در بخشی از مستند «غیررسمی» که اخیراً از تلویزیون پخش شد، یک تهیهکننده در دیدار با رهبر انقلاب از اینکه در فیلمها و سریالها با هیچ کس نمیتوان شوخی کرد گلایه داشت، رهبر انقلاب هم گفتند نه اشکالی ندارد شوخی کنید، اما توهین و تحقیر و هتک نکنید و فیلم «مارمولک» را به عنوان یک اثر سالم مثال زدند.
یادمان نرود که در سینمای ایران فیلمسازان نابلد یا مغرضی هم بودهاند که در آثارشان دانسته یا نادانسته یک صنف شریف و خدمتگزار را هتک و تخطئه کردهاند. وقتی رهبر انقلاب درباره شوخی با افراد و اصناف مختلف قید میگذارند که هتک حرمت از فرد یا گروهی نشود، معنایش این است که شوخی مثل خیلی کارهای دیگر نیاز به تخصص دارد و ممکن است یک فیلمساز برخلاف نیت و انگیزهای که دارد به دلیل ضعف تخصص در ساختن اثری طنز موفق عمل نکند.
درباره شوخی با یک صنف یا گروه به طور منطقی باید قواعدی وجود داشته باشد که اصلیترین معیار در آن اثرگذاری روی مخاطب است. در یک فیلم ممکن است برای مثال عدهای دزد در یک سکانس لباس پلیس به تن کنند، اما کلیت آن اثر تکریم پلیس باشد، با این حال ممکن است در یک فیلم برخی رفتارهای غلط پلیس مورد انتقاد قرار بگیرد، برای مثال مهران مدیری در سریال «مرد دو هزار چهره» در یک صحنه در حالی که اشتباهی در موقعیت یک پلیس پشت فرمان خودروی پلیس قرار گرفته بود، ناخودآگاه میکروفن پلیس را برداشت و با رفتاری بچگانه و از سر ذوق عبارت «آقا برو جلو» را تکرار کرد. این صحنه کنایهای است به رفتار برخی خودروهای پلیس که اصرار دارند در موقعیتهای نه چندان موجه از بلندگو استفاده کنند. کنایههای طنزآلودی از این دست نه تنها وهن و تخفیف جایگاه پلیس نیست بلکه میتواند به اصلاح برخی رفتارهای غلط کمک کند، اما برای مثال در فیلم «اسب حیوان نجیبی» است ساخته عبدالرضا کاهانی از ابتدا تا انتها یک خلافکار با لباس نیروی انتظامی در حال کلاشی و اخاذی از مردم است. بدیهی است که این دیگر اسمش نه شوخی است و نه کنایه به یک رفتار غلط و قطعاً معنایش بیاعتبار کردن پلیس نزد مردم است. معنای این حرف نفی وجود عمل خلاف رشوه در نیروی انتظامی نیست بلکه ایراد به چنین گرایشی در فیلمسازی این است که یک صنف که در آن به طور عادی افرادی با ویژگیهای اخلاقی متفاوت فعالیت میکنند، به طور کلی فاسد و غیرقابل اعتماد ترسیم میشوند.
این را هم باید در نظر گرفت که بعضی وقتها اعتراض برخی اصناف به برخی فیلمها ناشی از سوءتفاهم بوده است، برای مثال اعتراض پرستارها به فیلم «شوکران» در سال ۷۷ منطقی به نظر نمیرسید چراکه اساساً موضوع فیلم شغل پرستاری نبود و در آن تنها یک زن که شغلش پرستاری بود به عقد موقت مردی متأهل درآمده بود؛ عملی که اساساً در فیلم ربطی مستقیم به شغل پرستاری پیدا نمیکرد. در واقع آن زن میتوانست هر شغل دیگری هم داشته باشد.