مهران مدیری در برنامه دورهمی، چند سؤال ثابت داشت که معمولا از همه میهمانان خود میپرسید. یکی از سؤالات این بود: «احساس خوشبختی میکنید؟» پاسخ میهمانان برنامه عمدتاً با بله و عمیقاً، به صورت مثبت بود. شاید بتوان گفت این سؤال و این حس یکی از نسبیترین مواردی است که هر فردی به آن پاسخ میدهد. به این جهت میگوییم خوشبختی مفهومی نسبی است، چراکه معمولاً گذشته و دیروز خود را بهتر از امروز میدانیم، حال را بدتر از آنچه هست میدانیم و ترس از آینده را بیشتر از آنچه خواهد بود میبینیم. حتی به لحاظ دینی و سبک زندگی اسلامی نیز زندگی با فکر گذشته و آینده مورد نکوهش است و ما باید از امروز خود بهره ببریم و برای همان لحظه زندگی کنیم.
خوشبخت، کسی نیست که مشکلی ندارد و همه آنچه را که میل قلبی اوست، در اختیار داشته باشد، بلکه خوشبختی مفهومی نسبی درون وجود هر فرد است. در واقع اینکه کسی با مشکلات خود مشکلی نداشته باشد و آن را بپذیرد، نزدیکترین مفهوم به خوشبختی را کسب کردهاست. در بسیاری از موارد ما به دنبال این هستیم تا دیگران خوشبختمان کنند و بیشتر اوقات، آنها نمیتوانند ما را خوشبخت کنند، چراکه از عمق خواستههای قلبی ما بیاطلاع هستند. تنها یک نفر مسئول اصلی شادی و خوشبختی ماست و آن خود ما هستیم. البته سایرین که اعضای خانواده و عزیزان درجه یک ما میشوند، در خوشبختی ما سهیم هستند، اما عامل اصلی خود ما هستیم.
ما باید بتوانیم با داشتههای خود احساس خوشبختی کنیم. همین که عزیزان ما در صحت و سلامت کنار ما باشند، یعنی خوشبختیم، اگر تلفن ما زنگ خورد و کسی پرسید کجایی؟ پس خوشبختیم؛ اگر به کار و درس مشغول هستیم، پس خوشبختیم؛ اگر زندگی و روزمرگیهای ما با یک دلخوشی کوچک جلو میرود، پس خوشبختیم.
خوشبختی یعنی توان ما برای زندگی کردن در هر شرایطی و درک کردن این مهم که آنچه رخ میدهد یا داده است، اصل ماجرا نیست، بلکه شیوه مواجهه ما با آن اهمیت دارد. حالا جواب بدهید، آیا احساس خوشبختی میکنید؟!