جام جهانی قطر در روز سیام آبان رسما برای ایران در بازی با انگلیس آغاز میشود. مکان برگزاری مسابقات هیچگاه تا این حد به کشور ما نزدیک نبوده است. از طرف دیگر، تیم ملی ما پس از جام جهانی ۲۰۰۶ تا به این اندازه از حضور مهرههای کلیدی و باتجربه بهره نبرده است. کافیست لیست نفرات حاضر در این تیم را با ترکیب ایران در جام جهانی برزیل مقایسه کنید تا ببینید دست ما چقدر از بازیکنان باتجربه و مهرههای کلیدی پُر است.
پس از اتمام همکاری فدراسیون با دراگان اسکوچیچ و انتخاب دوبارهی کارلوس کیروش، امید بخشی از طرفداران تیم ملی به صعود ایران از گروه خود افزایش یافته است. مربی کروات یوزهای ایران را از مخمصهی بحرین نجات داد و بیدردسر بلیت قطر را برای ما رزرو کرد؛ امّا فقدان یک استراتژی مشخص و ضعف ساختار دفاعی در برابر رقیبان قدرتمندتری نظیر کره و الجزایر، تردیدهایی را در دل فدراسیوننشینان برای ادامهی همکاری با وی ایجاد کرد و همانطور که میدانیم آخر قصه به کام اسکوچیچ شیرین نبود.
اگر به گروه خود نگاهی بیندازیم متوجه میشویم که کارلوس کیروش شناختهشدهترین و ایضاً باتجربهترین سرمربیست. گرگ برهالتر، سرمربی تیم ملی آمریکا از تجربهی آنچنان بالایی در عرصهی بینالمللی برخوردار نیست و جام جهانی قطر اولین و مهمترین آوردگاه او برای کسب تجربهی بینالمللیست. راب پیج، سکاندار ولز هم کمابیش از چنین وضعیتی برخوردار است؛ او پس از رسوایی اخلاقی رایان گیگز و کنارهگیریاش از تیم ملی ولز بهعنوان نفر اول کادر فنی این کشور بر روی نیکت نشست. اوضاع امّا در خصوص گرت ساوتگیت کمی متفاوت است. ساوتگیت خوشاقبال بود که جانشین سم آلردایس در تیم ملی انگلیس شد و توانست در دو تورنمنت جهانی و یورو، با چاشنی شانس و قرعهی خوب تا نیمهنهایی و فینال این دو رقابت پیش برود ولی پاشنهی آشیل سهشیرها در بازیهای سرنوشتساز این تیم کسی جز مربی سابق میدلزبرو نبود. استراتژی و چینش اشتباه بازیکنان انگلیسی در بازی فینال یورو ۲۰۲۰ توامان با تعویضهای نادرست کار دست مغرورهای انگلیسی داد و دست آنها را از رسیدن به جام کوتاه کرد.
تجربهی کیروش در بین مربیان این چهار تیم روی کاغذ کفهی ترازو را به نفع وی سنگین میکند امّا از آنطرف، آوردگاهی همچون جام جهانی محل بروز پدیدههاست و همه میآیند تا خودی نشان دهند و جایگاه شغلی خویش را توسعه ببخشند. از این منظر تجربهی اندوختهی کیروش بهمثابه چاقوی دولبهای عمل خواهد کرد که هم میتواند دیگران را قربانی کند و هم دست خود را ببرد. مربی پرتغالی اکنون به پایان دوران حرفهای خود نزدیک میشود و این میتواند ولو اندک انگیزهی وی برای کسب موفقیت را کاهش دهد؛ هرچند او یک مربی و مدیر کارکشتهی بینالمللیست ولی هیچ چیز غیرممکن نیست.
بازی در قطر، بهعنوان کشوری که در همسایگی ماست میتواند سیل جمعیت طرفدار را به سبب حضور تعداد زیادی از ایرانیان در این کشور برای حمایت از تیم ملی به سمت استادیومها سرازیر کند و این فیالذاته فاکتور مهمیست. امّا مسائل فرامتنی در این جام بهقدریست که حتی جام جهانی ۱۹۹۸ را نیز برای ما به باد فراموشی میسپرد. اگر بازی ایران و آمریکا در آن دوران به یکی از سیاسیترین بازیهای تاریخ ادوار جام جهانی شناخته شد، این بازیها برای کشور ما از اهمیت بیشتری برخوردار است.
به متن باز میگردیم؛ کارلوس کیروش در ادوار گذشتهی جام جهانی همراه با کشور ما، در جایی که نیاز مبرم به کسب امتیاز کامل و یا حتی حداقل امتیاز را داشته از طرف تکستارهها ضربه خورده است. اگر باخت به اسپانیا را ناشی از بدشانسی قلمداد کنیم، نمیتوانیم باخت به بوسنی و آرژانتین در جام جهانی برزیل را تماماً گردن شانس و اقبال بیندازیم؛ ادین ژکو و لئونل مسی توانستند از سد ایران سرسخت بگذرند و آه و حسرت حذف را برای ما بر جای گذارند.
در جام جهانی پیشرو هم باید حواسمان به تکستارهها باشد تا پشیمانی به بار نیاید. گرت بیل، کریستین پولیشیچ، هری کین و حتی فیل فودن ستارههایی هستند که مدافعین ما باید شش دانگ حواسشان را برای مقابله با آنها جمع کنند.
از سوی دیگر نمیتوان سازماندهی دفاعی ایران در دوران زمامداری این مربی پرتغالی را منکر شد و به او امید نداشت. توفیق اجباری یا فرار به سوی جلو برای عدم پاسخگویی یا هرچه که هست ما دیگر نمیخواهیم در جام جهانی توریست باشیم.