سرویس تاریخ جوان آنلاین: محمدرضا کائینی، دبیر سرویس تاریخ روزنامه جوان، با انتشار تصویری از «تشییع پیکر سردار شهید سپهبد قاسم سلیمانی» در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
آنچه امروز خیابانهای تهران را فراگرفت، خیل نبود، سیل بود! این قلم که حرکت خود به سمت محل تشییع را از شمال شهر آغازید، به روشنی میدید که بضاعت جمعیتی تهران به سان یک ساعتِ شنی، به سوی خیابانهای انقلاب و آزادی روان گشته است! به نظر میرسید که امروز انرژی پایتخت آزاد شده و خروشان بدان سو میپیماید که خود از پیش میداند! بی تردید پس از تشییع امام خمینی، آیت الله طالقانی و شاید معدودی دیگر، این شهر در تاریخ خویش، چنین رستاخیزی را به یاد ندارد. امروز تهران زیر پای "لشگر قاسمیون" بود! ما ساعت صفر تعییر تاریخ را پشت سر گذاردیم!
اگر کسی دقیقا معنای "سپاه قدس" را بداند، احتمالا دریافته که ترکیب چنین جمعیتی با آن، چه آیندهای را رقم زده است. عدهای این مهم را، از همان لحظه انتشار خبر ترور دریافتند و با توجه به ساز و دُهلی که در آبان ماه برای براندازی برداشته بودند، ترجیح دادند که در این روزها اصلا آفتابی نشوند. نمونه دم دستش، شازده کند ذهن و مخنثی است که از جمعه به این سو گم و گور شده! بقیه ابواب جمعی براندازی نیز حال و روز بهتری ندارند. در حین فحاشی، ناخودآگاه "سردار" را میستایند و حتی در مواردی بغض میکنند! به نظر میرسد که ضربه صبح جمعه کمانه و روح و روان طرف مقابل را ناسور کرده است! تا اینجای ماجرا، آمارِ "اردوگاه عرّ و بوق" بود، این داستان سوی دیگری هم دارد که رقت انگیز است. جمع کثیری از پدران و مادران آمریکایی نیز هستند که در این روزها و برای انتقام، ریختِ رییس جمهورشان را نشان میدهند و فرزندان نظامی خویش را هیچکاره معرفی میکنند! آنها با صد زبان و ملتمسانه فریاد میکنند که گرفتارِ یک شیرین عقل شده اند!
این اندک که از هزار گفته شد، تنها جلوههای اولیه یک شهادت است، شهادتی که در این روزها از "آرش کمانگیر" زمانه ما سراغ گرفت، از قاسم سلیمانی. پیامدهای این مرگ حیات آفرین را، همچنان خواهید دید. چه خردمند بود آنکه در هنگامه انتشار خبر، "بسم الله" گفت...
راستی یادم رفت بگویم که همچنان در ترافیک بازگشت از بدرقه سردارم و این سطور را نیز، در اتومبیل قلمی میکنم. ساعت سیزده و پانزده دقیقه دوشنبه شانزدهم دی ماه هزار و سیصد و نود و هشت.