سرویس تاریخ جوان آنلاین: اثر تاریخی، پژوهشی «مسجد رهبر» - که به بررسی فعالیتهای همهجانبه مسجد کرامت مشهد در دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی پرداخته است- در عداد واپسین منشورات «دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی مشهد» به شمار میرود. آوازه این مسجد از این روست که امامت و مدیریت آن، با رهبری معظم انقلاب اسلامی حضرت آیتالله العظمی خامنهای (دامظله) بوده است. در مقالی که پیش رو دارید، ابعاد این تحقیق، با عنایت به اطلاعاتی که تیم تحقیقی آن منتشر کردهاند، مورد بازخوانی تحلیلی قرار گرفته است. امید آنکه تاریخپژوهان انقلاب و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
چرا سوژه مسجد کرامت؟
پژوهندگان «دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی مشهد» از آن رو که در تمامی تحقیقات خویش در باب وقایع منتهی به انقلاب اسلامی، مکرر نام «مسجد کرامت» را شنیدهاند، به گردآوری مبسوط اطلاعات درباره این مسجد راغب شدهاند. آنان در دیباچه خویش بر این اثر، داستان احساس ضرورت برای پژوهش در مورد این مسجد را، اینگونه روایت کردهاند: «دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی مشهد، فعالیت خود را سال ۱۳۸۷ در حوزه تاریخ شفاهی آغاز کرد. مأموریت اصلی، گردآوری و ثبت فعالیتهای فرهنگی و هنری انقلاب اسلامی بود. با توجه به اینکه پیشینه تحقیقاتی چندانی در این زمینه وجود نداشت، تلاش شد شخصیتها و جریانهای فعال فرهنگی اجتماعی انقلاب از طریق مطالعه اسناد و گرفتن مصاحبه شناسایی شوند. میخواستیم نقشه هوایی افراد، تشکلها و اماکن گفتمان انقلاب اسلامی در دهههای ۴۰، ۵۰، ۶۰ را ترسیم کنیم. به تدریج موضوعات متعدد و متنوعی شناخته میشدند، اما در مصاحبهها نامی که بیش از همه تکرار میشد، مسجد کرامت بود. فرقی نمیکرد پای صحبت چه کسی بودیم؛ طلبه، دانشجو، بازاری یا هنرمند؛ خاطرات همه در نقطهای با مسجد کرامت پیوند میخورد. به همین دلیل، بنا شد در قالب پروژهای مستقل به مسجد کرامت بپردازیم. با وجود نقش زیاد این مسجد در جریان انقلابی و فرهنگی دهه ۵۰ مشهد، حتی یک پژوهش درخور هم در خصوص آن وجود نداشت. بهرغم اینکه مساجد، پایگاه و رسانه انقلاب بودند و نقش اصلی را در رهبری مردم داشتهاند، متأسفانه مطالعات مصداقی اندکی در این زمینه وجود دارد. مصاحبههای اولیه را حسن سلطانی سال ۱۳۸۸ گرفت. در ادامه، تحقیق این پروژه به حجتالاسلام طباطبایی سپرده شد. ایشان شناسایی اولیه و فیشبرداری مصاحبههای مرکز اسناد آستان قدس رضوی و مرکز اسناد انقلاب اسلامی را انجام داد. سپس احمد عسگری مسئولیت کار را برعهده گرفت. یکی از نکاتی که باعث شد عرصه پژوهش گستردهتر شود، ضرورت نگاه جامع به مسجد کرامت بود. اگر چه یکی از دورههای پررنگ در ذهن بسیاری از راویان، سخنرانیهای آیتالله خامنهای در سال ۱۳۵۲ در مسجد کرامت بود، اما آنچه حین تحقیق به تدریج آشکارتر میشد این بود که این مسجد پدیده محسوب میشود و دارای عقبه فکری و فرهنگی است. به همین دلیل لازم بود ریشههای جریانی را که اوایل دهه ۵۰ مسجد کرامت را شکل میداد، بررسی کنیم. همچنین مسجد کرامت منحصر به مکانی برای سخنرانی و اقامه نماز نبود و قاعدتاً شناخت کامل آن در گرو مطالعه همه فعالیتها و ابعاد آن بود. به این ترتیب، گستردگی دایره راویان برای گروه تحقیق مشخص و ضرورت تحقیق نظاممند در گردآوری خاطرات عیانتر از قبل شده بود. تصمیم گرفتیم از چند روش برای کشف راویان استفاده کنیم: مطالعه اسناد، حضور در جلسات دعای ندبه مرحوم عبدالرضا غنیان، شناسایی شبکه راویان، بررسی مصاحبههای دیگر پروژههای مجموعه، جستوجوی اینترنتی و در نهایت فراخوان عمومی».
در جستوجوی اسناد
از پیروزی انقلاب اسلامی، نزدیک به ۴۲ سال میگذرد. سوگمندانه باید اذعان کرد که اسناد انقلاب به گونهای بایسته، گردآوری و حفظ نشده است. این مستندات در آرشیوهای مختلف ارگانها یا اشخاص، نگهداری میشود. هم از این رو محققان برای جمعآوری مستندات یک پژوهش راهی دراز در پیش دارند، همانگونه که این چالش، در گزارش محققان «مسجد رهبر» نیز، هویداست: «اسناد و مصاحبههای مرکز اسناد انقلاب اسلامی و مرکز اسناد آستان قدس را بررسی کردیم. در اینجا کلیات مسیر پژوهشی پروژه و افراد اصلی مشخص شده بودند؛ عبدالرضا غنیان، آیتالله خامنهای، مرحوم محمود کرامت و... جلسه دعای ندبه غنیان در طول سالیان متمادی، ارتباط تنگاتنگی با مسجد کرامت داشت. به همین دلیل، بارها و بارها در جلسات این دعا شرکت کردیم. حضور هفتگی در این جلسه برای ما برکات زیادی داشت. خیلی از آن بزرگواران در طول همین هفتهها با ما آشنا و راضی به مصاحبه شدند. در همین جلسات، بعضی از سؤالهایمان را از فرزندان مرحوم غنیان پرسیدیم و برخی از خاطرات ناگفته را نیز شنیدیم. جستوجوی مصاحبهشوندهها به شیوه هرمی انجام شد. به این صورت که با شناخت اعضای اصلی و مصاحبه با آنها سعی میکردیم همراهان و دوستانشان را بیشتر بشناسیم. گاهی خودشان در میان صحبتهایشان به نامهای جدیدی اشاره میکردند و گاهی هم ما از نقش افراد دیگر میپرسیدیم. برای مثال، چیتساز را از طریق والی نیاپور یا دریادل و روغنی را از طریق برادران ساداتفاطمی شناختیم. مصاحبه با بعضی از افراد کار آسانی نبود. مصاحبهشوندگان معمولاً گرفتاریهای کاری داشتند یا به نتایج این مصاحبهها چندان خوشبین نبودند. بنابراین، بخش مهمی از دغدغه ما جلب رضایت این افراد برای مصاحبه بود. برخی از اینکه نهادهای مختلفی به سراغشان آمده و مصاحبههای متعددی گرفته بودند، خسته شده بودند. بیشتر از این بابت ناراحت بودند که بسیاری از این مصاحبهها فقط آرشیو شده و به خروجی نرسیده بود. مصاحبه مجدد را بیفایده میدانستند و میگفتند ما حرفهایمان را قبلاً زدهایم. بروید سراغ همان مصاحبههایی که انجام دادهایم...، اما مراجعه به آرشیوها نیاز ما را برطرف نمیکرد و دسترسی به آنها هم با سختیهایی همراه بود. برای مثال، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی واحد خراسان، به صورت کامل به تهران منتقل شده بود. از طرفی، کار تدوین و تحقیق به تدریج کامل میشد و نمیتوانستیم به شکل مداوم به تهران رفت و آمد کنیم. برای همین، در نهایت برخی از این مصاحبهها، مثل مصاحبههای مرحوم عبدالرضا غنیان و مرحوم ابوالحسن سررشتهدار را از مرکز اسناد انقلاب اسلامی خریدیم. آرشیو مرکز اسناد آستان قدس رضوی هم هر چند در مشهد بود، نحوه دسترسی به آن چندان آسان نبود. ما باید شخص مدنظرمان را معرفی میکردیم. اگر فایل صوتی مصاحبه پیاده شده بود، پرونده کاغذی فرد مدنظر در اختیار ما قرار میگرفت تا در همان مکان، مطالعه و فیشبرداری کنیم. تا مطالعه یک پرونده تمام نمیشد و آن را به متصدی تحویل نمیدادیم، اجازه دسترسی به پرونده دیگر را نداشتیم. البته دسترسی اینچنینی به همین مصاحبهها هم خیلی کمککننده بود. علت مهمتری که باعث میشد نتوانیم به طور کامل به آرشیو مصاحبههای نهادها تکیه کنیم، مسائل محتوایی و روشی بود. هر چند مطالعه مصاحبههای نهادهای دیگر برای ما بیفایده نبود، اما در بسیاری از آنها سؤالات به شکل کلی پرسیده شده بود و به تبع، جوابها هم چندان دقیق و حاوی جزئیات نبود. در مصاحبههای آرشیوشده، کمتر شاهد مصاحبه تخصصی و تمرکز بر مسجد کرامت بودیم».
چالش روایت شاهدان
تاریخ شفاهی در زمره یکی از اسناد شاخص تاریخنگاری به شمار میرود. البته رتبه اسناد مکتوب، بر آن مقدم است. در تاریخنگاریهای چند دهه اخیر در کشور ما اما، استفاده از این منبع، رواجی افزون یافته است. با این همه دشواریها و چالشهای دستیابی به راویان تاریخ شفاهی نیز، کم نیست. چه از یافتن راویان گوناگون یک ماجرا و کسب رضایت آنان برای گفتگو و چه از جنبه عیارسنجی روایت آنان. امری که گردآورندگان «مسجد رهبر» را نیز، اینگونه با خویش درگیر کرده است: «شیوه دیگر دسترسی به راویان، جستوجو در سایر مصاحبههای مجموعهمان بود. گاهی برخی افراد که برای موضوعات دیگری مثل جهادسازندگی، مداحان و... به سراغشان رفته بودیم، از مسجد کرامت خاطراتی جذاب و دست اول میگفتند. سینیچی، از اعضای جهاد سازندگی و خوشچهره، از مداحان پیشکسوت، هر دو از مسجد کرامت، خاطره داشتند. گاهی که به خانه مصاحبهشوندهها میرفتیم، همسر راوی هم وارد گفتگو میشد و خاطراتی از این مسجد روایت میکرد. خانم ثابتی، همسر مؤذنزاده، یکی از همین افراد بود. جستوجوی اینترنتی هم ما را با افرادی آشنا میکرد که چندان به نامشان برنخورده بودیم. حجتالاسلام شفیعیدارابی یکی از همین افراد بود که نام او را برای اولین بار در پایگاه مجازی جامعهالمصطفی (ص) دیدیم. در کتاب مهمانان آیتالله، نوشته مارک بادون هم نام یکی از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام را دیدیم. او به نویسنده گفته بود از نزدیکان آیتالله خامنهای در مسجد کرامت بوده است. برای همین به سراغش رفتیم، اما راضی به مصاحبه نشد! صدافسوس بعضی از افرادی که میدانستیم قطعاً خاطرات مهمی از مسجد کرامت دارند، به هیچوجه راضی به مصاحبه نشدند! یکی از مغازهداران قدیمی خیابان شیرازی از جمله این افراد بود که در خصوص مسجد کرامت و راهپیماییهای انقلاب مشهد در سال ۱۳۵۷ نقش فعالی داشت. رضایت ندادن برخی افراد به مصاحبه، مشکلی بود که گاهی به هیچ شکل حل نمیشد. بعضی از آنها روایت فعالیتهای خود را ریا و خودنمایی میدانستند. برخی نیز متأسفانه حتی به موضوعات اینچنینی نگاه سیاسی داشتند و آن را با دعواهای سیاسی و اختلافات جریانهای مختلف گره میزدند. در نهایت طوری ماجرا را تفسیر میکردند که به مصاحبه رضایت نمیدادند. عدهای هم گرفتاریهای کاری را علت مصاحبه نکردن بیان میکردند. با وجود تمام این اقدامات، همچنان احساس میکردیم ممکن است بخشی از خاطرات مردمی پنهان مانده باشد. جستوجوی میدانی، از قبیل حضور در مغازههای اطراف حرم و گفتگو با بازاریهای قدیمی، یکی از راهها برای پیدا کردن راویان ناشناخته بود. با صادق جاویدی، قاری نوجوانی که با عمویش به مسجد کرامت میآمد، در مغازه خیاطیای که نزدیک حرم بود، آشنا شدیم. آن روز قرار بود با خیاطی قدیمی که در پایین خیابان مشهد و نزدیک مسجد فیل مغازه داشت، درباره کرامت گفتگو کنیم که جاویدی به صورت اتفاقی مشتری آن مغازه شد. با سقای آستانه نیز از طریق جستوجوی میدانی آشنا شدیم. جستوجوی میدانی، نتایج خوبی به همراه داشت. همین هم باعث شد به فکر فراخوان عمومی بیفتیم. ما پیش از آن، اسناد را دیده و افراد فعال و اصلی را در هر بخش پیدا کرده و از آنها درباره بقیه فعالان سؤال کرده بودیم. بنابراین، حدس میزدیم که در فراخوان عمومی با افرادی که سهم زیادی در فعالیتهای مسجد داشته باشند و تاکنون شناخته نشدهاند مواجه نشویم؛ اما علاقه برای شنیدن خاطرات یا حتی تکخاطره اقشار مختلف و نیز گردآوری اسنادی که حدس میزدیم شاید در پستوی خانهها خاک میخوردند، سبب شد این فراخوان را به صورت جدی پیگیری کنیم. برای تبلیغات این فراخوان، از کارت و پیامک استفاده کردیم. در توزیع کارتها دو جامعه هدف تعریف شد: اول، بخشی از محلههای قدیمی مشهد که احتمال میدادیم ساکنانش رفت و آمدی به مسجد کرامت داشتهاند و دوم، کسبه اطراف مسجد کرامت و حرم مطهر امام رضا (ع). در جریان توزیع کارتها خیلی از کاسبهای قدیمی خاطرات جذابی گفتند. از طریق فراخوان پیامکی، تعدادی شماره به دستمان رسید. با همه شمارهها تماس گرفتیم. بعضی را از قبل میشناختیم و مصاحبه با آنها انجام شده بود. بعضی هم خاطراتی از دهه ۶۰ مسجد و بسیج کرامت داشتند که در محدوده زمانی پژوهش ما قرار نمیگرفت. از طریق همین شمارهها به تعدادی نوار از مسجد کرامت رسیدیم. مرتضوی، اهل اصفهان بود، اما دهه ۵۰ در مشهد دانشجو بود. او ضمن شرکت در جلسات مسجد کرامت، سخنرانیهای آیتالله خامنهای را ضبط میکرد. رسیدن به این نوارها دلگرمی خوبی برای ادامه پژوهشهای میدانی بود. صبح شانزدهم آذر ۱۳۹۳ به سراغ یکی دیگر از همین شمارهها رفتیم. سیدرضا شریعتمغانی، انسانی متواضع و متدَین بود که حدود ۶۵ سال از عمرش میگذشت. گفتوگویمان در همان جلسه اول، فضایی گرم و صمیمی ایجاد کرد. از دوران کودکی و نوجوانیاش گفت؛ از سال ۱۳۴۲ که با ابعاد اجتماعی اسلام آشنا شد. در آن سالها مادرش را از دست داد و دلگرمیاش جلسات مذهبی واعظ شهیر آن زمان، مرحوم شیخاحمد کافی بود. سید اوایل دهه ۵۰ کاری کرده بود که بیش از ۴۰ سال بعد، ارزشش مشخص شد. او در آن سالها با وجود شرایط سخت اقتصادیاش، دغدغه ضبط سخنرانیهای آیتالله خامنهای را داشت. بیستوسوم مرداد ۱۳۹۴ خبر فوت سیدرضا، همه گروه پژوهش مسجد کرامت را شوکه کرد. او ناراحتی کلیوی داشت و در ماههای منتهی به وفاتش میگفت تنها آرزوی من، نشر و توزیع نوارهاست. من به روحانیت علاقه داشتم و به همین خاطر از زندگی خودم میزدم تا بتوانم آن صحبتها را ضبط و توزیع کنم. آن روزها نوارهای ریلی ارزان نبود. وضعیت اقتصادی من هم خوب نبود. کارگر تراشکاری بودم و روزی چهار ریال درآمد داشتم که دو ریال آن را برای همین نوارها هزینه میکردم. چون پول زیادی نداشتم، ناچار بودم نوارها را چهار لب ضبط کنم... بخشهایی از سخنان آیتالله خامنهای در مسجد کرامت که در این کتاب آورده شدهاند، مرهون سخاوت مرحوم شریعتمغانی است. او بدون هیچ توقعی، بخشی از آرشیو صوتی شخصی خود را در اختیار دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی گذاشت»....
و سرانجام نتیجه یک پروژه طولانی
حجم و محتوای اثر «مسجد رهبر»، نشان میدهد که محققان این اثر در تجمیع و تبویب و تنظیم آن، تلاشی طاقتفرسا متحمل گشتهاند. در این مجلد نامهای آقایان احمد عسگری، سیدمحمدامیر احمدی طباطبایی و حسین سلطانی به عنوان پژوهشگر و مصاحبهگر و نام آقای مرتضی انصاریزاده به عنوان نگارشگر ذکر شده است. معمولاً مشکلات تجمیع اطلاعات در مرحله پایانی یک پژوهش، مخصوصاً پژوهشی که به نوعی از صبغه سیاسی نیز برخوردار است، دوچندان میشود! هم از این رو چندین بار، ورود «مسجد رهبر» به مرحله تدوین، به تعویق افتاده است. با این همه فراهمآورندگان این اثر بر این امیدند که با انتشار این اثر، بر عداد کسانی که اسناد و اطلاعات خویش را برای بارورتر کردن این اثر در اختیار آنان قرار دادهاند، افزوده گردد: «تحقیق پروژه طولانی شده بود. از جمله دلایل آن، گستردگی پروژه و کامل شدن تدریجی شناخت ما به ابعاد مختلف مسجد کرامت بود. دلیل دیگر هم راستیآزمایی خاطرات بود. نمیشد به صورت کلی حکم به صحت تمام خاطرات کنیم. ضمن اینکه نمیتوانستیم تمام کار قضاوت درباره صحت خاطرات را به مرحله تدوین موکول کنیم. بیش از ۴۰ سال از آن روزها گذشته بود و محتمل بود که فراموشی راویان، موجب اشتباهاتی در بیان خاطرات شود. امام جماعت اصلی این مسجد، یعنی آیتالله خامنهای هم رهبر انقلاب شده بود و بعید نبود راویان بخواهند خاطرات خود را با ایشان پررنگتر نشان بدهند. اسناد، شواهد تاریخی، خاطرات شخصیتهای اصلی نظیر مرحوم غنیان و همچنین نتایج برگرفته از صحبتهای مجموعه راویان، مهمترین معیارها در راستیآزمایی بود. اما آنچه بیش از همه موجب طولانی شدن تحقیق شده بود، تداوم کشف راویان بود. دامنه افرادی که با مسجد کرامت ارتباط داشتند تمامی نداشت. چند بار ورود به مرحله تدوین را عقب انداختیم. سرانجام به این نتیجه رسیدیم که باید در جایی نقطه پایان تحقیق را بگذاریم. ضمن اینکه افراد اصلی مصاحبه کرده بودند و محورهای کلی ترسیم شده بود. در هر محور هم تقریباً به اطلاعات لازم دست پیدا کرده بودیم. راویان جدید معمولاً تکخاطره داشتند که محور جدیدی به پروژه اضافه نمیکرد و در ادامه خاطرات قبلی قرار میگرفت. همچنین سیاست مجموعه ما این نبود که بخواهیم به مرکز آرشیو تبدیل شویم. از ابتدا پروژه مسجد کرامت را با هدف نگارش کتابی جامع تعریف کرده بودیم. مطمئناً همچنان افرادی هستند که از مسجد کرامت خاطره داشته باشند و احتمالاً چاپ این کتاب هم باعث میشود برخی تصمیم بگیرند خاطراتشان را روایت کنند. انشاءالله در چاپهای بعدی، این خاطرات به متن کتاب اضافه خواهد شد. سرانجام اوایل سال ۱۳۹۵ درباره تدوین پروژه با مرتضی انصاریزاده صحبت کردیم. در میان دستاندرکاران کتاب، توافقات مفهومی وجود داشت. بر سر موضوعات مختلف گفتگو انجام شده بود و تجربه همکاری هم داشتیم. عملاً نسخه اولیه تدوین شده، تنها بستری برای صحبتهای دقیقتر و جزئیتر شد و پس از آن تدوینگر دوباره کار تدوین را شروع کرد. حین تدوین، سؤالات تحقیقی فراوانی پیش میآمد. انصاریزاده، تدوینگر و عسگری، محققپروژه، با یکدیگر در ارتباط بودند. عسگری بارها برای سؤالات تکمیلی به سراغ راویان رفت. پس از شکل گرفتن نسخه نهایی کتاب هم بارها در جلسات حضوری، با حضور دستاندرکاران پروژه مسجد کرامت، نقدهای ارزیابان و نمونهخوانان و همچنین پیشنهادهای دستاندرکاران مطرح میشد و به جمعبندی میرسیدیم».