آدمی برای رسیدن به حیات الهی و معنوی باید عدالت را در تمامی شئون زندگی اعم از فردی و اجتماعی رعایت کند. عدالت بشری مشتمل بر عدالت فردی و اجتماعی است. بوعلی سینا در کتاب «شفا» آورده است: «انسان دارای زندگی اجتماعی است و از وضع قوانینی که بتواند زندگی اجتماعی و بلکه فردیاش را براساس عدالت سامان دهد و او را به سعادت شایسته خود برساند، ناتوان است. پس بر خداوند لازم است به مقتضای حکمتش، انسان را در این زمینه هدایت کند.» به این ترتیب عدالت از ضروریات دین است و باید معیار آن را از وحی استخراج کرد.
عدالت فردی یعنی آدمی بین تمایلات نفس خود تعادل برقرار کند و از افراط و تفریط بپرهیزد و عدالت اجتماعی به این معناست که عدالت در سطح اجتماع و عموم مردم برقرار شود که این امر ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و قضایی را دربر میگیرد.
علمای اخلاق، عدالت فردی را زمینهساز عدالت اجتماعی دانستهاند، بنابراین فردی که نتواند عدالت فردی را اجرا کند، نمیتواند مجری عدالت در خانواده و در سطح وسیعتر یعنی اجتماع باشد. بر همین اساس است که اجرای عدالت فردی را مهمتر از عدالت در جامعه و نسبت به دیگران میدانند. البته که عدالت فردی عامل مؤثر در عدالت اجتماعی است، اما به طور حتم و یقین نمیتوان گفت که هرکس عدالت را در وجود خود ایجاد کرده، پس به طور قطع قادر است عدالت را در اجتماع نیز برقرار کند، چراکه برقراری عدالت اجتماعی به خاطر ابعاد گسترده آن از توان همه خارج است، بنابراین امکان دارد کسی در وجود خود عادل باشد، ولی مجری خوبی برای عدالت اجتماعی نباشد.
واژه عدالت وسیع است. واژه عدالت علاوه بر آن که صفت پروردگار عالم است، در مسائل زندگی فردی (ایجاد تعادل بین قوای نفس)، مسائل خانوادگی (طرز رفتار عادلانه با همسر و فرزندان) و مسائل اجتماعی (قضایی، اداری و اقتصادی) نیز به کار برده میشود. عدالت در لغت به معنای دادگری است. از این مفهوم تعاریف مختلفی ارائه شده است؛ از جمله اینکه عدالت را به تساوی، تناسب، اعطای حق به ذی حق، حد وسط افراط و تفریط تعریف کردهاند. معنایی که ابتدا از مفهوم عدالت به ذهن میرسد و برای اکثر مردم جا افتاده، این است که عدالت یعنی تساوی. عامه افراد گمان میکنند که مفهوم عدالت به معنای مساوی، برابر بودن و نبود تفاوت بین افراد در همه زمینههاست، اما عدالت تنها به معنی تساوی بدون قید و شرط نیست و گاهی اوقات تساوی و برابری نه تنها عدالت نیست، بلکه خود عین ظلم است. زمانی باید با افراد به طور مساوی رفتار کرد که به لحاظ استحقاق و شایستگی برابر باشند.
برخی عدالت را به معنای تناسب گرفتهاند. علامه طباطبایی، عدالت را چنین معنا کرده است: عدالت این است که هرصاحب حقی از نیروها را به حقش برسانی و آن را در جایگاه مناسب خویش قرار دهی.
پس مقصود از عدالت، تناسب و اعتدال است، یعنی هرچیزی را مناسب با وضع خود رعایت کردن و در جای شایسته خود به کار گرفتن.
علمای اخلاق، عدالت را به معنای حد وسط افراط و تفریط تعریف کردهاند. از جمله امام خمینی (ره) که عدالت را به مفهوم حد وسط در امور میداند. ایشان عدالت را چنین تعریف میکنند: «بدان که عدالت عبارت است از: حد وسط بین افراط و تفریط و آن از امهات فضائل اخلاقیه است، بلکه عدالت مطلقه، تمام فضائل باطنیه و ظاهریه و روحیه و قلبیه و نفسیه و جسمیه است، زیرا که عدل مطلق، مستقیم به همه معنی است.»
پیامبر (ص) فردی بود که در طول حیاتش به عدالت رفتار میکرد و دیگران را نیز به آن ترغیب میکرد، فرموده است: «بالعدل قامت السماوات و الارض؛ همه اجزای جهان به عدل نهاده شده است.» ایشان حتی در واپسین روزهای حیات خویش در مسجد مدینه فرمود: «هر کس نزد من حقی دارد برخیزد و درخواست کند.» بنابراین رعایت عدالت در زندگی از اهمیت بالایی برخوردار است.
در قرآن کریم، چندین بار درباره عدالتورزی سفارش شده است. همچنین به عدالت رفتار کردن از نظر قرآن جنبههای متعددی دارد: عدالت میان خود و مردم، عدالت میان خود و خدا: «آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِن کِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَینَکُمُ» (شوری، ۱۵) یا «وَإِذَا حَکَمْتُم بَینَ النَّاسِ أَن تَحْکُمُواْ بِالْعَدْلِ» (نساء، ۵۸). حضرت علی (ع) نیز در سراسر زندگی خود همواره خود و دیگران را بر عدالتورزی تشویق میکرد.
امام علی (ع) پیوسته مردم را در به کار بستن عدالت سفارش میفرمودند. چنانکه حضرت در جایی میفرمایند: «العدل یضع الامور مواضعها؛ عدالت کارها را بدانجا که باید، مینهد.»
پس با بررسی آیات قرآن و سیره و سخنان پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) متوجه میشویم که عدالت از مهمترین ارکان یک جامعه محسوب میشود. قرآن نیز هدف برانگیختگی پیامبران و به طور کلی حکومت نبوی را عدالت میداند: «ما پیامبران خود را با دلایل روشن فرستادیم و به آنها کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند.» (حدید، ۲۵)
در اسلام طریق برپا کردن جامعهای ایدهآل و مطابق با فرمانهای الهی جز از راه عدالت میسر نیست. اما چرا اسلام این اندازه به عدالت تأکید دارد؟ در حدیثی از امام صادق (ع) روایت شده است: «اگر در میان مردمان به عدالت رفتار شود، همه احساس بینیازی میکنند.»
بیشک این عدالت بدین معناست که اگر فرصتها و امکانات میان مردم به گونهای توزیع شود که برای همه امکان دسترسی به آنها میسر باشد، افراد قادر خواهند بود استعدادها و ظرفیتهای نهفته خود را آشکار کنند و از این راه هر کسی احساس رضایتمندی نسبی از وضعیت خود در اجتماع خواهد داشت. افراد حداقل از احساس نیاز و وابستگی به دیگران رها خواهند شد و با تکیه بر استعداد خود به کشف و بروز ظرفیتهای خود نائل میشوند.
اگر همه ما در سطوح مختلف عدالت را رعایت کنیم؛ تحصیل، کار، همسایگی، هنگام استفاده از وسایل نقلیه، در خرید و فروش، گفتار، رفتار و در تمام امور، به تدریج عدالت در سطح جامعه نمودار میشود. لازم است این دور باطل را از بین ببریم که، چون خیلیها ظلم میکنند، خیلیها دروغ میگویند، خیلیها کم فروشی میکنند، خیلیها منصفانه و عادلانه رفتار نمیکنند، ما هم همرنگی با این جماعت را بپذیریم و روز و شب را با تناقضات فاحش پشت سر بگذاریم! هرچند این راه سخت و دشوار است، اما این سختی برای فردی که به دنبال حقیقت و پیرو عقل و خرد است قابل تحمل و ارزشمند است و باید این رویهها بشکند تا مسیر عدالت هموار شود.
* کارشناس ارشد حقوق