سرویس حوادث جوان آنلاین: ۲۶شهریورسال۹۳، مأموران کلانتری۱۵۱ یافتآباد از قتل زن سالخوردهای در منزلش باخبر و راهی محل شدند. آنها با جسد زن ۷۰ساله به نام پروانه روبهرو شدند که سر سجاده نماز با ضربات چاقو کشته شده بود. شوهر مقتول که در محل حاضر بود، گفت: «ساعتی قبل برای شرکت در نماز جماعت به مسجد رفتم، اما وقتی برگشتم هر چه در زدم کسی در را باز نکرد. از نگرانی با فرزندانم تماس گرفتم. وقتی آنها آمدند قفل در را شکستیم و وارد خانه شدیم که ناگهان متوجه شدیم جسد پروانه روی سجاده افتاده است.»
با انتقال جسد به پزشکی قانونی، مأموران در بررسی از محل حادثه دریافتند همه طلا و جواهرات مقتول سرقت شدهاست. به این ترتیب پرونده قتل با انگیزه سرقت در دستور کار قرار گرفت تا اینکه مأموران دریافتند نوه ۱۸ساله مقتول به نام فرید قصد دارد ۲۰۰گرم طلا را بفروشد.
با بدست آمدن این اطلاعات فرید به عنوان اولین مظنون بازداشت شد. او ابتدا جرمش را انکار کرد، اما در روند بازجوییها به قتل با انگیزه سرقت اعتراف کرد و گفت: مدتی قبل با زن مطلقهای که دو فرزند داشت آشنا شدم. بعد از مدتی به او علاقهمند شدم به همین خاطر تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم. از آنجائیکه پول و درآمدی نداشتم به فکر سرقت افتادم. چون میدانستم مادربزرگم در خانه طلاهای زیادی دارد وسوسه شدم و تصمیم گرفتم در فرصت مناسب طلاهای او را سرقت کنم.
متهم ادامه داد: شب حادثه میدانستم او در خانه تنهاست به همین خاطر وارد خانه اش شدم که دیدم در حال خواندن نماز است. برای اینکه مرا نبیند کیسهای که همراهم بود را دور گردنش انداختم و دو سر آنرا کشیدم. وقتی از حال رفت با کارد آشپزخانه چند ضربه به او زدم سپس طلاهایش را سرقت کردم و گریختم.
با اقرارهای متهم پرونده کامل و به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. متهم در اولین جلسه رسیدگی در حالی محاکمه شد که اولیایدم درخواست قصاص کردند. در ادامه پسر جوان نیز ابراز پشیمانی کرد و از خودش دفاع کرد.
متهم در آن جلسه با حکم قضایی به قصاص محکوم شد و این حکم در دیوانعالی کشور نیز مهر تأیید خورد.
با تأیید حکم، متهم در آستانه مرگ قرار گرفت، اما به خاطر ناتوانی اولیایدم در پرداخت تفاضل دیه حکم قصاص اجرا نشد.
با گذشت هفتسال از حادثه متهم همچنان در زندان بود تا اینکه وی با نوشتن نامهای درخواست تعیین تکلیفی کرد.
به این ترتیب وی بار دیگر در شعبه دوم دادگاه پای میز محاکمه قرار گرفت و در آخرین دفاعش گفت: زمان حادثه سن کمی داشتم و متوجه رفتارم نبودم. وقتی حکم قصاص تأیید شد هر شب کابوس مرگ میدیدم و حالا هم چند سالی است در زندان هستم و نمیدانم چه سرنوشتی در انتظارم است. از نظر روحی خیلی شرایط خوبی ندارم و از دادگاه تقاضا دارم مرا کمک کند تا تکلیفم مشخص شود.
در پایان هیئت قضایی جهت صدور رأی وارد شور شد.