سرویس جامعه جوان آنلاین: گاهی افراد برای حل مشکلات زندگیشان، به جای مشورت با مشاور یا مراجعه به قانون، خودسرانه آن را نزد افراد غریبه بازگو میکنند. این رفتار یکی از راههای ورود به روابط غیراخلاقی است که در انتها ممکن است به قیمت جان آنها تمام شود.
به گزارش خبرنگار ما، در پروندهای که با همین موضوع در پنجم خردادسال۹۲ در کلانتری۱۵ منجیلآباد تشکیل شد، مأموران از کشف جسد خونین یک زن در روستای بقه در رباطکریم باخبر و راهی محل شدند. جسد متعلق به زن جوانی بود که با ضربات متعدد چاقو کشته شده بود. با انتقال جسد به پزشکی قانونی شوهر وی شناسایی شد و مورد تحقیق قرار گرفت. او گفت: «روز گذشته همسرم رؤیا ۳۳ساله از خانه بیرون رفت، اما دیگر بازنگشت. هر جا به فکرم رسید سرزدم، اما از او خبری نشد.»
وی ادامه داد: «شبی که همسرم خانه را ترک کرد از سر کار برگشته بودم و مقابل تلویزیون خوابم برده بود. ساعتی بعد پدر و مادر رؤیا همراه باجناقم در حالی که عصبانی بودند به خانهمان آمدند و سراغ رؤیا را گرفتند که به آنها گفتم اطلاعی ندارم. همان لحظه پدر زنم یک سیلی به صورتم زد و سپس خانه را ترک کردند.»
بعد از این توضیحات مادر مقتول نیز مورد تحقیق قرار گرفت و گفت: «با همسرم و یکی از دامادهایم به پرندک رفته بودیم که ناگهان دخترم را دیدیم سوار یک وانت سفیدرنگ بود. شوکه شده بودم و میخواستم وانت را متوقف کنم، اما راننده آن با سرعت فرار کرد.»
بعد این اظهارات تحقیقات وارد مرحله تازهای شد و شوهر مقتول بار دیگر مورد تحقیق قرار گرفت که در اظهاراتش ادعای جدیدی مطرح کرد و گفت: «مدتی قبل متوجه رابطه پنهانی همسرم با یک پارچه فروش دوره گرد شدم. آن مرد بارها با همسرم تماس گرفته بود و حتی یک بار برای اندازهگیری پرده به خانهمان آمده بود. وقتی در این مورد با همسرم صحبت کردم او گفت: بابت خرید پارچه یکمیلیون تومان به آن مرد بدهکار است به همین خاطر با او تماس میگیرد.»
بعد از این اظهارات، مأموران با بررسی فهرست مکالمات مقتول، مرد پارچه فروش به نام اکبر را شناسایی کردند تا اینکه ۱۳ خردادماه همان سال اکبر در خانه برادرش در شهر قدس دستگیر شد. مرد جوان در روند بازجوییها به قتل زن جوان اعتراف کرد و گفت: «رؤیا از مشتریهای من بود. روزی برای اندازهگیری پرده به خانه او رفته بودم که سر حرف باز شد و شروع به درددل کرد. همان حرفها باعث شد به هم علاقهمند شویم و برای تفریح بیرون برویم.»
متهم ادامه داد: «آخرین بار رؤیا تماس گرفت و اصرار کرد مرا ببیند. به همین خاطر با ماشین دنبالش رفتم و با هم به پرندک رفتیم. آنجا بود که ناگهان پدر و مادر رؤیا ما را دیدند و مادرش تلاش میکرد با داد و فریاد ماشینم را متوقف کند. از ترسم به روستای بقه رفتیم تا اینکه حوالی عصر میخواستم او را به خانهاش برسانم که گفت: میترسد به خانه برگردد، چون پدر و مادرش او را خواهند کشت.» متهم در خصوص قتل گفت: «رؤیا از من خواست تا برای همیشه کنارم بماند و اگر به خانه برگردد خانوادهاش از من شکایت خواهند کرد و آبروریزی خواهد شد. آنقدر گریه و داد و فریاد کرد که در یک لحظه کنترل اعصابم را از دست دادم و دست به چاقو شدم.»
پرونده به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و در اولین جلسه محاکمه متهم بنا به درخواست اولیایدم به قصاص محکوم شد. این حکم در دیوان عالی کشور نیز تأیید شد، اما در حالیکه متهم در آستانه مرگ قرار داشت، توانست با پرداخت دیه از چوبه دار فاصله بگیرد. به این ترتیب متهم بار دیگر در همان شعبه به ریاست قاضی قربانزاده محاکمه شد و در آخرین دفاعش گفت: «در زندان مدام کابوس مرگ میدیدم تا اینکه توانستم رضایت اولیایدم را با پرداخت ۳۰۰میلیونتومان جلب کنم، اما از آنجائیکه پول نقد نداشتم قطعه زمینی به ارزش ۳۰۰میلیون تومان را به نام آنها سند زدم. پشیمانم و از قضات درخواست تخفیف مجازات دارم.»
در پایان هیئت قضایی بعد از شور متهم را با احتساب روزهای بازداشت به ششسال حبس محکوم کرد. به این ترتیب مرد پارچه فروش به زودی آزاد خواهد شد.