد که چه روز‌هایی مرد طلا‌ساز، طلاهایش را برای فروش به بازار می‌برد و ما می‌توانیم با سرقت طلا‌های او پولدار شویم. ما سه نفری با هم نقشه سرقت را طراحی کردیم و نقش من هم زاغ‌زنی بود. پس از سرقت طلا‌ها را کیوان برداشت و قرار بود در فرصت مناسب تقسیم کنیم، اما من دستگیر شدم.»
فریب خوردم
با اعتراف متهم مأموران به مخفیگاه کیوان، پیمان و شهره رفتند، اما متوجه شدند دو سارق حرفه‌ای به مکان نامعلومی گریخته‌اند و فقط موفق شدند شهره را بازداشت کنند. شهره ۲۷ ساله در بازجویی‌ها به جرم خود اعتراف کرد و مدعی شد کیوان او را به بهانه ازدواج فریب داده‌است و پس از سرقت هم دیگر از او خبری ندارد. دو متهم برای تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران پلیس قرار گرفتند. تلاش برای دستگیری متهمان فراری ادامه دارد.
گفتگو با دختر جوان
شهره چطور با سردسته باند آشنا شدی؟
او خواستگار من بود و قرار بود به زودی با هم ازدواج کنیم. مدتی قبل در فضای مجازی با کیوان آشنا شدم. او خودش را به من مهندس معرفی کرد و گفت علاقه زیادی به طلاسازی دارد و در خرید و فروش طلا و ارز‌های دیجیتالی هم فعالیت دارد. البته من به او گفته بودم که در طلاسازی کار می‌کنم و او ادعا کرد که به طلا‌سازی علاقه دارد و اینطور مرا فریب داد.
چه شد که تصمیم گرفتی وارد باند آن‌ها شوی؟
مدتی با هم در ارتباط بودیم و به من ابراز علاقه کرد و بعد هم گفت به زودی به خواستگاری‌ام می‌آید. همیشه با من عاشقانه صحبت می‌کرد و می‌گفت به زودی با هم ازدواج می‌کنیم. رؤیاهای زیبایی برای زندگی مشترکمان داشتم، اما او مرا فریب داد و از احساساتم سوءاستفاده کرد. نمی‌دانستم او سارق سابقه‌داری است و برای سرقت از کارگاه طلاسازی به من نزدیک شده‌است. او مدتی بعد گفت ورشکست شده و یکی از دوستانش کلاه او را برداشته‌است و پولی برای جشن ازدواجمان ندارد. پس از این مرا وسوسه کرد تا از کارگاه طلاسازی سرقت و زندگی تازه‌مان را آغاز کنیم. ابتدا زیربار نرفتم، اما آنقدر اصرار کرد و به من اطمینان داد که اتفاقی نمی‌افتد و من هم که عاشقش بودم، قبول کردم.
شما چه نقشی در باند داشتی؟
من فقط به او آمار می‌دادم که چه روزی صاحب کارگاه طلا‌ها را به طلافروشان تحویل می‌دهد. چند باری به او آمار دادم، اما آن‌ها به دلایلی موفق به سرقت نشدند تا اینکه روز حادثه متوجه شدم صاحب کارگاه قرار است پنج کیلو طلا را به چند مغازه طلافروشی در بازار تهران تحویل دهد و بلافاصله موضوع را به کیوان اطلاع دادم. او و همدستانش نزدیکی کارگاه آمدند و نقشه سرقت را عملی کردند.
سهم شما چقدر شد؟
او از همان ابتدا مرا فریب داد و بعد از سرقت هم مرا دوباره فریب داد. قرار بود پس از سرقت مقدمات سفرمان را به خارج از کشور فراهم کند، اما ساعتی بعد از سرقت، تلفن همراهش برای همیشه خاموش شد و دیگر از او خبری ندارم.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار