سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: مصرفگرایی، تجملگرایی و افتخاراتی که نه تنها در آن مهمانی بلکه در بسیاری از زندگیها، خرید جهیزیه، سیسمونی، جشنهای عروسی، نامزدی، تولد و... به چشم میخورد و اکثراً در فضای مجازی از جمله اینستاگرام به نمایش گذاشته میشود، بیتردید یکی از مهمترین آفات زندگی ماست. چند وقت پیش اتفاقی برایم افتاد که انگیزه نوشتن این مطلب شد.
زندگی سادهای که لاکچری شد
«زمانی که ازدواج کردند، عروس جهیزیه نیاورد؛ یعنی پدرش تعداد زیادی فرزند داشت حتی به زور با پول مسافرکشی میتوانست شکمشان را سیر کند، از طرفی داماد هم که خیلی جوان بود و تازه از سربازی برگشته بود، پولی نداشت. ناگزیر با یک مراسم کوچک به یک اتاق خانه پدرشوهر رفتند و زندگیشان شروع شد. نزدیک به ۱۰ سالی میشود که از هم بیخبر بودیم و الان آدرس بالای شهر را به من داده، نمیدانم شرایط زندگیشان چطور است و البته برای اینکه کنجکاوی نکرده باشم، چیزی نپرسیدم.» این صحبتهای مادرم بود که برای معرفی دوست دوران تحصیلش و ترغیب من که برای رفتن به مهمانی ناهار همان جمعه که با تعدادی از دوستانشان جمع شده بودند همراهیاش کنم. برای اینکه ذهنیتی در مورد آنها داشته باشم، گفتم چه مدل خانوادهای هستند؟ مادرم گفت: مثل خودمان، حتی خاکیتر هم هستند. روز مهمانی فرا رسید با اینکه صبح جمعه بود، اما زمان زیادی را به دلیل طول مسیر در راه بودیم. پس از ورود با بهترین خانه باغ در منطقه شمال تهران که حداقل ۶۰۰ متر بود مواجه شدیم، دهانمان از محوطه سازی باز مانده بود و البته از چند ماشین آخرین مدلی که پارک بودند، مات و مبهوت به در ورودی خانه که چه بگویم به عمارت رسیدیم، وارد خانه شدیم دکوراسیون زیبا و به روز، گچبری و سنگکاری که معلوم بود هزینهاش به اندازه آپارتمانی است که در آن ساکن هستیم و پذیرایی، میز غذا و دسر، میوه، عصرانه و ... توسط آشپز و خدمه که دیگر برایتان نگویم. یک جور پزدادن و فخرفروشی در رفتارشان بود که معذب میشدیم. دلم میخواست مهمانی تمام شود و از این جو سنگین راحت شوم... مهمانی تمام شد به مادرم گفتم از صمیمت و خاکی بودنی که صحبت میکردید، خبری نبود... مادرم که از این همه تغییر جا خورده بودند سکوت کرد تا به خانه رسیدیم، اما من در این فکر بودم چرا این دو نفر که زندگیشان را به این خوبی طی این سالها ساختهاند به جای این همه بریز و بپاش و ساختن زندگی لاکچری به زوجهای جوان همچون خودشان کمک نمیکنند یا شغلی برای جوانان بیکار راه نمیاندازند؟
حیات سرمایهداری در گرو مصرفگرایی است
خدیجه سرخوش مشاور و درمانگر خانواده میگوید: سادهزیستی باید توسط افراد صاحب نفوذ در جامعه تبلیغ شود. مهمترین دلیل مصرفگرایی به سیاستهای تولید در کشورهای سرمایهداری برمیگردد، که برای فروش محصول تولید شده خود، ابتدا ایجاد احساس نیاز کرده، بهطوری که مصرفکننده احساس کند، قطعاً به آن محصول نیاز دارد و روزی قطعاً به دردش خواهد خورد، این نیاز از طرف تولیدکننده بهشکل تبلیغات گستره به وجود میآید، در کشور ما هم علاوه بر گرتهبرداری از الگوی سرمایهداری غرب، نادانسته در دام مصرفگرایی میافتند. بهعنوان مثال، در بین خانواده و اقوام به کرات وسایلی دیده میشود که به ندرت به کارآمده یا نبودش تأثیر زیادی در زندگی ندارد، مانند چایساز، قهوهجوش، سرخکن، سولار و...، اما برخی خود را مجبور به خرید این وسایل و لوازم میکنند.
افراد جامعه به تدریج از طریق تبلیغات فریبنده که هر روز در مقابل چشمانشان قرار دارد، احساس نیاز کرده و در این دام گرفتار میآیند، غافل از اینکه این نیاز کذب سیر شدن را بر نمیتابد و بهطور دائم فزونی میگیرد، افراد هم برای عقب نماندن از این قافله که بیشباهت به حکایت خر دجال نیست، آن را دنبال میکنند.
از آنجا که الگوهای اکثریت افراد یک جامعه، اغلب در بین همان جامعه زندگی میکنند، اصلاح این الگوها از طریق تبلیغ سادهزیستی، خصوصاً از طرف افراد صاحب نفوذ در جامعه، میتواند راهگشا باشد.