سرویس حوادث جوان آنلاین: چندی قبل مرد طلاسازی در شمال تهران به اداره پلیس رفت و از سه کارمند قبلیاش که دو مرد و یک زن جوان هستند به اتهام سرقت ۲۸کیلو طلا شکایت کرد.
شاکی در توضیح ماجرا گفت: «پدرم طلافروش بود و من هم حرفه طلاسازی را انتخاب کردم و الان هم کارگاه طلاسازی بزرگی در یکی از خیابانهای شمالی تهران دارم. علاوه بر طلاسازی فعالیتهای اقتصادی دیگری هم انجام میدهم و درآمد خیلی خوبی دارم و ثروتمند هستم. طلافروشیهای زیادی در تهران، شهرستانها و مراکز استانها مشتری من هستند و سفارشات طلاهای مغازهشان را به من میدهند و من هم در اسرع وقت سفارشهای آنها را به بهترین شکل آماده میکنم و به آنها تحویل میدهم.
در مدتی که کارگاه طلاسازی دارم افراد زیادی به عنوان کارگر و کارمند و منشی با من همکاری داشتند و بعد از مدتی هم به دلایلی یا خودشان رفتند یا اینکه آنها را اخراج کردم و کارمند جدید استخدام کردم.
آخرین بار چند سال قبل دو مرد و یک دختر جوان که هر کدام به صورت جداگانه درخواست کار داده بودند در کارگاه طلاسازیام استخدام کردم.
همان ابتدا که آنها را استخدام کردم آنها را به صورت نامحسوس مورد آزمایش قرار دادم که از امتحان سربلند بیرون آمدند و فکر کردم امانتدار خوبی هستند و به آنها اعتماد کردم و تمام حساب و کتابهای کارگاه را در اختیار آنها قرار دادم. یکی از آنها فروشنده سفارشات بود و یکی دیگر هم حسابدار و دختر جوان هم منشیام بود که درنهایت فاکتورها و گردشهای مالی به تأیید منشی میرسید. از طرفی هم، چون گردش مالی ام خیلی زیاد بود خودم هیچ وقت فرصت نمیکردم که آنها را بررسی کنم و همین قدر که منشیام فاکتورها را تأیید میکرد من هم قبول میکردم.»
استعفای مشکوک
وی ادامه داد: «در این مدت من به آنها اعتماد داشتم و فکر میکردم که آنها واقعاً درستکار هستند و حقوق و پاداش خوبی هم به آنها میدادم تا اینکه ازچندی قبل سهکارمندم یکی یکی به سراغم آمدند و اعلام کردند که نمیخواهند در کارگاه من کار کنند و استعفا دادند. خیلی تعجب کرده بودم، چون روزی که آنها را استخدام کردم وضعیت مالی خوبی نداشتند و اصرار داشتند آنها را از کار بیکار نکنم و حقوق بیشتری به آنها بدهم و به همین خاطر به آنها مشکوک شدم و تصمیم گرفتم علت استعفای آنها را بدانم.»
وی در پایان گفت: «چند ماهی آنها را به صورت نامحسوس از دور و نزدیک تحت نظر گرفتم تا اینکه متوجه شدم فرزاد ۳۵ساله که مدیر فروش کارگاه طلاسازی بود بعد از استعفا مشغول تجارت شده است و خودروی خارجی مدل بالا سوار میشود و شایان ۳۰ساله هم طلافروشی بزرگ و لاکچری در یکی از خیابانهای شمالی تهران زدهاست و خانم منشی هم در یک طلافروش بزرگ مشغول به کار شدهاست.
برای من خیلی عجیب و غریب بود که سه کارمندم که وضعیت مالی پایینی داشتند یک شبه به این ثروت هنگفت رسیدهاند و به همین سبب احتمال دادم که آنها طلاهای مرا سرقت کردهاند.
پس از این بلافاصله یک منشی و یک حسابرس استخدام کردم و تمامی اسناد و مدارک مالی را در اختیار آنها قرار دادم که آنها پس از بررسی اسناد و مدارک مالی سهسال آخر کارگاه طلاسازی متوجه شدند آنها با فاکتورسازی جعلی ۲۸کیلو طلا درطول سهسال سرقت کردهاند و الان از آنها شکایت دارم.»
اعتراف به سرقت ۲۸کیلو طلا
با این شکایت پرونده به دستور بازپرس شعبه هفتم دادسرای ویژه سرقت برای رسیدگی در اختیار تیمی از کارآگاهان پلیسآگاهی قرار گرفت.
بررسیهای مأموران نشان داد اظهارات شاکی درست است و سهمتهم که تا چند سال قبل وضعیت مالی خیلی پایینی داشتند درحال حاضر ثروت زیادی دارند. بنابراین سه متهم به دستور بازپرس پرونده بازداشت و به اداره پلیس منتقل شدند.
متهمان ابتدا در بازجوییها جرم خود را منکر شدند و سعی کردند با تناقضگویی روند رسیدگی به پرونده را به انحراف بکشانند، اما وقتی با دلایل و مدارک روبهرو شدند به سرقت ۲۸کیلو طلا اعتراف کردند.
یکی از متهمان گفت: «ما سه نفر از قبل یکدیگر را نمیشناختیم و وقتی همکار شدیم با هم دوست صمیمی شدیم. هیچ کدام از ما وضع مالی خوبی نداشتیم و حقوقی هم که میگرفتیم هزینه زندگیمان را جواب نمیداد. با خودمان فکر کردیم که با حقوق کارمندی به جایی نمیرسیم و از طرفی هم گردش مالی صاحب کارمان آنقدر زیاد بود که میدانستیم اگر ما سه نفر با هم همدست شویم او متوجه سرقتهای ما نمیشود.»
وی ادامه داد: «من مدیر فروش بودم و تمامی طلاهای سفارش شده را من تحویل میدادم و بعد فاکتور و رسید آن را تحویل دوستم که حسابدار بود میدادم و درنهایت منشی صحت مدارک و اسناد را تأیید میکرد. سفارشات طلافروشان از ما خیلی زیاد بود از یککیلو تا ۱۰کیلو سفارش میدادند و ما هم نسبت به وزنی که سفارش میدادند از ۱۰۰گرم تا نیم کیلو سرقت میکردیم. معمولاً اگر طلافروش ۵کیلو طلا سفارش میداد موقع تحویل به او ۴کیلو ونیم تحویل میدادم و میگفتم که سفارشات زیاد بوده در نوبت بعدی جبران میکنیم و بدینترتیب نیم کیلو طلا را برای خودمان بر میداشتیم و بعد هم پنجکیلو طلا فاکتورسازی میکردیم و شاکی هم به خاطر گردش مالی زیادش متوجه نمیشد.»
وی در پایان گفت: «ما طلاهای سرقتی را بین هم تقسیم و هر کدام از ما در کاری برای خودمان سرمایهگذاری میکردیم. هر روز وسوسه ما برای سرقت طلا بیشتر میشد تا اینکه تصمیم گرفتیم استعفا بدیم و با پولی که بدست آورده بودیم کار تازهای را شروع کنیم تا دست ما رو نشود، اما فکر نمیکردیم که استعفای ما راز سرقتهای سریالی ما را بر ملا میکند.»
دو متهم دیگر هم در بازجوییها اظهارات همدستشان را تأیید کردند. سهمتهم برای ادامه تحقیقات در اختیار کارآگاهان پلیسآگاهی قرار گرفتند.