مرد جوانی که متهم است دوست معتادش را به خاطر سرقت دستگاه فرز برشکاری با ضربات میله آهنی به قتل رسانده است، در دادگاه جرمش را انکار کرد. این در حالی است که دو همدستش گواهی دادهاند وی قاتل است.
یکی از روزهای پاییزی سال۹۹، مأموران پلیس پاکدشت از کشف جسدی در حاشیه شهر باخبر و به محل اعزام شدند. با حضور مأموران در محل بررسیهای اولیه نشان میداد جسد مردی میانسال که دست و پاهایش با چسب بسته شده است بر اثر ضربات جسم سخت به سر و بدنش در مکان دیگری کشته و سپس به این مکان منتقل شده است.
جسد برای انجام آزمایشهای لازم و شناسایی هویت به دستور بازپرس ویژه قتل به پزشکی قانونی منتقل شد و چند روز بعد هم عوامل تشخیص هویت اعلام کردند جسد متعلق به مرد ۵۷ سالهای به نام غلام است. تحقیقات برای شناسایی عامل یا عاملان حادثه در جریان بود تا اینکه مشخص شد غلام آخرین بار با مرد جوانی به نام اردلان قرار ملاقات داشته است. به این ترتیب اردلان به عنوان اولین مظنون تحت تعقیب قرار گرفت و چند روز بعد شناسایی و بازداشت شد. او در پلیس آگاهی تحت بازجویی قرار گرفت و مدعی شد از ماجرای قتل غلام اطلاعی ندارد.
دستگیری متهمان
مأموران اینبار با شناسایی همدستان قاتل، آنها را بازداشت و مورد تحقیق قرار دادند تا اینکه دو نفر از آنها به نامهای اردشیر و رضا به قتل با همدستی اردلان اقرار کردند. رضا در توضیح ماجرا گفت: «غلام معتاد به موادمخدر بود و او را از قبل میشناختیم. اردلان هم کارگاه تولیدی داشت و به تازگی دستگاه فرز برای برشکاری خریده بود. روزی اردلان را دیدیم که میگفت دستگاه فرز او سرقت شده و به غلام مشکوک است. قرار شد به بهانهای غلام را به مکانی بکشانیم و از او اعتراف سرقت بگیریم.»
متهم در ادامه گفت: «روز حادثه اردلان به بهانه مصرف مواد غلام را به باغی در پاکدشت دعوت کرد. من و اردشیر هم آنجا بودیم. وقتی غلام وارد باغ شد اردلان بساط مصرف مواد را آماده کرد و همگی مواد کشیدیم. همانجا پای بساط دراز کشیده بودیم و هیچ کدام حال طبیعی نداشتیم و غلام هم در حال خودش نبود. در آن شرایط اردلان رو به غلام کرد و درباره گم شدن دستگاه فرز از او سؤال کرد. غلام رمقی برای جواب دادن نداشت. اردلان دوباره سؤال کرد که غلام هم گفت آن را برداشته و به یکی از دوستانش فروخته است. اردلان بعد از شنیدن این حرف از کوره در رفت و گفت دستگاه را به سختی خریدهام و شروع به داد و فریاد کرد و گفت میکشمت. غلام از ترس از جا پرید و میخواست فرار کند که اردلان از شدت عصبانیت دست و پای او را گرفت و با چسب محکم بست، سپس او را از سقف آویزان کرد. بعد خودش به تنهایی یک میله آهنی برداشت و به شدت او را کتک زد. غلام از شدت ضربات بیهوش شد. وقتی صدای غلام قطع شد، اردلان، من و اردشیر را صدا کرد و کمک خواست تا جسد را پایین بیاوریم. اردلان خیلی عصبانی بود، بههمین خاطر از ترس اینکه ما را نکشد جسد را پایین آوردیم و پشت وانت اردلان گذاشتیم. بعد از ساعتی همگی سوار وانت شدیم و جسد غلام را در بیابانهای پاکدشت رها کردیم.»
با تأیید این اظهارات از سوی یکی از متهمان اردلان بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت، اما دوباره منکر قتل شد. با انکار مرد جوان، بنا به گواهی شاهدان حادثه و شواهد و قرائن موجود، اردلان به اتهام قتل عمد و اردشیر و رضا به اتهام معاونت در قتل راهی زندان شدند. پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و با تعیین شعبه در اولین جلسه محاکمه روی میز هیئت قضایی شعبه دهم دادگاه قرار گرفت.
جلسه محاکمه
با اعلام رسمیت جلسه از سوی قاضی رضایی، دختران مقتول یک به یک به جایگاه رفتند و درخواست قصاص کردند. در ادامه متهم ردیف اول به اتهام قتل عمد در جایگاه ایستاد و با انکار جرمش گفت: «غلام را میشناختم. او معتاد بود و پولی برای خرید مواد نداشت. وقتی دستگاه فرز کارگاه ناپدید شد، حدس زدم کار او باشد، چون غلام ساعتی قبل از سرقت دستگاه پیش من بود. فردای آن روز وقتی او را دیدم و در مورد دستگاه پرسیدم، مدعی شد اطلاعی ندارد. معلوم بود دروغ میگوید. اهمیتی ندادم و رفتم. بعد از آن دیگر غلام را ندیدم تا خبر فوتش را شنیدم. باور کنید او را نکشتهام و قتل کار من نبود. نمیدانم چه کسی یا کسانی او را با چه انگیزهای به قتل رساندهاند.»
متهم در آخر گفت: «حالا به خاطر پیدا شدن چسب پهن در خانهام اینجا هستم. بعد از دستگیری هم فهمیدم آخرین نفری بودم که با تلفن همراه غلام تماس گرفتهام و الان به این دو دلیل به اتهام قتل بازداشت شدهام و در زندان هستم، اما من بیگناهم و قاتل نیستم.»
در ادامه دو متهم دیگر نیز یک به یک در جایگاه ایستادند و گفتند اردلان قاتل است و او دروغ میگوید. آنها بار دیگر اظهارات خود را در دادسرا مطرح کردند و گفتند: «ما در قتل نقشی نداشتیم. وقتی اردلان مشغول زدن ضربات به مقتول بود هرچه داد زدیم تا از آن کار دست بکشد، انگار صدای ما را نمیشنید. ما با چشمانمان دیدیم اردلان به تنهایی آن ضربات سخت را به مقتول زد. ما فقط در حمل جسد به او کمک کردیم.»
در پایان هیئت قضایی جهت صدور رأی وارد شور شد.