کد خبر: 991890
تاریخ انتشار: ۰۲ اسفند ۱۳۹۸ - ۲۳:۳۷
تیارا در زندان در حال تعریف کردن داستان است، اما راوی بودنِ او کاملاً غیرمنطقی است، او چگونه تمامِ داستان را روایت می‌کند با وجود اینکه در بیشتر سکانس‌ها غایب بوده؟ ساده‌انگاری در روند قصه کاملاً مشهود است.
افشین علیار
سرویس فرهنگ‌وهنر جوان آنلاین: علی عطشانی سعی کرده فیلمی مثلاً عاشقانه با محوریت یک مثلث عشقی بسازد، اما نتیجه کار آنقدر سطحی و الکن شکل گرفته که نمی‌توانیم آن را به عنوان یک فیلم سینمایی بپذیریم. «یادم تو را فراموش» روی پرده سینما لق می‌زند و این ضعف از فیلمنامه می‌آید. تصور می‌شود مواد و مصالح فیلمنامه برای گره‌افکنی به هیچ وجه کافی نیست و فیلمساز با یک فیلمنامه کم جان و لاغر فیلمش را ساخته است، اما عدم‌شخصیت‌پردازی باعث شده ما آدم‌های فیلم را باور نداشته باشیم.

دامون شمس مربی فوتبال است، اما او را در پس زمینه کاری‌اش نمی‌بینیم، پس اگر او در هر شاخه‌ای محبوبیت داشت برای فیلم فرقی نمی‌کرد. اساساً کارکرد مربی بودن و ایجاد کشمکشی که برای او به وجود می‌آید ربط منطقی با محوریت درام ندارد، اگر هم دامون یک آدم عادی بود باز همین رویه با اندکی تغییر پیش می‌آمد، پس شغل او نمی‌تواند دلیل مهمی برای ایجاد یک اتفاقِ دراماتیک باشد.

تیارا در زندان در حال تعریف کردن داستان است، اما راوی بودنِ او کاملاً غیرمنطقی است، او چگونه تمامِ داستان را روایت می‌کند با وجود اینکه در بیشتر سکانس‌ها غایب بوده؟ ساده‌انگاری در روند قصه کاملاً مشهود است.

ترانه در شب تولد شوهرش به او بلیت ۱۰ روزه اسپانیا می‌دهد، اینکه چرا ترانه خودش همراه با دامون به اسپانیا نمی‌رود جای سؤال دارد و در ادامه همان سکانس ترانه به دامون البته به شوخی می‌گوید (۱۰ روز برای خودت باش هر غلطی که می‌خواهی بکن) خب کارکرد این دیالوگ کاملاً با جهان فیلم منطبق است. دامون ۱۰ روز را با دوست قدیمی‌اش سپری می‌کند و این همان چیزی است که ترانه مجوزش را برای دامون صادر کرده است. اساساً فیلم به مخاطب کد‌های اشتباه می‌دهد، دلیل رفتن دامون به خانه تیارا مشخص نیست و اینکه چه می‌شود که دامون قبول می‌کند از سفر به اسپانیا منصرف شود و ۱۰ روز را با تیارا بگذراند در فیلم دیده نمی‌شود. فیلمساز دوست نداشته است مهم‌ترین قسمت فیلم را به مخاطبش نشان بدهد. فیلم‌هایی با این موضوع کم‌ساخته نشده است، مهم‌ترین آن «خشم و هیاهو» ست، اما در اینگونه از فیلم‌ها باید علت وجود داشته باشد؛ اینکه چه اتفاقی دلیل می‌شود تا دامون به همسرش خیانت کند، اما رابطه‌ای که میان ترانه و دامون می‌بینیم به شدت موجه و قابل تأیید است و هیچ اختلافی میان آن‌ها وجود ندارد.

فیلمساز برای اینکه دامون را به سمت تیارا بکشاند باید از دلایل منطقی استفاده می‌کرد، اما ما با کاراکتری مثل دامون طرف هستیم که کاملاً منفعل است و نمی‌تواند زندگی خودش را حفظ کند؛ او میان تیارا و ترانه بلاتکلیف است، اما این سردرگمی نمی‌تواند شخصیت دامون را منطقی جلوه بدهد. در این میان تکلیف فیلمساز هم با خودش مشخص نیست. نوع رابطه‌ها حتی ترانه با دامون آنقدر تصنعی است که نمی‌توانیم باور کنیم، البته نوع بازی‌ها هم تاثیر دارند.

ری‌اکشن‌های هر دو آنقدر ساده‌انگارانه است که مخاطب خنده‌اش می‌گیرد یا حرف زدن ترانه با تیارا از طریق تلفن که می‌تواند مهم‌ترین بخش فیلم باشد تلف می‌شود. همانطور که گفته شد فیلمساز نمی‌تواند بخش‌های مهم را نشان بدهد، مثل پایان‌بندی که چگونه ترانه توسط تیارا کشته می‌شود. فیلمساز از نشان دادن این اتفاق طفره می‌رود، سکانس خروج تیارا از سلولش تا چوبه دار با آن ریتم کند چه نکته مهمی می‌تواند برای مخاطب داشته باشد؟

«یادم تو را فراموش» در ساختار هم مشکل اساسی دارد؛ میزانسن‌های آشفته اکستریم کلوزآپ‌های بی‌منطق همراه با ریتم کند و خسته‌کننده و تدوین شلخته از نکات منفی فیلم است، مخصوصاً سکانس آخر که دوربین بی‌هدف تا پایه چوبه دار می‌رود و در میان آن تصویر دامون نشان داده می‌شود که منطق روایی ندارد. بدترین بازی بازیگران را در این فیلم شاهد هستیم.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار