پسر بیمار که در جریان حادثهای خونین یکی از دوستانش را به قتل رسانده بود بار دیگر به بیمارستان روانی منتقل شد. وکیل متهم از دادگاه خواست بار دیگر سلامت روانی متهم که از اختلالهای شدید روانی رنج میبرد، بررسی شود.
۲۵ مردادماه سال گذشته، درگیری خونینی بین دو پسر جوان مأموران کلانتری ۱۱۶مولوی را به محل حادثه که مقابل یک فروشگاه در میدان قیام بود، کشاند. مأموران بعد از حضور در محل با جسد پسر ۲۰ سالهای به نام حسن روبهرو شدند که بر اثر ضربات متعدد چاقو فوت کرده بود. جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و عامل قتل به نام شهروز ۲۱ ساله تحت تعقیب مأموران بازداشت شد. او که به تازگی از آلمان برگشته بود، در همان بازجوییهای اولیه به قتل دوستش اعتراف کرد و گفت: «بعد از جدایی پدر و مادرم، ۹ساله بودم که همراه مادرم به آلمان رفتم. در آن کشور به خاطر سرقت از یک سوپرمارکت دستگیر شدم و به زندان افتادم. در زندان با یکی از مأموران پلیس درگیر شدم و از شدت عصبانیت او را کتک زدم. بعد از این ماجرا در اختیار روانشناسان قرار گرفتم و آنها در چند جلسه مرا شستوشوی مغزی دادند، به همین خاطر حال روحیام خراب شد. بعد از آزادی از زندان، دیپورت شدم و به ایران برگشتم، اما در ایران هم تحت نظر روانپزشک بودم.»
متهم در خصوص قتل گفت: «روز قبل از حادثه در میدان قیام با حسن قرار گذاشتم، اما به محض اینکه همدیگر را دیدیم بر سر موضوعی با هم بحثمان شد. حسن یک دفعه فحاشی و به مادرم توهین کرد. کار به درگیری کشید و در آن درگیری با چاقویی که داشتم چند ضربه به او زدم. حسن درحالیکه از او خون میرفت، کشانکشان خودش را به فروشگاهی نزدیک محل حادثه رساند. خودم را به او رساندم، سپس از شدت عصبانیت چند ضربه دیگر زدم و فرار کردم.»
پسر جوان به پزشکی قانونی رفت تا اینکه کارشناسان اعلام کردند متهم دارای اختلال ذهنی است، اما این بیماری رافع مسئولیت کیفریاش نیست. متهم اینبار در بازجوییها ادعای عجیبی مطرح کرد و گفت: «در زندان آلمان روانشناسان به من یاد دادند هر کاری را باید تا آخر انجام بدهم، به همین خاطر آن روز ضربه کاری را به مقتول زدم.»
پرونده بعد از صدور کیفرخواست روی میز هیئت قضایی شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران قرار گرفت، اما پسر جوان در زندان دچار اختلال ذهنی و چند روز قبل از محاکمه به بیمارستان منتقل شد. به این ترتیب متهم بعد از درمان در وقت رسیدگی دوم در همان شعبه حاضر شد. بعد از اعلام رسمیت جلسه، وکیل اولیای دم در غیاب موکلشان درخواست قصاص کرد.
در ادامه متهم به جایگاه رفت و گفت: «درس نخواندهام و سوادم ابتدایی است. در کشور آلمان شغلم کنترل بلیتهای قطار بود تا اینکه به خاطر سرقت اسلحه و یکبار هم به خاطر سرقت تبر دستگیر شدم. قبول دارم مرتکب قتل شدهام. حالا تقاضا دارم مرا زودتر اعدام کنید تا این روزها تمام شود.»
در آخر وکیل متهم در دفاع از موکلش گفت: من چند جلسه با مادر متهم صحبت کردهام. او در آلمان یکبار به خاطر توهین به مقدسات به زندان افتاده، سپس به خاطر درگیری مذهبی بازداشت و از ترس اینکه دست به عملیات تروریستی بزند دیپورت شده است. او بیمار روانی است، اما پزشکی قانونی بهطور دقیق سلامت روانیاش را بررسی نکرده است. حالا هم از بیمارستان امینآباد به دادگاه آمده است و باید به همانجا برگردد. او همچنان دارو میخورد و چند بار به او شوک الکتریکی داده شده است. تقاضا دارم بار دیگر سلامت روانی او بررسی شود.
در پایان هیئت قضایی وارد شور شد.