در یکی از شبهای تاریک زمستان که به طرف آبادی میآمدم، حضرت شیخ را دیدم که عبا بر سر کشیده و میخواهد از ده خارج شود. با خود اندیشیدم که وقت مناسب فرا رسیده، اما بهتر است صبر کنم تا از ده دور شود تا صدای شلیک من کسی را آگاه نکند.
کد خبر: ۶۶۵۶۴۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۲۸