سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: سردار ناصر شعبانی یکی از فرماندهان دفاع مقدس بود که در مراحل پایانی جنگ تحمیلی، فرماندهی سپاه چهارم بعثت در کرمانشاه را برعهده داشت. در همین سمت بود که با حمله منافقین در مرداد ۱۳۶۷ روبهرو شد و در کنار دیگر رزمندگان، نقش ارزندهای در مقابله با نفاق ایفا کرد. شعبانی که نگاهی فرهنگی به مقوله دفاع مقدس داشت، پس از اتمام جنگ به عرصه نویسندگی و تحقیق ورود کرد و کتابهای متعددی در خصوص دفاع مقدس و وقایع رخ داده در تاریخ انقلاب به نگارش درآورد. کتاب «بنبست در استراتژی، شکست در تاکتیک» یکی از این کتابهاست که با هدف شناساندن چهره واقعی نفاق به نسل جوان، به رشته تحریر درآورد. کتابی که مورد توجه صاحبنظران قرار گرفت. چنانچه در شانزدهمین جایزه کتاب سال دفاع مقدس به عنوان کتاب شایسته تقدیر معرفی شد. سردار ناصر شعبانی عاقبت در ۲۳ اسفند ۱۳۹۸ بر اثر ابتلا به بیماری کرونا درگذشت. به مناسبت سالروز شکست نفاق در عملیات مرصاد، نگاهی به داشتههای کتاب «بنبست در استراتژی، شکست در تاکتیک» نوشته مرحوم ناصر شعبانی میاندازیم.
«بنبست در استراتژی، شکست در تاکتیک» را باید یکی از جامعترین کتابها در خصوص منافقین بدانیم چراکه این کتاب تنها به نقش این سازمان در دفاع مقدس نمیپردازد و مروری کلی بر تاریخچه سازمان از بدو تشکیل تا زمان انقلاب و دفاع مقدس دارد. بر همین اساس، کتاب از مقطع اشغال ایران توسط متفقین و سپس تشکیل گروههای سیاسی نظیر جبهه ملی و جنبشهای دانشجویی ذیل این جبهه که سنگ بنای سازمان مجاهدین را گذاشتند، شروع میشود.
با مروری بر سرگذشت گروههای سیاسی پدید آمده در تاریخ معاصر کشورمان، نویسنده سعی میکند به خوبی انگیزههای تأسیس سازمان مجاهدین را به خواننده بشناساند و سپس، تحولات رخ داده در این سازمان که آنها را به سوی مارکسیسم سوق داد معرفی کند. در همین بخش میخوانیم: «نفوذ تقی شهرام که قبلاًَ مارکسیست شده بود، در مرکزیت سازمان به همراه بهرام آرام و مجید شریفواقفی در اواخر سال ۱۳۵۳، سازمان را وارد روندی جدید از فعالیتهای خود کرد و زمینههای انحراف را قوت بخشید. مخالفت شریفواقفی با این روند (مارکسیست شدن اکثریت سازمان) سبب شد که توسط تقی شهرام و بهرام آرام از مرکزیت کنار گذاشته شود.» با پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷، فعالیتهای سازمان وارد فاز پیچیدهای میشود. آنها که به دنبال سهمخواهی از نظام تازهتأسیس اسلامی بودند، به اشکال مختلف سعی میکنند قدرت خود را افزایش دهند، اما همین جاهطلبیها و انحرافی که سازمان به لحاظ عقیدتی داشت، باعث میشود به مرور ماهیت منافقانه خودش را بروز دهد و به مخالفت با امام و مردم بپردازد.
رویکردی که نویسنده در نگارش کتاب برگزیده، یک رویکرد علمی و مستند است. به همین خاطر در بیان مراحل تحول سازمان از یک جریان به ظاهر انقلابی به یک سازمان ضدانقلاب، به اسناد و مدارک متعددی متوسل میشود که نشریات و جزوات منتشر شده توسط خود سازمان، یکی از همین موارد است که باعث میشود کلام او مستند و متقن بیان شود. ریزنگری در خصوص وقایع و پوشش تمامی حوادثی که پیرامون سازمان نفاق رخ داده، از دیگر نقاط قوت کتاب به شمار میرود. با خواندن این کتاب شمایی کلی و البته دقیق از ماهیت منافقان در ذهن خواننده ترسیم میشود و با شناختی که حاصل میشود، میتوانیم بفهمیم چرا آنها باید در یک حرکت جنونوار، اقدام به ترور مردم عادی و بیگاه کنند.
کتاب «بنبست در استراتژی، شکست در تاکتیک» تا عملیات مرصاد و شکست مفتضحانه منافقان در این عملیات پیش میرود. عملیاتی که در آن تمام داراییهای سازمان پشت یک تنگه زمینگیر میشود و به چشم برهم زدنی، رؤیاهای پوچ رجوی نقش برآب میشود.
در پایان بخشی از داشتههای کتاب را میخوانیم: «سازمان نفاق پشت تنگه چهار زبر متوقف و تجهیزات آن به آتش کشیده شد. کشتههای زیادی از نیروهای منافقین پشت خودروها و در کنار جاده انباشته شده بود. افراد زخمی به حال خود رها شده و باقیمانده نیروهای نفاق در تلاش برای باز کردن مسیر به سمت کرمانشاه بودند. فشار زیادی به نیروهای منافقین که همگی پشت خاکریز متوقف بودند، وارد میشد و عملاً همه دارایی سازمان نفاق پشت خاکریز زمینگیر شده بود.»