سرویس تاریخ جوان آنلاین: سفر پرماجرای شهیدمحمد منتظری و هیئت همراه وی به لیبی در سال ۵۸، در عداد وقایع شاخص مربوط به زندگی سیاسی او در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی است. پرو پاگاندای دولت موقت دراینباره و نیز عدم دسترسی وی به رسانهها در همان سطح، موجب گشت که ماجرا در پردهای از ابهام باقی بماند. در مقالی که هماینک پیش روی شماست، حجتالاسلام والمسلمین محمدحسن رحیمیان از همراهان شهید در این سفر، به بیان آغاز و انجام آن پرداخته است. امید آنکه تاریخپژوهان و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
کشف اوراق مضره از شهیدمحمد منتظری و همراهان!
نخستین فراز از خاطرات حجتالاسلام والمسلمین محمدحسن رحیمیان در باب سفر شهیدمحمد منتظری و هیئت همراه به لیبی، به مزاحمتهای مخالفان به ویژه وابستگان به دولت موقت اختصاص دارد. او به یاد میآورد که در آغاز این مسافرت، تصاویر امام خمینی و شهدای انقلاب را بهعنوان اوراق مضره، از آنان ربودهاند: «سفری بود که با همراهی حدود ۵۶ نفر در اوائل شهریور ۵۸ بعد از کارشکنیهای فراوان و معطلی زیاد در فرودگاه انجام شد. این سفر هم به دعوت رهبران لیبی و به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب لیبی بود و از آنجا که میدانستیم در این مراسم علاوه بر مردم لیبی هزاران نفر از نهضتها و گروههای مبارز از کشورهای اسلامی و آفریقایی و دیگر قارهها حضور دارند، مقدار زیادی از تصاویر امام، شهیدسعیدی، شهیدمطهری، شهید بخارایی و... و نسخههایی از مجلات صوتالشهید و مجلهالشهید - که در آن زمان تنها نشریات به زبان عربی بود- برای توزیع در آنجا، تهیه و بستهبندی شده بود. هنوز در پیچ و خم کارشکنیها بودیم که شایع کردند محمدمنتظری در حال خارج کردن انبوه طلا و جواهرات از کشور است و بالاخره پس از بازرسی دقیق، کارتنهای حاوی تصاویر امام و شهدا و مجلات عربی، به هواپیما منتقل شد و بعد از طی تمام مراحل مربوط به گذرنامه و خروج، سوار هواپیما شدیم و باز هم در هواپیما بدون هیچگونه توضیحی، آن هم در گرمای شدید بهطور غیرعادی معطل شدیم. سرانجام طلسمها شکسته شد و پرواز انجام یافت و آنگاه که با توقف در سوریه در حال انتقال به هواپیمای دیگری بودیم، تازه به دلیل معطلی در فرودگاه مهرآباد پی بردیم و معلوم شد که تمام محموله تبلیغاتی انقلاب را بعد از سوار شدن ما به هواپیما در مهرآباد از هواپیما، خارج کردهاند. البته هنگامی که به ایران بازگشتیم متوجه شدیم که منعکس کرده بودند اوراق مضرهای که محمدمنتظری میخواست به خارج ببرد توقیف شد. جالب اینجاست که تعبیر اوراق مضره دقیقاً همان تعبیری بود که در رژیم شاه و عناصر ساواک در مورد تصاویـر و اعلامیههای امام و... به کار میبردنـد، جالب اینکـه در حاشیـه هر حرکتی که شیخ محمد انجام میداد، جریان نفـاق و لیبرالها انبوهی از تهمتها را به او نسبت میدادند، اما او عموماً بیاعتنا به این موارد، راه خود را ادامه میداد و در پاسخ دوستانی که اعصابشان از این تهمتها و کارشکنیها خرد میشد و از او میخواستند جواب بدهد، میگفت: ما راهی طولانی را برای پیشبرد نهضت در پیش داریم. آنهایی که در این راه به ما سنگپرانی میکنند، میخواهند ما را از پیمودن این راه بازدارند و همین که ما به جای ادامه دادن راه با سرعت، برای پاسخگویی به آنها توقف کنیم، آنها موفق شدهاند.»
شمایل مردمی و مستضعف هیئت ایرانی در کنار رؤسای جمهور و پادشاهان دیگر کشورها
بخش دوم خاطرات آقای رحیمیان، به حضور در مراسم سالروز انقلاب لیبی و تأثیر هیئت ایرانی بر فضای این مراسم اختصاص دارد. بر مبنای مشاهدات وی، تفاوت شمایل هیئت ایرانی با پادشاهان و رؤسای جمهور دیگر کشورهای شرکتکننده در مراسم، بس پرمعنا و الهام بخش بوده است: «به هر حال با پرواز دوم و از طریق سوریه به فرودگاه بنغازی لیبی رسیدیم. مراسم بزرگ سالروز انقلاب لیبی در شهر بنغازی برگزار میشد. رؤسای جمهور و پادشاهان دهها کشور عربی، اسلامی و آفریقایی و صدها هیئت از نهضتهای آزادیبخش و احزاب کشورهای مختلف و سازمانها و گروههای فلسطینی و دهها هزار نفر از مردم لیبی در این مراسم شرکت داشتند. هتلها و ساختمانهای دولتی ظرفیت پذیرایی از انبوه مهمانان و هیئتهای مدعو را نداشت، لذا اقامت و پذیرایی از بخشی از مهمانها در کشتیهای بسیار بزرگ و مدرن که از اسپانیا اجاره شده و در بندر بنغازی پهلو گرفته بودند، انجام میگرفت. هیئت مردمی ایران در یکی از همین کشتیها که نقش یک هتل را ایفا میکرد، استقرار یافت. در مراسم اصلی که در میدان بزرگ برگزار شده بود، هیئت ایرانی در جایگاه سران و در مجاورت پادشاهان و رؤسای جمهور قرار گرفته بودند. سخنران اصلی قذافی بود و یکی از محورهای اصلی سخنرانی او، پیرامون پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بود که با تجلیل فوقالعاده از شخصیت بینظیر امام و حمایت قاطع از نهضت و تفکر امام همراه بود. در این بخش از سخنان قذافی علاوه بر ابراز احساسات جمعیت، فریــاد اللهاکبر و مشتهای گره کرده هیئت مردمی ایران، توجه همگان را جلب میکرد. شعارها و شکل و شمایل مردمی و مستضعف هیئت ایرانی در کنار رؤسای جمهور و پادشاهان و هیئتهای آنچنانی، جلوهای از ملت بزرگ ایران بود که با دست خالی بر قدرتهای طاغوتی پیروز شده بود، هم در مراسم و هم در هنگام عبور کاروان ما از خیابانها و در همه جا احترام و برخورد عاشقانه همگان با هیئت ایرانی، نشانی از عظمت و محبوبیت بینظیر امام و ملت بزرگ ایران نزد دیگر ملتها بود. علاوه بر حضور در این مراسم، اجتماعات و مراسم متعددی هم برای سخنرانی شیخ محمد ترتیب داده بودند و سخنرانیهای او بهشدت مورد استقبال هزاران نفر از علاقهمندان به انقلاب و امام قرار میگرفت.»
تعقیب و گریز در متروهای پاریس
شجاعت شهیدمحمد منتظری - که به تهور شباهت میبرد- او را بدین تصمیم رساند که پس از شرکت در مراسم لیبی، راه پاریس را در پیش گیرد تا کنفرانس مطبوعاتی چند روز قبل شاپور بختیار را خنثی کند. رحیمیان که در این سفر نیز با او همراه بود، در باب این تصمیم پرماجرا میگوید: «با پایان برنامههای سفر به لیبی، شیخمحمد تصمیم گرفت هیئت ایرانی به جز پنج نفر به ایران برگردند و خود شیخمحمد به همراه بنده و سه نفر دیگر به فرانسه برویم. در آن زمان مطلع شدیم بختیار که بعد از فرار از ایران بهتازگی در فرانسـه آفتابی شده بود، طی مصاحبهای علیه انقلاب سخن گفته است. شیخمحمد بنا داشت تبلیغات و دروغگوییهای بختیار را خنثی کند، لذا لدیالورود به پاریس، سالن کنفرانس همان هتلی را که چند روز پیش، بختیار در آنجا مصاحبه مطبوعاتی و رادیو تلویزیونی انجام داده بود، برای مدت دو ساعت کرایه کردیم. مبلغ کرایه دو ساعت ۲ هزار فرانک بود و با مجموع پولی که داشتیم، یعنی چهار هزار تومان، توانستیم ۲ هزار فرانک را تهیه و پرداخت کنیم و طی سه روزی که در آنجا بودیم، فقط نان خالی خوردیم! به هر حال در موعد مقرر، مصاحبه مطبوعاتی و رادیو تلویزیونی شیخمحمد با حضور صدها خبرنگار و گزارشگر از مطبوعات معروف فرانسه و اروپا و خبرگزاریها و رادیوها و تلویزیونها شروع شد. او که گویی بارها چنین اجتماعاتی را اداره و با خبرنگاران پیچیده و سیاست باز و کار کشته غربی دست و پنجه نرم کرده بود، ضمن تسلط کامل به پاسخگویی به همه سؤالات آنها، از چهره خائنانه بختیار و جریان جبهه ملی و نهضت آزادی و دیگر لیبرالهای وابسته به غرب پرده برداشت و با صراحت و قوت تمام، خط امام و آرمانهای انقلاب را تبیین کرد، بهگونهایکه در شامگاه آن روز در رادیوها و تلویزیونها و در صبح روز بعد در مطبوعات، این مصاحبه جنجالی انعکاسی گسترده یافت و فراتر از پاسخگویی به اباطیل بختیار و افشای دیگر جریانهای وابسته، بار دیگر پیام انقلاب را در قلب اروپا طنینانداز کرد. در این جلسه چند جوان ایرانی هم حضور پیدا کرده بودند و میخواستند سؤالاتی را مطرح کنند که شیخ محمد پاسخگویی به آنها را به جلسهای که روز بعد در یونیورسیتی (زمین چمن دانشگاه پاریس) برگزار میشد، موکول کرد. بعدازظهر روز بعد به اتفاق به مکان مقرر رفتیم. معلوم بود بعد از پیروزی انقلاب عمده دانشجویان مسلمان به ایران بازگشته بودند و کسانی که در آن ایام در آنجا بودند، عمدتاً اعضای گروهکهای الحادی و چپ فراری بودند، لذا بعد از چند دقیقه، عناصر ضدانقلاب مزبور جلسه پرسش و پاسخ یونیورسیتی را به تشنج و درگیری کشاندند. در پی حمله فیزیکی به شیخمحمد، با سختی او را از صحنه خارج کردیم و درحالیکه آنها همچنان در تعقیب ما بودند، با راهنمایی بعضی از دانشجویان طرفدار انقلاب و تعقیب و گریز در متروهای پاریس سرانجام توانستیم از شرّ آنها خلاص شویم.»
شایعه ناپدید شدن محمد در فرودگاهمهرآباد!
بازگشت محمدمنتظری از سفر لیبی و پاریس نیز بیحاشیه نبود. حجتالاسلام والمسلمین رحیمیان در بخشی از خاطرات خود، به این حواشی خواندنی اشاره دارد: «بعد از سه روز پر ماجرا در پاریس، عازم ایران شدیم و حدود نیمه شب بود که به تهران رسیدیم. پای پلکان هواپیما همه سوار اتوبوس شدند، ولی یک اتومبیل در انتظار بود که شیخمحمد را در آن سوار کردند، ما تصور کردیم میخواهند برای او احترام ویژه قائل شوند! به سالن که وارد شدیم، جمعی از یاران شیخمحمد از ساتجا برای استقبال آمده بودند. ساعتی به انتظار آمدن شیخ محمد ماندیم. کمکم فهمیدیم قضیه دیگری در کار است. پرسوجوها بینتیجه بود، بهگونهایکه احتمال دستگیری او تقویت شد. یکی از طرفداران شیخمحمد به نام عبدالله روشن، در دستشویی فرودگاه، کلت را روی شقیقه یکی از مأموران امنیتی گذاشت و وادارش کرد نشانی محل توقیف شیخمحمد را بدهد. آقای روشن به همراه دو نفر از افراد مسلح به آن محل مراجعه میکند و خود را بهعنوان مأمور کمیته برای بازجویی از شیخمحمد معرفی میکند. او به محض مشاهده شیخمحمد، با تحکم او را وادار به خروج میکند. شیخمحمد که مایل نبود اینگونه از صحنه خارج شود، مقاومت میکند، اما عبدالله روشن که تنومند و قوی هیکل بود، شیخمحمد ریزاندام را با قدرت به طرف اتومبیل میکشاند و دو نفر مسلحی که به همراه برده بود، با یوزی، مأموران را کنترل میکنند و طی چند لحظه شیخ محمد از صحنه محو میشود. همزمان با ماجرای فوق، دهها مستقبلی که عموماً مسلح بودند، عصبانی از بازداشت شیخمحمد قصد داشتند محوطه فرودگاه را اشغال کنند، اما اینجانب تلاش کردم که اختلالی در وضعیت فرودگاه به وجود نیاید، بهگونهایکه حتی مسافران پروازهایی که از خارج میآمدند، متوجه حضور مسلحانه این مجموعه نشدند. کمکم به اذان صبح نزدیک میشدیم که عبدالله روشن از راه رسید و به اینجانب اعلام کرد که شیخ محمد در منزل ما در حال استراحت است. فضای آلوده و مشکوک، اجازه باور نمیداد، اما با اطمینان اینجانب، دوستان را وادار به بازگشت از فرودگاه کردیم. کاروان در حال پیچیدن از خیابان فرودگاه به جاده کرج بود که نیروهای کمیته انقلاب از راه رسیدند و اتومبیلهای ما را متوقف کردند. ما در اتومبیل عبدالله روشن و پیشاپیش بقیه بودیم. روشن به بهانه توقف در کنــار خیابــان چند متری از بچههای کمیته فاصله گرفت و ناگهان با سرعت حرکت کرد اتومبیل او ویژه مسابقات اتومبیلرانی بود و طی چند ثانیه از تیررس مأموران خارج شد. دقایقی بعد در منزل عبدالله روشن نزد شیخمحمد بودیم. او مشغول مشاهده آلبومهای تصاویر عبدالله روشن در مسابقات و هنرنماییهای او در اتومبیلرانی و موتورسواری بود. هنوز در منزل آقای روشن بودیم که در روزنامههای صبح، خبر ناپدید شدن محمد منتظری در فرودگاه مهرآباد را خواندیم! حضور و نفوذ عوامل بیگانه و طرفدار غرب در متن دولت موقت از یکسو و نقش بسیار مؤثر و قاطع شیخمحمد در افشای این جریان توطئهگر که درصدد منتقل کردن قطار انقلاب روی ریل امریکا بودند، موجب شده بود که این جریان از هیچگونه تقابل، توطئه، کارشکنی و شایعهسازی علیه شیخمحمد دریغ نورزند، در مورد این سفر نیز علاوه بر شایعهپردازیهای قبل از سفر و بعد از کولاکی که شیخمحمد در سخنرانیهای آتشین در تجمعات بزرگ بنغازی و طرابلس و در نقطه اوج این سفر یعنی کنفرانس بزرگ مطبوعاتی و رادیو تلویزیونی در پاریس که صدای انقلاب را بار دیگر به گوش میلیونها نفر رساند و افشاگری علیه مزدوران غرب و امریکا در ایران، دستگیری شیخ محمد را در لحظه بازگشت به ایران قابل توجیه میکرد.»
اگر امام متوجه حضور محمد در دفتر خویش شود، اعصابش خرد میشود!
تکاپوی خستگیناپذیر شهیدمحمدمنتظری در دوران پس از پیروزی انقلاب و نقش افشاگرانه او در برابر برخی عناصر و جریانات غیرانقلابی، بسیاری را به ترور شخصیت وی واداشت و او را در مظلومیتی غریب قرار داد. رحیمیان دراینباره به مصداقی روشن و تکاندهنده اشاره دارد: «روند شایعهپراکنی و جوسازی علیه شیخمحمد منحصر به فعالیتهای بینالمللی او نبود، بلکه در سطح داخل نیز با شدت هر چه تمامتر ادامه داشت. این جوسازیها آنچنان قوی و فراگیر بود که آثار آن حتی دامنگیر خودیها و بخش زیادی از نیروهای انقلاب شده بود، طیفی از افراد هم بودند که حضور مشترکی در بیت آقای منتظری و دفتر امام در قم داشتند و در کشاندن ذهنیت منفی نسبت به شیخمحمد در بیت آقای منتظری و دفتر امام ایفای نقش میکردند. یک روز که به اتفاق شیخ محمد به دفتر امام رفته بودیم (در آن زمان یعنی سال ۵۸ امام هنوز در قم بودند) یکی از همین افراد که آن وقت در دفتر امام شاغل بود، بهگونهایکه شیخمحمد متوجه نشود، من را کنار کشید و انگار که با مجرم ضدانقلابی به دفتر امام رفتهایم، با عتاب به حقیر گفت: هر چه زودتر محمد را خودت از اینجا بیرون ببر که اگر امام متوجه حضور او در اینجا بشود، اعصابش خرد میشود! درحالیکه این ادعا کاملاً خلاف واقع بود و در مراحل بعد شاهد عنایت فوقالعاده امام نسبت به شیخمحمد بودیم.»
نه استقبالها مغرورش کرد و نه شعارهای مخالفان او را مغلوب!
واپسین بخش از خاطرات آقای رحیمیان، به بیان یک فرمول از شهیدمحمد منتظری اختصاص دارد که با آن جریانات سیاسی و اجتماعی را مورد ارزیابی قرار میداد. او بر این باور بود که سرحلقههای فساد و اغتشاش، هرگز خود را در جریان وقایع نشان نمیدهند و جمعی از فریبخوردگان را به این عرصه گسیل میدارند: «در اینجا لازم است نکته مهمی را از شیخمحمد و به تعبیری درباره شیخ محمد متذکر شوم. او معتقد بود بعضی افراد خطند و عدهای در خط افتادهاند، منظورش از این تقسیمبندی این بود که تفاوت است بین کسانی که خود، خط انحراف، نفاق و جاسوسی هستند، با کسانی که فریب خوردهاند و در این خط افتادهاند. او همواره تأکید میکرد که به جای برخورد با شاخ و برگها باید ریشهها و سرکردههای انحراف را شناخت و ریشه را از بین برد. گناه اصلی آنهایی را که در خط افتادهاند، به گردن پایهگذاران و عوامل اصلـی خط انحراف میدانسـت، لـذا برخــورد او با عوامـل اصلی آشتیناپذیر، سرسختانه و قاطع بود، اما در برخورد با در خط افتادهها بهخصوص آنجا که پای شخص خودش درکار بود، همراه با گذشت و هدایتگری و جذب بود. او معتقد بود آنها که در صحنه آشوبگریها حضور دارند، معمولاً از طیف فریبخوردههای خطها هستند. او میگفت هیچگاه عناصر اصلی و سرخطهای توطئه خود را در معرض قرار نمیدهند، آنها شناخته نمیشوند و سالـم میماننــد، ولی آنها که شناخته میشوند و آسیب میبینند، همان در خط افتادهها هستند. در این مقطع در هر جا که شیخمحمد سخنرانی داشت، طیف در خط افتادهها تحتتأثیر القائات لیبرالها یا به تحریک مستقیم عناصر ضدانقلاب برای به هم زدن سخنرانی او به هر کاری دست میزدند که نمونه آن را در مسجد سیداصفهان شاهد بودیم در آن جلسه سردسته شعاردهندههای علیه شیخمحمد فرزند یکی از شخصیتهای درجه اول اصفهان بود! شیخمحمد با سختی توانست از دست مهاجمان از طریق در پشت مسجد سید خلاص شود، اما ظاهراً تنها سخنرانی و جلسه شیخمحمد که با استقبال پرشور و احترام فراوان برگزار شد، در منطقه قهنویه از توابع مبارکه اصفهان بود، روستای بزرگی که طول ماه رمضان قبل از آن بنده در آنجا برنامه تبلیغی و سخنرانی داشتم.
از در پشت مسجد سید اصفهان سوار ماشین شدیم و مستقیماً به قهنویه رفتیم. در آنجا مردم مشتاقانه در انتظار بودند، یکپارچه به استقبال او آمدند و سپس در مسجد جامع پای سخنرانی او نشستند. آنچه جالب بود این بود که نه استقبالها او را مغرور و فریفته میکرد و نه شعارهایی که علیه او میدادند، او را از راهی که در پیش داشت، بازمیداشت و چه بسا دلسوزی او برای در خط افتادهها و اهتمام او برای آگاه ساختن آنان بیشتر بود.»