پیش از شروع هر دوره از مسابقات جام جهانی فوتبال، طرفداران تیم ملّی انگلستان رویای قهرمانی را در سر پرورش میدهند ولی هر سال دست از پا درازتر از پای تلویزیونهای خود بلند میشوند و به امور دیگری میپردازند.
قول معروفی وجود دارد که میگوید انگلستان فاتح دو جنگ جهانی و یک جام جهانیست؛ اما سهشیرهای مغرور تاکنون نتوانستهاند عدد یک را به دو تبدیل کنند.
جام جهانی ۱۹۹۰ ایتالیا و جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه تنها ادواری بودند که انگلیس میتوانست به رویای خود رنگ حقیقت بزند و کاپ قهرمانی جهان را به خانه بیاورد اما این اتفاق غرورآمیز هم محقق نشد.
تا بوده، انگلستان با مهرههای گرانقیمت خود به جایی نرسیده است. در جام جهانی قبل نیز به دلیل قرعهی آسانی که نصیب این تیم شد توانست تا مرحلهی نیمهنهایی صعود کند و مقام چهارمی جام را به دست بیاورد. اما تیم جوانشدهی ساوتگیت در روسیه اکنون بالغتر از قبل شده و میداند که دیگر وقت فرصتسوزی گذشته است. اگرچه سهشیرها نتوانستند نتایج مناسبی در لیگ ملتهای اروپا کسب کنند و برای هوادارانشان شادی بیافرینند اما کماکان بهعنوان قیمتیترین تیم در قطر قصد دارند با ارائهی بازی چشمنواز تمام نگاهها را به سمت خود جلب کنند.
انگلیس اکثر اوقات با قدرت از مرحلهی مقدماتی جام جهانی صعود کرده است ولی حتی سر و صدای رسانههای جریان اصلی این کشور هم نتوانسته آبی برایشان گرم کند و آنها را پس از قهرمانی در جام جهانی ۱۹۶۶ به مقامی بهتر از دومی -آن هم در روسیه- برساند. انگلیسیهای مغرور همیشه از عدم انسجام تیمی در جامهای جهانی ضربهی سختی خوردهاند و بازیها را یکی پس از دیگری با سرافکندی ترک کردهاند.
غیرممکن است به کسی بگویید تیمی با برخورداری از بازیکنانی نظیر بکهام، لمپارد، اسکولز، جرارد، رونی، مایکل اوون، ریو فردیناند و… عملا جامهای جهانی ۲۰۰۲ و ۲۰۰۶ را بدون هیچ ثمرهای ترک کرده است و مخاطب شما دو شاخ روی سرش سبز نشود.
انگلستان با چندجین سوپراستار در این نزدیک به شش دهه دستاورد خاصی نصیبش نشده است و میتوان گفت آنها مرد روزهای سخت نیستند. کافیست به بازی آنها در برابر کرواسی نگاه بیندازیم تا متوجه شویم مسائل روحی و روانی و صدالبته انگیزهی بالای تیمهایی که در برابر سهشیرها صفآرایی میکنند تا چه حد میتواند تاثیر مخربی روی انگلیس داشته باشد.
ترافیک بازیهای باشگاهی در جزیره را هم باید به دلایل ناکامی این تیم اضافه کرد. برنامهی بازیهای لیگ جزیره به خودی خود بسیار پرفشار دنبال میشود و تیمها مجبور هستند در مدت زمان کوتاهی بازیهایشان را انجام دهند. انجام بازیهای جام حذفی و جام اتحادیه نیز به این فشار اضافه میکند و روزهای خالی زیادی برای تقویم باقی نمیگذارد. همین مسئله بهعلاوهی لیگ تازه تاسیسشدهی ملتهای اروپا، بازیکنان را خسته به خانههایشان میفرستد. دیگر اینهای اروپایی نیز از این تصمیم اتحادیهی فوتبال انگلستان تاکنون نهایت استفاده را بردهاند و توانستهاند جامهای ملی را یکی پس از دیگری به خود اختصاص دهند.
قیمت سرسامآور بازیکنان انگلیسی هم سبب شده تا آنها غرور بیجایی نسبت به ظرفیتهای خود داشته باشند؛ این درصورتیست که بازیکنان دیگر ملیتها با قابلیتهایی مشابه و یا حتی بیشتر ارزانتر از انگلیسیها پا به توب میشوند و کارآمدی بیشتری هم دارند. رسانه و حق پخش بازیهای لیگ جزیره چهها که نمیکند!
حال اما نوبت بهرهبرداری از ستارههای جوان انگلیسی رسیده است. بهزعم کارشناسان، سهشیرها برای صعود کار سختی در پیش ندارند و میتوانند با کسب مقام اول گروه به دور حذفی برسند. اگر به لیست بازیکنان انتخابی گرت ساوتگیت نگاه بیندازیم درمییابیم که دست آنها از همان خط دروازه پُر است.
جردن پیکفورد، آرون رمسدیل و نیک پوپ دروازهبانان مستحکم و قابل اعتمادی هستند و میتوان بیان داشت که انگلستان نقاط ضعف جامهای پیشین را برطرف کرده است. گلرهای انگلیسی تا پیش از این پاشنهی آشیل این تیم محسوب میشدند؛ این نقطهی ضعف بهگونهای بود که آنها را از جام جهانی ۲۰۰۲ بهراحتی هرچهتمامتر حذف کرد. جاگیری اشتباه دیوید سیمن روی ضربهی ایستگاهی رونالدینیو، سهشیرها را ناکاوت کرد. امّا پیکفورد سنگربان بسیار مطمئنیست و تابهحال توانسته با سیوهای خود قلب انگلیسیها را به دست بیاورد.
در پست دفاع هم اوضاع به کام مردان جزیره است. کایل واکر، لوک شاو -که اکنون به روزهای خوب خود در منچستریونایتد بازگشته است- جان استونز، اریک دایر، هری مگوایر و کیران تریپیه از امیدهای اصلی ساوتگیت برای قرار گرفتن در ترکیب اصلی تیم هستند.
از باکایو ساکا، میسون مونت و بالاخص جودی بلینگهام هم باید بهعنوان مردان خطرناک انگلیسیها یاد کرد. بلینگهام جوان در حال حاضر پسر طلایی دورتموند است و توانسته در بوندسلیگا آقایی کند؛ او هافبک مرکزی اکتیویست که در آینده میتواند قلب تپندهی سهشیرها لقب بگیرد.
در فاز هجومی هم تمام نگاهها به هری کین، جک گریلیش و رحیم استرلینگ سرعتیست تا بتوانند به جنگ نداشتههایشان بروند و جام را به خانهاش بازگردانند. اولین رقیب انگلیسیها برای رسیدن به فینال و پیروزی در بازی نهایی تنها خودشان هستند. آنها برای دستیابی مجدد به خاطرات خوش جام جهانی ۱۹۶۶ باید بتوانند پوستهی سخت ناکامیها را شکافته و بیش از هرچیز بر حل مسائل روحی-روانی خویش تاکید کنند.