کد خبر: 987809
تاریخ انتشار: ۰۴ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۳:۴۵
یادداشت محمدرضا کائینی درباب ابعاد شخصیتی و زندگی سیاسی مهندس بازرگان
با سپری شدن بیست و چهار سال از مرگ مهدی بازرگان، او و اندیشه‌اش دغدغه فرد و گروهی نیست و رفته رفته ره به پستوی خاموشی و فراموشی برده است. این را واکنش‌های ضعیف به مستند «راه طی شده» و نیز تعداد اندک شرکت کنندگان در مراسم سالگرد او می‌گوید. از این پس به بازرگان باید به عنوان یک پدیده تاریخی نگریست. خدایش بیامرزد!
سرویس تاریخ روزنامه جوان: محمد رضا کائینی، دبیر سرویس تاریخ روزنامه جوان، به مناسبت بیست‌وپنجمین سالمرگ مهندس مهدی بازرگان طی یادداشتی در کانال تلگرامی خود به بررسی شخصیت بازرگان در هفت نکته پرداخت. او نوشته است:
 
در این مجال، سعی دارم تا برخی یافته‌هایم در باره مهندس مهدی بازرگان را با شما در میان بگذارم. این عبارات باید دو روز قبل و در بیست‌وپنجمین سالمرگ وی به قلم می‌آمد. شوربختانه فشردگی برنامه‌ها، نگارنده را در این فقره ناکام گذارد. الحال در این باره، تنها اشاره می‌کنم به چند نکته:

یک: برخلاف تصور برخی که مبداء زندگی سیاسی مهندس بازرگان را، دوره حضور وی در هیئت خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس می‌پندارند، باید گفت که نقش وی در آن دوره و البته با واسطه گری کاظم حسیبی، در حد یک ماموریت اداری و کاری است. نگاه او در آن دوره به سیاست‌ورزی متداول، از جزوه «بازی جوانان با سیاست» هویداست.
 
خوانشی از «مهدی بازرگان» به مثابه پدیده‌ای تاریخی
مهندس مهدی بازرگان در دیدار با خانواده در زندان برازجان، در اسفند ۱۳۴۴
 
دو: مهدی بازرگان و یدالله سحابی، پس از بیست‌وهشت مرداد به اندیشه سیاست دینی افتادند (البته با تلقی خاص خویش از این دو). هرچند که نفس این رویکرد در آن دوره پر اختناق تحسین برانگیز می‌نمود و مخصوصاً به دانشجویان مسلمان در برابر چپ ها-که مبارزه و سیاست را به خود نام زده بودند-اطمینان به نفس می‌داد، اما تلقی بازرگان از دین، واجد تاملات و نقد‌های جدی بود.

سه: بازرگان راه وصول به حقیقت و طبعاً تفسیر دین را در «منطق حسی» منحصر می‌ساخت و برای فلسفه و قیاس، محلی از اعراب قائل نبود. این نکته‌ای بود که او را از طالقانی نیز-که گاه به فلسفه و عرفان نیز تمسک می‌کرد-متمایز می‌ساخت. هم از این روی کمیت دین پژوهی او در ساحت‌هایی که دست حس بدان نمی‌رسید، لنگ می‌زد! علاوه براین تئوری «راه انبیاء راه بشر» گاه وی را به نتایجی غریب رهنمون می‌ساخت! او در «راه طی شده» مدعی بود: روزنامه خواندن صبحگاهی غربیان با نماز، حمام رفتن آن‌ها با غسل و وضو، گوش دادن به اخبار رادیو با نماز ظهر و... داری منشاء و مقصد مشترک است! این دکترین علاوه بر تضاد‌های نظری، پیامد‌های عملی مهمی را نیز موجب گشت. بعد‌ها بسیاری از مجاهدین چپ شده با استناد به همین نظریه، نیاز به دین را منکر شده و عقلِ صِرف را برای راهبری زندگی خود کافی دانستند! و نیز از همین سربند بود که بنیانگذاران مجاهدین و بیشتر از آنان متولیان بعدی سازمان، در برداشت‌های دینی خود، کاملا خود اتکاء بودند و میراث هزار ساله عالمان اسلامی را به هیچ می‌گرفتند و در بزنگاه‌های مهم، موانع مذهبی خود را با یک انقلاب ایدئولوژیک رفع ورجوع می‌کردند! بی شک ایشان چنین جراتی را در وهله نخست، از متد دین پژوهی بازرگان آموخته بودند، جراتی که موجب گشت که نهایتاً از استاد سابق خویش نیز عبور وپروژه وی را محافظه کارانه و بی ثمر قلمداد کنند!
 
خوانشی از «مهدی بازرگان» به مثابه پدیده‌ای تاریخی
 
چهار: از منظر این قلم یکی از مهمترین مواریث سیاسی بازرگان، در پی توصیه وی به اعضای جوان نهضت آزادی به ویژه محمد حنیف نژاد، برای مسلح شدن در برابر رژیم شاه شکل گرفت. نگارنده برای آغازین بار، این نکته را از لطف الله میثمی شنید و البته به دلیل باوری که به خشونت پرهیزی بازرگان و البته کم عیاری اخبار و تحلیل‌های میثمی داشت، آن را جدی نگرفت. بعد‌ها تعداد بیشتری از اعضای آن روز و امروز نهضت آزادی، این نقل قول را تکرار و کار داوری درباره پایه گذار گروه خود را سخت کردند! با پذیرش این نکته، حتی اگر بازرگان تنها چند گام بیشتر با رهبران سازمان مجاهدین پیش نرفته و با رفتار‌های بعدی آنان نیز همدلی نکرده باشد، باز هم سهمی از وبال عملکرد آنان به وی خواهد رسید، چون حنیف نژاد در گام آغازین تاسیس سازمان، به توصیه بازرگان اسلحه برداشته است. تازه این در صورتی است که ادعای چند سال پیش مسعود رجوی درباره کمک‌های مخفیانه مالی وی به سازمان تا سال شصت را به چیزی نگیریم. به هر روی سهم بازرگان در کارنامه عملی مجاهدین، از مدخل‌های مهم شناخت اوست و تا کنون نیز به طور جدی، مورد واکاوی قرار نگرفته است.
 
پنج: دیگر فصل مهم دیگر در حیات سیاسی بازرگان، نخست وزیری وی در دولت موقت انقلاب است که بیشتر نتیجه فکر و پیشنهاد استاد مطهری بود. (کاندیدای امام خمینی برای نخست وزیری فرد دیگری بود که به لحاظ پاره‌ای ملاحظات، از او نام نمی‌برم!) مطهری اعتقاد داشت که صدارت فردی، چون بازرگان-که مدرن و میانه رو می‌نماید-موجب کاهش حساسیت غرب و به خصوص آمریکا بر انقلاب ایران خواهد شد و گرنه محال است که آمریکا بگذارد به این سادگی شاه سقوط کند! این پیشنهاد نهایتا مورد قبول رهبری انقلاب و چهره‌های شاخص آن قرار گرفت و بازرگان بر مسند نخست وزیری تکیه زد. ابتدایی‌ترین چالش تمامی نیرو‌های سیاسی آن روز اعم از چپ و مسلمان و حتی بخش‌هایی از شاگردان سابق وی در نهضت آزادی با وی، این بود که او منهای حذف شاه، به تغییر چندانی در شرایط عمومی کشور نمی‌اندیشد و به راحتی در فردای بیست و دوی بهمن می‌گوید: «انقلاب تمام شد، بروید سرکارهایتان!» این درحالی بود که جامعه آن روز برای تغییرات بنیادین انقلاب کرده بود و محافظه کاری این دولت را به هیچ روی برنمی تافت. این شکاف نهایتا نیز پر نشد و در بزنگاه سیزده آبان پنجاه وهشت، دولت او را ساقط کرد!
 
خوانشی از «مهدی بازرگان» به مثابه پدیده‌ای تاریخی
 
شش: بازرگان پس از کناره گرفتن از نخست وزیری، همچنان عضو شورای انقلاب بود. در نخستین دوره از مجلس شورای اسلامی، وکیل تهران نیز شد. در صف آرایی میان جریان خط امام با مجاهدین و بنی صدر در سالیان پنجاه و نه و شصت، به جانبداری از جریان دوم تمایل یافت و پس از دست به اسلحه بردن جماعتی که درنامه‌های سرگشاده خود آنان را فرزند خویش می‌خواند، بیش از پیش به شکست وانزوا سوق یافت! با این حال معمولا نهاد‌های امنیتی رعایت حال او و دوستانش را می‌کردند و از برخورد خشن با ایشان پرهیز داشتند (این چیزی است که بازرگان در نامه خویش به امام خمینی بدان تصریح دارد) پس از سالیانی، او و یارانش تصمیم گرفتند تا در سومین دوره از انتخابات مجلس شورای اسلامی کاندیدا شوند که وزیر کشور وقت به دلیل ابهامی که در نحوه رفتار با آنان وجود داشت، در این باره از امام خمینی استفسار کرد. رهبر انقلاب در پاسخ اذعان داشت که: این جماعت نباید رسمیت داشته باشند و باید با آنان برخورد شود! از این روی که این نامه پس از درگذشت امام نشر یافت، نهضت آزادی در اصالت آن تشکیک و به مرحوم حاج سید احمد خمینی نسبت جعل داد! فرزند امام به دادگاه شکایت برد که پس از چندی، به علت فوت شاکی و متشاکی پرونده مختومه شد!

هفت: از منظر بسیاری، واپسین تحول فکری بازرگان در آخرین سالیان حیات، سخنرانی او تحت عنوان «خدا و آخرت هدف بعثت انبیاء» شمرده می‌شود. او در این خطابه به صراحت اذعان داشت که: «تمشیت امور دنیا وظیفه پیامبران نبوده و بنابراین چنین ارثی از آنان به فق‌ها نیز نخواهد رسید! (نتیجه مضمونی این سخنرانی)». اولین واکنش‌ها به این چرخش نظری، از داخل نهضت آزادی روی داد و منجر به بگو مگو‌هایی حزبی گشت. به طور مشخص دو تلقی متفاوت از این نظریه رخ نمود: یکی اینکه بازرگان از عقیده خود مبنی بر اتحاد دین و سیاست دست شسته و دیگری اینکه: تفاوت عمده‌ای میان مواضع گذشته و حال او در این باره وجود ندارد. عبدالکریم سروش و صادق زیباکلام و... الخ، از قائلان به دیدگاه اول و تنی چند از اعضای نهضت آزادی از مدافعان دیدگاه دوم هستند. این اختلاف نظری هنوز تداوم دارد.

به هر روی و با سپری شدن بیست و چهار سال از مرگ مهدی بازرگان، او و اندیشه‌اش دغدغه فرد و گروهی نیست و رفته رفته ره به پستوی خاموشی و فراموشی برده است. این را واکنش‌های ضعیف به مستند «راه طی شده» و نیز تعداد اندک شرکت کنندگان در مراسم سالگرد او می‌گوید. از این پس به بازرگان باید به عنوان یک پدیده تاریخی نگریست. خدایش بیامرزد!
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار