وقتي بهترين و مؤمنترين فرزندان اين آب و خاك براي صيانت از دستاوردهاي انقلاب اسلامي، جان شيرين خود را فدا كردند، بسياري از آنها داغ در آغوش كشيدن جگر گوشههايشان بر دلشان بود. تعداد قابلتوجهي از اين پاكبازان رهرو سيدالشهدا(ع) همسر و فرزندان قد و نيمقد خود را به اميد خدا و همت عموها و داييهاي بازماندهشان رها ساختند و رفتند. ما با يادگارهاي آنها چه كرديم؟ با اين اميد كه نهادها و سازمانهاي متولي مراقبت از آنها را بهعهده خواهند گرفت، با دنيا و ميز و صندليهاي حاصل از خون پدران آنها مشغول شديم. درست است كه نيازهاي مادي آنها به هر حال برطرف ميشد،اما مگر فقط نيازهاي خورد و خوراك و لباس و مسكن كافي بود؟! از نگاه رفتارشناسي خلأ حضور پدر مخصوصاً در سنين رشد و بلوغ، بزرگترين و عميقترين نياز روحي و رواني بودهاست.
در مورد بسياري از اين يادگارها، پدربزرگها و عموها و داييها از نظر عاطفي كاستيهاي آنها را تا حدودي جبران كرده و ميكنند. اما آيا اين حركات تكليف اخلاقي و اجتماعي را از عهده ما ساقط ميسازد؟
كدام يك از ما اين بچهها يا يك نفر از آنها را به پارك، استخر و مراكز تفريحي برديم و با آنها حرف زديم؟ كدام يك از ما همسر يا مادر و خواهرمان را به سراغ دختران اين عزيزان فرستاديم تا نقش عمه و خاله را مخصوصاً براي آنها كه از وجود اينگونه اقوام محروم هستند، بازي كنند؟
حتماً بعضيها خواهند گفت بنياد شهيد همين وظيفهها را به عهده دارد. خب اگر پدران اين عزيزان نيز اين استدلال بياساس را كه جوانان ديگر وارتش وسپاه وظيفه دفاع از كشور را به عهده دارند و ما چرا به جبهه برويم را مطرح ميكردند، الان اثري از بعضي از شهرهاي ما باقي ماندهبود؟
غيبت پدر مخصوصاً در دوران بلوغ كاستيهاي عاطفي بعضاً غيرقابل جبراني به جا ميگذارد كه به سادگي قابلترميم نيست. خاطرات تلخ بعضي از فرزندان شهدا هنوز در يادها وجود دارد كه به خاطر پيشگيري از تلخكاميهاي بيشتر از بيان آنها خودداري ميكنم.
در مورد خودسوزي فرزند شهيد در ياسوج كه به خاطر نقض آشكار قانون و بياعتنايي به مصوبههاي موجود در اشتغال ايثارگران ( كه اين مرحوم نيز يكي از آنها محسوب ميشد) بايد پاسخگوي همسر و سه فرزند يتيم آن مرحوم بود. اين اولينبار نيست كه فرزند يك شهيد دست به خودكشي ميزند. قطعاً زخمهاي ناسور روحي و عصبي ايشان عامل اصلي گرايش به خودكشي اين فرزند شهيد بودهاست.
دولت عدالتخواه حاضر بايد به دنبال احقاق حقوق همسر و فرزندان آن مرحوم باشد و اجازه ندهد پرونده با يك تسليت وعذرخواهي ساده بسته شود. اميد است واحد مشاوره بنياد شهيد با ارزيابي ونظارتهاي روحي و رواني بازماندگان عزيز شهدا اجازه تكرار اين حادثه تلخ را ندهند و ما به عنوان همرزمان پدران اين يادگارها اندكي نيز به فكر آنها باشيم.