صاحب مغازه لباس فروشی وقتی متوجه شد مردی زباله جمع کن در حال کتک زدن پسری نوجوان است برای نجات کودک وارد عمل شد، اما ضربه چاقوی زباله گرد او را تا یک قدمی مرگ پیش برد. این مرد روز گذشته برای متهم که مجرمی سابقه دار است درخواست اشد مجازات کرد.
به گزارش جوان، سال گذشته مأموران پلیس تهران از درگیری خونینی در خیابان شریعتی باخبر و راهی محل شدند. مأموران بعد از حضور در محل دریافتند دقایقی قبل بین دو پسر جوان زباله جمع کن درگیری رخ داده است که صاحب یک بوتیک لباس به نام بهروز برای میانجیگری وارد درگیری میشود، اما در جریان آن با ضربه چاقوی یکی از طرفین به شدت زخمی و راهی بیمارستان میشود.
نجات از مرگ
پس از این مأموران راهی بیمارستان شدند که دریافتند مرد زخمی برای نجات جانش به اتاق عمل رفته و با مرگ دست و پنجه نرم میکند. در حالی که تحقیقات درباره این حادثه ادامه داشت به مأموران پلیس خبر رسید بهروز ۴۰ساله بعد از عمل جراحی به طور معجزهآسایی از مرگ نجات یافته است. به این ترتیب مرد زخمی بعد از بهبود نسبی مورد تحقیق قرار گرفت. وی با طرح شکایتی گفت: «روز حادثه بعد از اینکه مغازهام را باز کردم، مقابل در مغازه در حال آبپاشی بودم که صدای درگیری را شنیدم. نگاهم به طرف درگیری رفت که متوجه شدم دو مرد جوان زباله جمع کن با هم درگیر شدهاند. یکی از آنها در حال کتک زدن دیگری بود و به همین خاطر دلم برای آن پسر که سنش کمتر بود سوخت و برای میانجیگری به طرف آنها رفتم و وارد درگیری شدم تا آنها را آرام کنم، اما یکی از آنها به نام حسام دست به چاقو شد و با چاقویی حدود ۴۵سانتی که از جیبش بیرون آورده بود ضربهای به قفسه سینهام زد. بعد از آن ضربه روی زمین افتادم و دیگر چیزی متوجه نشدم.»
وی ادامه داد: «وقتی مرا به بیمارستان بردند چند روز در کما بودم تا اینکه بعد از عمل جراحی و مراقبتهای ویژه به طور معجزهآسایی زنده ماندم.»
دستگیری ضارب
با طرح این شکایت مرد زباله جمع کن تحت تعقیب قرار گرفت تا اینکه با مشخصاتی که شاکی و شاهدان حادثه در اختیار مأموران قرار دادهبودند، متهم شناسایی شد. پس از این مأموران راهی خانه او در جنوب تهران شدند و وی را در حالیکه داخل رختخواب پنهان شدهبود دستگیر کردند.
متهم ۳۷ساله بعد از دستگیری به پلیس آگاهی فرستاده شد و در حالیکه شش فقره سابقه ضرب و جرح با چاقو داشت تحت بازجویی قرار گرفت.
او در روند بازجوییها ابتدا جرمش را انکار کرد، اما بعد از مواجهه حضوری با شاکی به جرمش اقرار کرد و راهی زندان شد.
محاکمه متهم
پرونده بعد از کامل شدن تحقیقات و بعد از صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا اینکه بعد از تعیین شعبه در وقت رسیدگی روی میز هیئت قضایی شعبهدهم دادگاه قرار گرفت.
اولین جلسه رسیدگی به پرونده با ریاست قاضی متین راسخ تشکیل شد. بعد از اعلام رسمیت جلسه نماینده دادستان متن کیفرخواست را قرائت کرد. در ادامه شاکی در جایگاه قرار گرفت و بعد از طرح شکایت خود گفت: «آن روز وقتی دیدم آن پسر در حال کتک خوردن است دلم سوخت و به قصد میانجیگری وارد آن درگیری شدم. از هیچ کدام طرفداری نکردم فقط از متهم خواستم به خاطر کم سن و سال بودن آن پسر کوتاه بیاید. سپس سعی کردم هر دو را آرام کنم، اما متهم عصبانی شد و نمیدانم چرا به طرفم چاقو کشید و مرا به این روز انداخت.»
شاکی در آخر گفت: «ضربه خیلی شدید بود و من به طور معجزهآسایی زنده ماندم، اما حالا قلبم مشکل پیدا کرده است و نمیتوانم زندگی عادی داشته باشم. در این حادثه هم خودم و هم خانوادهام ضربه روحی شدیدی خوردیم. به همین خاطر برای متهم درخواست اشد مجازات دارم.»
بعد از این درخواست، متهم به دستور ریاست دادگاه در جایگاه قرار گرفت و خلاف اظهارات قبلیاش جرمش را انکار کرد و در شرح ماجرا گفت: «شغل مناسبی نداشتم به همین خاطر برای گذران زندگیام زباله جمع میکردم. آن روز بعد از اینکه زبالهها را جمعآوری کردم در گوشه خیابان شریعتی گذاشتم، برای خوردن آب داخل یکی از بوتیکهای لباس رفتم. همان موقع متوجه شدم پسر نوجوانی به طرف زبالهها رفت و مشغول گشتن آنها شد. از مغازه بیرون آمدم و به طرفش رفتم و اعتراض کردم و گفتم چرا به زبالههای من دست میزنی؟ بعد از این اعتراض او خواستم آنجا را ترک کند، اما او سماجت کرد و گفت ضایعات جمع کن است و میخواهد زبالههای بازیافتی را از داخل زبالههای من جمع کند.»
متهم ادامه داد: «با اصرار آن پسر عصبانی شدم و او را کتک زدم. آنجا بود که چند مرد بوتیک دار با دیدن این صحنه از مغازهشان بیرون آمدند و به طرفم حمله کردند مرا با چوب و چماق زدند. سعی کردم آنها را قانع کنم که پسر نوجوان به زبالههای من دست زده است و میخواهد آنها را بردارد، اما کسی حرف مرا گوش نکرد و همگی از آن پسر نوجوان طرفداری کردند.»
او در خصوص حمله با چاقو به سینه شاکی گفت: «شاکی مدعی است در آن درگیری او و دیگر کاسبان محل به من حمله نکرده بودند، اما او دروغ میگوید باور کنید من هیچ چاقویی همراهم نبود و ضربهای به سینه شاکی نزدم. همه آنهایی که برای کمک به پسر نوجوان آمدهبودند چوب و چماق داشتند شاید چاقو هم داشتند و در آن درگیری شاکی با ضربه چاقوی آنها زخمی شده است.»
با انکار متهم، وی در پاسخ به سؤال هیئت قضایی که اگر در آن درگیری دست به چاقو نشده بودی چرا بعد از آن حادثه فرار کردی و پلیس تو را در حالی دستگیر کرد که زیر رختخواب پنهان شده بودی؟ گفت: «در آن درگیری از سوی صاحبان بوتیک تهدید شده بودم. به همین خاطر میترسیدم آنها سراغم بیایند و مرا کتک بزنند یا شاید مرا به قتل برسانند. این شد که از ترس فرار کردم و در خانه پنهان شدم.»
در آخر هیئت قضایی بعد از شنیدن دفاعیات متهم جهت صدور رأی وارد شور شد.