کد خبر: 992761
تاریخ انتشار: ۰۷ اسفند ۱۳۹۸ - ۲۳:۲۹
یادداشت سردبیر
غلامرضا صادقیان
در اوضاع پس از کرونای فضای مجازی، دعوایی هم بین طرفداران مبارزه با ویروس به روش علمی و مبارزه با آن با توسّل و توکّل درگرفته‌است که عموماً مبنا‌هایی غلط و آشفته دارد. معلوم است که در دین اسلام، با توکّل، پای اشتر را می‌بندند، فلذا اگر کسی به بهانه توسّل و توکّل، رعایت بهداشت فردی را به تمسخر گرفت یا برعکس، به بهانه علمی بودن، توسّل و توکّل را به تمسخر گرفت، حداقلش این است که بحث او خارج از بحث دینی است.

در داستان شیر و نخچیران (حیوانات شکاری) در دفتر اول مثنوی، شیر (طرفدار جهد و اکتساب) در احتجاج با نخچیران (طرفداران توکّل) این حدیث شریف را یادآور می‌شود: گفت آری گر توکّل رهبراست/ این سبب هم سنت پیغمبراست/ گفت پیغامبر به آواز بلند/ با توکّل زانوی اشتر ببند/ رمز «الکاسب حبیب الله» شنو/از توکّل در سبب کاهل مشو.

اما مولانا مشخصاً در همان داستان اول مثنوی، وقتی طبیبان برای درمان کنیز شاه جمع می‌شوند، تأکید می‌کند که نتیجه اعتماد طبیبان درباری به علم و دانش خود بدون توکّل، مشخص شدن ناتوانی بشر بود. آن‌ها به خاطر اینکه «ان‌شاء الله» نگفتند، هرچه کردند، برعکس شد و خدا عجز انسان را به رخ ایشان کشید. 

شه طبیبان جمع کرد از چپّ و راست/گفت جان هر دو در دست شماست
جان من سهل است جان جانم اوست/ دردمند و خسته‌ام درمانم اوست
هر که درمان کرد مر جان مرا/ برد گنج و درّ و مرجان مرا
جمله گفتندش که جانبازی کنیم/ فهم گرد آریم و انبازی کنیم
هر یکی از ما مسیح عالمی‌است/ هر الم را در کف ما مرهمی‌است
«گر خدا خواهد» نگفتند از بطر/ پس خدا بنمودشان عجز بشر
ترک «استثنا» مرادم قسوتی‌است/ نه همین گفتن که عارض حالتی‌است‌ای بسا ناورده استثنا بگفت/ جان او با جان استثناست جفت
هرچه کردند از علاج و از دوا/ گشت رنج افزون و حاجت ناروا
آن کنیزک از مرض، چون موی شد/ چشم شه از اشک خون، چون جوی شد
از قضا سرکنگبین صفرا فزود/ روغن بادام خشکی می‌نمود
از هلیله قبض شد اطلاق رفت/ آب آتش را مدد شد همچو نفت

مولانا می‌گوید پزشکان از روی بطر (ناسپاسی و غرور) «گر خدا خواهد» (ان‌شاءالله) نگفتند و خدا عجز بشر را به آن‌ها نشان داد. مولانا البته تأکید می‌کند که مرادش از ترک ان‌شاء‌الله، ترک از روی کفر و قساوت است نه فقط اینکه طبیبان این عبارت را به زبان نیاورده باشند، زیرا چه بسا کسی که ان شاء‌الله را به زبان نمی‌آورد، اما با جان آن را قبول دارد.

[استثنا در اینجا از آیه ۱۸ سوره قلم گرفته شده که می‌فرماید: «ولا‌یستثنون» یعنی «و ان‌شاءالله نگفتند»]آن طبیبان هر یک خود را مسیح یک جهان می‌دانستند و با غرور می‌گفتند هر دردی در دست ما مرهمی دارد و به چیزی به نام خدا باور نداشتند، پس خدا بنمودشان عجز بشر!

پس نه «به امیدخدا نشستن بی‌عمل» و نه «عمل کردن بی امید به خدا».
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار