معصومه طاهري
استعمارگران در هر دورهاي به فراخور زمان و شرايط از ابزار خاصي براي سلطهجويي استفاده كردهاند؛ در دوراني با حملات نظامي و تصرف زمين و زماني با لباسي ديگر كشورها را تحت قيمومت خود قرار دادهاند اما با روي كار آمدن رسانهها و نمود قدرتشان كه در تأثيرگذاري بر افكار عمومي نتايج خوبي داشتهاند، آنها نيز تصميم گرفتند تا بر منابع رسانهاي مسلط شوند و از اين طريق بهتر و آسانتر بتوانند افكار عمومي و خرد جمعي را آنگونه كه ميخواهند تحريف و هدايت كنند؛ البته ناگفته نماند در اين ميان براي تأثيرگذاري بيشتر و غليان احساسات عوام به اصطلاح دهان پركن حقوق بشر مسيرشان را باز كردهاند تا به واسطه رسانهها تصوير خوب و موجهي از خود ارائه دهند؛ حقوق بشري عوامفريبانه كه پشت آن همان وحشيگريهاي سابق را همچنان ادامه ميدهند و هرجا منافعشان در خطر باشد بلافاصله ژست مدافع حقوق بشري به خود ميگيرند و دم از آن ميزنند. حقوق بشري كه در مكتب ليبراليسم توسط سردمداران قدرتطلب طراحي و اجرا شد تا تنها سرپوشي براي غارتگريشان باشد؛ چنانكه در برابر كشتار مردم افغانستان، عراق، غزه، سوريه و آنسوتر نيجريه، سومالي، ميانمار و...سكوت اختيار كردهاند گويي اتفاق خاصي رخ نداده است.
غرب به كمك همين رسانهها و بلندگوهاي دروغپراكن به يك مدعي لافزن اما تأثيرگذار تبديل شده كه افكار عوام را به دست گرفته است و پروژه فريب را ماهرانه دنبال ميكند و طوري وقايع نشان ميدهد كه انگار كشتار مسلمانان در جهان تنها ناشي از اختلافات داخلي است تا از اهميت آن بكاهند؛ از يك طرف طالبان و داعش را به جان مردم كشورها مياندازند و با ارائه اسلامي متحجر و تندرو عملاً باعث انزجار از اسلام بين مردم ميشوند(به سبك و سياق كليساهاي قرون وسطي) و از سوي ديگر ادعاي مبارزه صوري با آنها را دارند و با بيانيههاي عوامفريبانه دم از حقوق بشر ميزنند.
در اين ميان امريكا خود را ژاندارم جهاني و سردمدار دموكراسي ميداند ولي كافي است به تاريخ 200 سالهاش نگاهي اجمالي كنيم؛ كشوري پر از جنگ و خونريزي هم در داخل و هم در خارج از كشور خود و جالب اينكه با چنين سابقه تاريكي خود را منادي حقوق بشر هم ميداند! يكي از اصول منشور انساندوستانه حقوق بشر اصل 29 مبني بر آزادي بيان و احترام به مقدسات كشورهاست؛ اصلي كه امروز تنها روي كاغذ به آن بها ميدهند اما در عمل هيچ توجهي به اين اصل مهم ندارند. آنها با ظاهري آراسته و استفاده از كلماتي پرطمطراق دم از حقوق بشر ميزنند اما خود ناقض آن هستند. مثلاً سالها پيش كارتر كه خود را بسيار مدعي حقوق بشر ميدانست، ميگفت: ميخواهم براي فقيران و بيخانمانها خانه بسازم در حالي كه اگر به كارنامه دوران رياستجمهوري او نگاه كنيم، ميبينيم كه تنها در دوران رياستجمهوري او كشتار هزاران ايراني، السالوادوري و... صورت گرفت. بسياري در خاك و خون غلتيدند يا آواره و بيخانمان شدند يا مسئله تبعيض نژادي و آپارتايد كه هنوز در امريكا وجود دارد نه فقط سياهپوستان، بلكه ساير نژادهاي ساكن در اين كشور همچنان درگير قضيه نژادي هستند و قربانيان زيادي هم داشتهاند.
همه اينها به دليل آن است كه اصول حقوق بشر بر مبناي اومانيسم و خميرمايه دموكراسي بشرانگارانه است. آنچنان كه پژوهشگران و انديشمندان غربي آن را زاييده پول و باروت ناميدهاند، بنابراين پرواضح است وقتي هدف حاكميت پول و سرمايه باشد، مفاهيم حقوق بشر را بايد تنها پشت تريبون رسانهها و بيانيههاي متظاهرانه ديد. حال آنكه واقعيت امر چيز ديگري است، زيرا پشت پرده دموكراسي و حقوق بشر مافياي زر و زور نشستهاند كه با تئوريپردازي دم از عدالت و انسانيت و اخلاق ميزنند و البته در اين ميان شواليههايي هم از كشورهاي مختلف در اختيار دارند تا جادهصاف كن آنها باشند.
در كنار همه اين غوغاسالاريهاي پوشالي غرب به نام دفاع از حقوق بشر كه پر از كاستي است، اسلام 1400سال پيش به اين اصل مهم انساني اشاره كرده است. خداوند در قرآن به كرات درباره كرامت و احترام به گوهر انسانيت اشاره كرده است كه بيانگر توجه اسلام به حقوق همه انسانها فارغ از رنگ و نژاد و قوميت آنهاست. به واقع اصول حقوق بشر اگر بر مبناي دين و معنويت تدوين و اجرا ميشد، هيچگاه شاهد اين همه نقصان نبوديم. در حالي كه سالهاست حقوق بشر امريكايي تنها سروصدا دارد و مانند يك طبل توخالي گوش فلك را کر كردهاست؛ حقوق بشري كه انگار شيفتي و مصلحتي كار ميكند و حالا كه مردم سوريه، عراق، كوباني، پاكستان، نيجريه و... مورد هجوم وحشيانه داعشيها و تروريستها هستند تنها ناظر است و اقدامي نميكند اما از آن سو با كمك همين رسانههايي كه در اختيار دارد، حقيقت را وارونه جلوه ميدهد. اينجاست كه بايد گفت شببخير حقوق بشر تا شايد صبحي بيدار شود!