سرویس جامعه جوان آنلاین: به عبارتی پرسش این است که آیا مادر توانایی تطبیق خود با محیط اجتماعی را دارد یا خیر؟ بهرغم اینکه باید در جوامع شاهد آن باشیم که پذیرش نقش مادری خللی در سایر نقشهای زنان نداشته باشد، اما امروزه شاهد چنین امری نیستیم و بسیاری از زنان این نقش را در تضاد با سایر نقشهای خود در نظر میگیرند. مادری معمولاً یک مفهوم کلیدی را در بردارد و ناظر به یک عمل اجتماعی است که وظیفه مراقبت و پرورش کودکان را در برمیگیرد. برخی محققان مادری را به عنوان یک ساخت اجتماعی که شامل فعالیتهای مرتبط با مراقبت و پرورش کودک است، تعریف میکنند. فرآیند مادری با جایگاه اجتماعی مادربودن ارتباط دارد. در اینجا مفهوم مادری ارزشها و عقایدی را در بر دارد که نه تنها در ازدواج و نظام خانواده بلکه در قانون و سیاستهای اجتماعی معنا دارد و در ادبیات، رسانهها، فیلمها و بقیه اشکال فرهنگی بازنمایی میشود.
اما چرا مادران در جامعه آنطور که باید و شاید حضور ندارند؟!
الف) تصوری منفی نسبت به مقوله «مادر شدن»؛ این امر ناشی از نوعی ایدئولوژی انسانگریز در حال رشد و همهگیر شدن است. برای کشف علت این موضوع، به دو مورد بر میخوریم:
الف) ۱- نفوذ فمینیسم؛ بحثهای فمینیستی در مورد مادری با یک نوع تضاد و دوگانگی روبهرو است. برای مثال، از یک طرف فمینیستهای کلاسیک را مشاهده میکنیم که در مورد مظلوم واقع شدن زنان صحبت میکردند و به دنبال دنیای مطلوبی میگشتند که در آن زنان خصوصاً مادران، نقشهای خاص و اساسی در پرورش بچههایشان داشته باشند. آنها برای حمایت از کودکان و مادران، ارائه شیر مجانی به مادران، مرخصی استعلاجی برای زنان جهت نگهداری از بچههای کوچکشان مبارزه میکردند و از طرف دیگر فمینیستهای جدید و عمدتاً رادیکال وجود دارند که با اتخاذ مواضع مختلف با مادری مخالفت میکنند. فمینیستهای رادیکال، معتقدند زن و هویت زنانه توسط ذهنیت مردانه قالبریزی شده و قالب مادری که برساخته مردان است، سبب اسارت زنان شده است. برخی فمینیستهای طرفدار تساوی، سعی میکنند که اثر تفاوتهای جنسیتی را در روند قانونگذاری کم کنند تا به اهداف خود نایل شوند. از این نقطه نظر میتوان ادعا نمود که فمینیستهای طرفدار تساوی، مسائل را برای زنان خصوصاً مادران مشکلتر ساختهاند. آنها نه تنها خانواده را به عنوان یک نهاد تحقیر کردهاند بلکه ارزش مادری را حاشیهای و غیرمهم تلقی کردهاند تا آنجا که افرادی از آنها معتقدند قانونگذاری در مورد حقوق مادری و زایمان در واقع تقویتکننده تصاویر سنتی از نقشهای جنسیتی و مادری است. در واقع مشاهده میکنیم فمینیسم غربی نتوانسته جایی را برای ازدواج و مادری باز و آن را به صورت مناسب تبیین کند. یکی از مشکلات اساسی آنها این است که موقعیت ایدهآل را موقعیت مردان میداند و در نتیجه در همان دامی گرفتار میشوند که از آن میگریختند، یعنی درک مردانه از زندگی.
الف) ۲- تأسف مادرانه؛ در سالهای اخیر، مفسران فراوانی بودهاند که با توسل به عبارت «تأسف مادرانه» روی این ایده دست گذاشتهاند که مادری همچون تلهای نامطلوب است. باور این عده بر این است که بسیاری از مادران، از مادر شدن خود ناراضی هستند، اما اغلب این مسئله را ابراز نمیکنند و به صورت یک راز درون خود نگه میدارند. این ایده به تدریج گسترش یافت به طوری که بر اساس پژوهشها در سال ۲۰۰۹ روانکاو فرانسوی، کورین مییر، کتاب پرفروشش «بیبچه»، ۴۰ دلیل خوب برای مادر نبودن را منتشر کرد و در سال ۲۰۱۶، بیبیسی، مییر را در فهرست الهامبخشترین ۱۰۰ زن دنیا جا داد.
به عبارت دیگر کسانی که «تأسف مادرانه» را گسترش دادند، در پی آن هستند که مادری، همواره با حس ناخوشایند همراه باشد نه حس رضایت و این مسئله را درون جوامع هنجارسازی کنند.
ب) فرهنگها و سنتهای حاکم بر جامعه.
ب) ۱- به رسمیت نشناختن مادر در محیط اجتماعی کاری؛ مسئلهای که با روند پیشرفت جوامع و بیشتر درخصوص زنان تحصیلکرده بروز یافته این است که با مقوله «مادری» و بچهدارشدن آنها در یک چالش و استیصال قرار میگیرند که آیا باید بچههایشان را به پرستارها و مهدکودکها بسپارند و مسیر موفقیت شغلیشان را ادامه دهند یا خودشان را وقف فرزندشان کنند و کارشان را رها کنند؟ و سؤالاتی به وجود میآید که چه چیز موجب میشود زنان پس از مادرشدن، از مشاغل پیشین خود دست بکشند؟ و اصلاً در محیطهای کاری تا چه اندازه تجربه فرزندپذیری عادیسازی شده است؟
طبق تحقیقات فراوان انجام شده، پاداش دریافتی زنان در کار با همکاران مردشان برابر نیست. زنان آهستهتر ارتقا پیدا میکنند، بیرحمانهتر قضاوت میشوند و به طور مشابه مزایا نمیگیرند. اساتیدی از امآیتی و دانشگاه ایندیانا در مطالعهای که در سال ۲۰۱۰ انجام شد، نشان دادند سازمانهایی که فرهنگشان بر شایستهسالاری تأکید میکند، وقتی صحبت از پاداش و ارتقای شغلی باشد، به سمت مردان سوگیری دارند. یکی از بیعدالتیهایی که این مطالعه تشخیص داد، این بود که وقتی عملکرد زنان و مردان در یک سطح بازبینی میشود، مردان پاداشهای بزرگتری دریافت میکنند. در محیط کاری، پس از فرزندآوری تا پایان ساعات کاری به علت بعضاً ترسی که از کارفرمایان وجود دارد، فرزندان باید ناپدید باشند. طبق این تحقیقات به عمل آمده وقتی در فرهنگی اینگونه جا بیفتد که کار و فرزندپروری با یکدیگر در تضاد هستند، مادران و پدران مجبورند تعهدشان را صرفاً نسبت به کار، در محیطهای کاری به نمایش بگذارند. این مسئله برای بسیاری از زنان به بروز مشکلاتی منجر و گاهی مجبور به ترک شغلشان میشوند.
طبق تحقیقاتی که در ایران درباره «مادری» میان زنان با پایبندی دینی، صرفنظر از میزان تحصیلاتشان و زنان با تحصیلات بالا انجام شد، این نتیجه میان آنها مشترک بود که زنان باید فرصتی بیابند تا بدون نگرانی و دغدغه از نقشهای مادری، به بیرون آیند و به برآوردهکردن نیازها و علایق خود در عرصه عمومی بپردازند. زنان اعتقاد داشتند که جامعه و دولت باید در انجام مسئولیت مادری آنها را حمایت کنند؛ جامعه فقط به فداکاری و قداست مادری اشاره دارد، بیآنکه در عمل اقدامات مؤثری انجام دهد. برخوردهای دوگانه با مادری توسط جامعه و دولت باعث گسترش شکاف بین واقعیت مادری و آنچه در تصور مادران به صورت پیشینی شکل گرفته میشود.
ب) ۲- عدم پذیرش توسط خانوادهها با فرهنگ سنتی؛ در بسیاری از خانوادهها به خصوص در جوامع سنتی با فرهنگ قدیمیتر، به رغم افزایش سواد، آگاهی و مشارکت گسترده زنان در فعالیتهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی هنوز هم این مسئله که زن پس از مادرشدن، حق حضور در محیطکاری را ندارد، دیده میشود و بسیاری از خانوادهها این امر را مخل فرآیند تربیت فرزندان میدانند.
در میان هیاهوی مطالبات کوچک و بزرگ، مهم و غیرمهمی که در خصوص زنان شنیده میشود، سهمی از حقوق زنان پس از مادری و نقشهای اجتماعیشان دیده نمیشود. زنان در خصوص معضلات و تبعیضات و مطالبات اصلیشان نباید دیدگاه منفعلانه داشته و از اصلیترین خواستههایشان چشم بپوشند.
*عضو شورای مرکزی کارگروه زنان و خانواده انجمن اسلامی مستقل دانشگاه تهران