نخستينبار انتقاد از فعاليت باغ وحشها در زمستان 89 برجسته شد. زماني كه يكي از دو قلاده ببر سيبريايي كه با هدف احياي ببر ميانكاله به كشور آوردند، بر اثر بيماري مشمشه در باغوحش تهران تلف شد. همزمان تعدادي از شيرهاي موجود دراين باغ وحش هم با توجيه ابتلا به بيماري مشمشه نابود شدند. در آن زمان، سازمان حفاظت محيطزيست مسئولان باغ وحش را به سهلانگاري در نگهداري از ببرهاي سيبريايي متهم كرد. اين موضعگيري سازمان حفاظت محيطزيست بر انتقادات كارشناسان به شيوه نگهداري حيوانات در باغوحشهاي كشور صحه گذاشت. باوجود اين، با گذشت نزديك به هشت سال از آن ماجرا هنوز ساماندهي و بهبود وضعيت باغوحشهاي كشور چشمگير نبوده است.
روز گذشته مدير كل حفاظت و مديريت شكار سازمان محيطزيست با بيان اينكه ۷۷ باغ وحش و باغ نگهداري پرندگان در كشور شناسايي شده است، گفت: «بعد از اولتيماتومهاي سازمان محيطزيست،اكثر مجموعههاي باغوحش و نگهداري حيوانات خود را به دستورالعملهاي سازمان نزديك و مجوز لازم را دريافت كردهاند، اما هفت مركز مانند باغوحشي در يكي از شهرهاي اطراف تهران هيچ اقدامي نكردند و سازمان نيز آنها را تعطيل كرده و حيوانات اين باغوحشها را به مراكز مجاز تحويل داده است.»
بنا به گفته علي تيموري در سال ۹۲ باغ وحشها و مراكز نگهداري پرندگان را بررسي كرديم كه مشخص شد،حدود ۶۰ درصد باغوحشها و باغهاي پرندگان در كشور هيچ مجوزي نداشتند و در حالي كه فعاليت خود را انجام ميدادند، هيچ نظارتي بر آنها نميشد.
چطور مجوز ميگيرند؟
تا سال 91 براي ايجاد يك باغوحش، ابتدا بايد به ادارات كل محيطزيست درخواست داده ميشد و پس از نامهنگاريهاي فراوان و انجام كارهاي كارشناسي كه زمان بسياري لازم داشت،مجوزهاي لازم صادر ميشد، اما از سال 92 تاكنون كساني كه متقاضي ايجاد باغوحش هستند، با مراجعه به پورتال سازمان محيطزيست ميتوانند اقدامات لازم را انجام دهند. مدير كل حفاظت و مديريت شكار محيطزيست آماري از باغوحشهاي غيرمجاز ارائه نداده اما تصريح كردهاست:« بسياري از باغوحشهاي سراسر كشور ظرف سه الي چهار سال اخير جايگاههاي خود را به لحاظ بهداشتي، دامپزشكي و غذايي تغييرات اساسي دادهاند، برخي از صاحبان باغوحش نيز جايگاههاي خود را براي گونههاي بزرگ جثه مانند خرس و پلنگ تا 10 برابر افزايش دادهاند.» از مردادماه 95 سازمان محيطزيست تلاش كرد با اعمال محدوديتهايي در خريد، فروش، ورود، صدور، معاوضه، مبادله، دريافت و اهداي هر نوع جانور وحشي براي واحدهاي بدون مجوز، به نوعي انجام اصلاحات و اخذ مجوز براي واحدها ضروري و لازم الاجرا شود.
در آن زمان بيش از 75 درصد باغوحشها داراي مجوز بودند و براي بقيه مهلتي شش ماهه در جهت تكميل مدارك و ساماندهي جايگاهها براساس دستورالعمل و كسب مجوز به آنها داده شد. همه تلاش سازمان حفاظت محيطزيست بر اين بود كه پايش باغهاي وحش و ساير مراكز نگهداري توسط كارشناسان اداره كل حفاظت محيطزيست استان بهطور مرتب انجام و پيرو آن گزارش سه ماهه به سازمان، حداقل سالي يكبار در مورد هر استان ارائه شود. آقاي تيموري آن زمان هم مثل امروز معتقد بود همين كه فضاي گربهسانان بزرگ برخي باغ وحشها در عرض شش ماه، 10 برابر ميشود، نشان از داشتن يك برنامه مدون و پيگيري باغوحش است. در واقع اداره يك باغ وحش نيازمند كادري ورزيده است كه بر تغذيه، بهداشت، اصلاح نژاد، رفتارشناسي حيوانات، بيولوژي حياتوحش و غيره تسلط كافي داشته باشند. در حالي كه يك فرد آموزش نديده ميتواند حكم فعاليت باغوحش دريافت كند. معمولاً گونههاي در معرض خطر دنيا در باغ وحشها نگهداري ميشوند و جمعيت سرريز آنها به طبيعت رها ميشود. در كشورمان از نظر علمي چنين امكاني وجود ندارد و در نيم قرن اخير هر باغوحشي كه در كشور ايجاد شده، در نهايت به ورشكستگي يا از كار افتادگي منجر و به پروژههاي شكستخورده تبديل شده است.
كاركرد واقعي يا رفع مسئوليت؟!
فلسفه وجودي باغوحشها آشنايي با حيوانات و شيوه زندگي و رفتار آنهاست؛ بهطوري كه الفتي ميان انسان بهويژه كودكان و حياتوحش ايجاد ميشود كه در نهايت حفاظت از محيطزيست را درپي دارد. به طور نمونه در باغ وحش مونيخ، شرايط طبيعي براي جانوران بهگونهاي فراهم شده كه هر جانوري رفتار طبيعي خودش را دارد و بازديدكننده با رفتار واقعي و چگونگي زندگي جانور آشنا ميشود. در واقع شرايط زندگي براي جانوران آنقدر طبيعي است كه بسياري از مستندسازان حياتوحش، برخي مستندهاي حياتوحش را در محيط اين باغوحش ميسازند و بيننده با تماشاي مستند، تصور ميكند صحنههاي فيلم در طبيعت تهيه شده است. مهلت شش ماهه سازمان محيطزيست به باغوحشها كه ازسال 95 شروع شد،در اصل جنبه رفع مسئوليت داشت. نظارت بر فعاليت و عملكرد باغ وحشها جزو وظايف ذاتي محيطزيست است و اين دستگاه بايد به صورت هفتگي و ماهانه نظارتهايي را بر باغ وحشها داشته باشد. سازمان حفاظت محيطزيست بايد تمام مؤلفهها نظارت و مجوز روز دنيا را مورد توجه قرار دهد. بهترين استانداردي كه ميتواند مورد استفاده قرار گيرد، تركيب استانداردهاي بومي و تخصصيدر يك منطقه جغرافيايي است. باغوحش يكي از حلقههاي زنجيره حفاظت از محيطزيست است و قابل حذف هم نيست؛ بلكه بايد به رشد و توسعه آن كمك كرد.