سرویس حوادث جوان آنلاین: به گزارش جوان، ۱۵اسفندسال۹۶، مردی با مراجعه به اداره پلیس از سه مرد جوان به اتهام سرقت از خانهاش شکایت کرد و گفت: «امشب بعد از برگشت از مهمانی وقتی وارد خانهام شدم با دو مرد غریبه روبهرو شدم. آنها در حال سرقت بودند که سد راهشان شدم، اما سارقان با تهدید قمه و شمشیر از راهپله فرار کردند. دنبال آنها دویدم و وقتی به در ورودی خیابان رسیدم مرد رهگذری برای کمک، به دنبال سارقان دوید که همان لحظه یکی از آنها با شمشیر به دست و کتف او زد، سپس دو سارق همراه یک خودروی وانت پیکان که تابلو فرشهایم را بار زدهبودند، متواری شدند.»
با اعلام این شکایت، در روند تحقیقات با رصد دوربینهای مداربسته و ثبت پلاک پیکان وانت، راننده خودرو به نام رضا شناسایی و دستگیر شد. متهم به پلیسآگاهی منتقل شد و به جرمش با همدستی دو نفر از دوستانش به نامهای کمال و اکبر اقرار کرد. او در روند بازجوییها به سرقت منزل دیگری در سعادت آباد نیز اقرار کرد که مرتکب سرقت یک عدد تلویزیون و گلیم عتیقه شده بودند.
به این ترتیب، دو همدست متهم تحت تعقیب قرار گرفتند و با شناسایی اکبر، اما ردی از کمال به دست نیامد.
با اقرار متهمان، از آنجائیکه کمال همچنان متواری بود پرونده بعد از صدور کیفرخواست به شعبه نهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و صبح دیروز روی میز هیئت قضایی به ریاست قاضی کشکولی قرار گرفت.
ابتدای جلسه اولین شاکی در جایگاه ایستاد و برای سرقت پنجتابلو فرش درخواست رد مال و اشد مجازات کرد. سپس دومین شاکی نیز گفت: «شب حادثه وقتی به خانه برگشتیم همه جا به هم ریخته بود. این صحنه تأثیر بدی در روحیه همسر و مادرم گذاشت و هنوز هم به آرامش نرسیدهاند. سارقان یک عدد تلویزیون و یک گلیم عتیقه بسیار قیمتی را از منزلم سرقت کردند. برای آنها رد مال و درخواست اشد مجازات دارم.»
دیگر شاکی که مرد رهگذر بود و از ناحیه کتف آسیب دیده بود نیز درخواست دیه کرد.
سپس اکبر به اتهام مشارکت در سرقت با سلاح سرد و ایراد ضرب و جرح به مرد رهگذر در جایگاه قرار گرفت و گفت: «دو سرقت را قبول دارم، اما به کتف شاکی ضربه نزدم. کمال بود که او را زخمی کرد و حالا متواری است.» او در ادامه گفت: «در سرقت اول ما فقط یک عدد تلویزیون و چند شیشه مشروب سرقت کردیم و از سرقت گلیم عتیقه اطلاعی ندارم.» سپس متهم در خصوص سرقت دوم گفت: «برای سرقت تابلو فرشها، کمال به راحتی وارد خانه شد، چون در ورودی باز بود. رضا هم در خودرو نشسته بود و من هم در ساختمان نگهبانی میدادم. بعد از دقایقی کمال پنجتابلو فرش را با آسانسور پایین برد و داخل وانت رضا گذاشت. همان لحظه مرد صاحبخانه رسید و با ما درگیر شد. قصد فرار داشتیم که در پیادهرو مرد رهگذر دنبالمان کرد و کمال برگشت و با شمشیر به کتف او زد.» در ادامه رضا نیز در جایگاه ایستاد و به اتهام مباشرت در سرقت با سلاح سرد با انکار جرمش گفت: «در هر دو سرقت، داخل خانهها نرفتم و در خودروام نشسته بودم. در سرقت تلویزیون، کمال به من و اکبر فقط ۱۵۰هزار تومان پول داد. در سرقت دوم، بعد از اینکه کمال پنجتابلو فرش را در ماشینم گذاشت بلافاصله از محل گریختیم و صبح روز بعد، تابلوها را به ترمینال بردم و کمال همراه همسرش آنها را به کرمانشاه برد. قرار بود با فروش تابلوها به ما پول بدهد، اما خبری نشد تا اینکه دو ماه بعد دستگیر شدیم.»
متهم در آخرین دفاعش گفت: «قبل از حادثه عقد کرده بودم، اما وقتی به زندان افتادم همسرم درخواست طلاق داد به همین دلیل مجبور شدم خودروام را بفروشم و خرج همسرم کنم. حالا تنها یک خواهر و برادرم برایم مانده است و پدر و مادرم نیز سالها قبل فوت کردهاند. در زندان خیلی سختی کشیدم و توبه کردم. از شاکیان تقاضای بخشش دارم.»
در پایان هیئت قضایی وارد شور شد.