شناسایی درد و آشنایی با نوع آن مهمترین عامل روند رو به رشد درمان و نتیجهگیری از آن است. اینکه بدانیم اشکال کار کجاست و چگونه باید به مقابله با آن پرداخت، خود نیمی از راه کسب موفقیت و برطرف کردن مشکلات و درمان دردهاست.
حالا اینکه چه کسی میتواند این درد را تشخیص دهد و مشکلات را شناسایی کند، خود مقولهای جداست که بهطور حتم اهالی هر بخش یا رشته بدین مقوله واردتر هستند. اینها را به عنوان پیشدرآمد گفتیم تا به اینجا برسیم که با نزدیک شدن به زمان برگزاری انتخابات ریاست فدراسیون فوتبال این روزها شاهد فعالیتهای انتخاباتی کاندیداهای تأیید صلاحیت شده هستیم. فعالیتهایی که با شعارهای آنچنانی و دهان پرکن همراه است، بدون اینکه کوچکترین پشتوانهای داشته باشد. یکی از درآمدهای آنچنانی حرف میزند و دیگری از برنامههای راهبردی سخن میگوید. راستی دقت کردهاید که تاکنون هرچه ضربه خوردهایم از همین دو مقوله بوده، یعنی درآمدزاییهای توهمی و افسانهای و برنامههای دهان پرکن راهبردی که حاصل نشستهای بیفایده افراد امتحان پسداده ورزش است.
در این میان فقط یک نکته باقی میماند و آن اینکه نقش فوتبالیها در هدایت فوتبال کشور چیست؟ اینکه میگوییم فوتبالیها منظور یک استخوان خردکرده و خاک فوتبال خورده باتدبیر و مدیر کارآمد است، نه هر فوتبالی بیتجربه در مدیریت و ریاست و برنامهریزی. با این حال بهطور جد بر این باوریم که سکان هدایت فدراسیون فوتبال باید به دست خود فوتبالیها سپرده شود. اصلاً چرا راه دور برویم، یکسال و نیم قبل وقتی سکان هدایت فدراسیون کشتی به دست یک کشتیگیر عنواندار و باسابقه که کارنامه مدیریتی هم داشت سپرده شد خیلیها ایراد گرفتند و گفتند علیرضا دبیر برای این کار مناسب نیست. در نگاه اول شاید میشد حق را به آنها داد، اما هرچه جلوتر رفتیم، دبیر نشان داد که انتخاب درستی بوده است.
یک دردآشنا با کشتی که خوب متوجه شد درد امروز ورزش اول کشور چیست و راه درمان را به درستی در پیش گرفت. دبیر، کشتی را در ریل و مسیر درست پیشرفت قرار داده و حتی اگر خودش هم نتواند به این هدف دست پیدا کند، ادامه راه درستی که در پیش گرفته حتماً کشتی را به سرمنزل مقصود خواهد رساند. خب این تجربه موفق و درست چرا نباید در فوتبال تکرار شود. چرا باید سکان ریاست این رشته پرهوادار و پرحاشیه که امروز از سوءمدیریت مدیران و رؤسای غیرفوتبالی و فاسد به انحراف کشیده شده، به جای آنکه در اختیار فوتبالیها و دلسوزان این رشته قرار گیرد باز هم به دست کسانی سپرده شود که با ظاهری عوامفریبانه فقط و فقط به فکر مطامع خود هستند.
درد فوتبال را فوتبالی جماعت میفهمد و البته در کنار این افراد فوتبالی باید یک مدیر اقتصادی قوی، یک سیاستمدار و یک جامعهشناس هم حضور داشته باشند که مشورت درست بدهند. اما متأسفانه آنچه امروز میبینیم روندی کاملاً خلاف آنچه در کشتی روی داده، است یعنی مدیرانی ناآشنا با فوتبال که طی تمام این سالها تنها در فوتبال حضور داشتهاند و از قبل آن جیبشان را پرپول کردهاند و حالا هم برای پوشیدن قبای ریاستش نقشه کشیدهاند، برنامهریزی میکنند و شعار میدهند.
کشتی در مسیر درست قرار گرفت و پیشرفت خواهد کرد، چون به اهلش سپرده شد، پس فوتبال هم اگر میخواهد پیشرفت کند باید با بیرون انداختن تمام آدمهای بهظاهر فوتبالی عنان کارش را به دست فوتبالیهای واقعی و دلسوزانش بسپارد که راه نجات چیزی جز این نیست.