وقوع و مرور جنگ جهاني اول براي ما ايرانيها هميشه تلخ و ناگوار بوده است، جنگي كه بهرغم خسارات واردشده در آن حدود نيمي از جمعيت كشور به خاطر گرسنگي و بيماري از بين رفتند، آن هم در شرايطي كه حاكمان مستبد و بيكفايت با وجود اعلام بيطرفي، خاك كشور را جولانگاه نظاميان خارجي كرده بودند كه از لحاظ دارو و غذا در بهترين حالت ممكن قرار داشتند و تمام اينها در شرايطي بود كه مردم ايران محتاج تنها قرص نان و اندك دارويي بودند تا زنده بمانند، نه آنكه چنان فاجعهاي رخ دهد كه جمعيت 20ميليوني آن سالها، بعد از گذشت دو سال به نصف تقليل يابد و حدود 40 سال براي ترميم اين خسارت زمان صرف شود و اين يعني يك نسلكشي محرز و مسلم. حال تصور كنيد اين فاجعه بزرگ در سرزميني ديگر رخ ميداد، تا قرنها چه آثار و چه مكتوباتي از آن ساخته و پرداخته نميگرديد اما جاي تأسف دارد كه در كشور خودمان بسياري از مردم و حتي مسئولان مربوط نيز از وقوع چنين فاجعهاي بياطلاع هستند، چه رسد به ثبت و ضبط آن.
اما در برهوت اطلاعاتِ فاجعه 1296 توليد و اكران فيلمي با نام «يتيمخانه ايران» خود جاي اندك اميدواري دارد كه حداقل سينماي ايران بعد از چهار دهه سكوت محض در اين خصوص يك اثر براي شناخت و بازگو كردن چنين واقعه تلخ و تأسفباري توليد كرده و به مرحله اكران رسانده است؛ فيلمي كه هم از لحاظ كمي و كيفي و هم در بُعد درام و ايدهپردازي در شرايط بسيار مطلوبي قرار دارد.
در بخش كارگرداني و ايفاي نقش، اثري درخور توجه خلق شده است و در نهايت موسيقي، تصوير و حتي افكتهاي موجود و ساير اركان فيلم نيز همگي در جهت يكدست شدن و يكنواختي كار كاملاً خوب و هماهنگ بودند، فيلمي كه در نهايت بدل به نقطه روشن و بسيار درست و مطلوب در كارنامه سازنده اثر و بهتبع آن سينماي ايران شده است و صدالبته اين را هم ميدانيم كه اين اثر نه از سر دغدغهمندي مديريت فرهنگي كشور كه محصول ممارست شخص ابوالقاسم طالبي بهعنوان كارگردان فيلم و ساير همكارانشان كه جملگي از افرادي متعهد بهنظام و كشور هستند، نشئت گرفته و به حول و قوه الهي نيز با استقبال خوب مخاطبان نتيجه تلاش و زحمت خود را دريافت خواهند كرد.
فيلم «يتيمخانه ايران» دقيقاً مصداق بارز و نمونه درستي از تمركز و توجه به توليد و اكران آثاري همسو با اصل و اساس نظام و انقلاب است كه متأسفانه در حوزه هنرهاي نمايشي اعم از سينما و تئاتر به محل ضعف مجموعه مديريت فرهنگ و هنر كشور تبديل شده است؛ نقطهضعفي كه چندي پيش رهبر انقلاب صراحتاً بدان اشاره فرمودند و متأسفانه نهتنها شاهد عذرخواهي نهادهاي متعدد و فراوان مربوط با بودجههاي كلان بابت كمكاريشان در اين حوزه نبوديم بلكه در سكوت كاملشان به روند غلط خود كه كاملاً در جهت مخالف فرمايشات رهبر انقلاب است، ادامه دادند و در چنين فضا و ميدان عملي است كه اهتمام به توليد و اكران چنين فيلمي حقاً و انصافاً دستمريزاد به گروه سازنده اثر بهخصوص شخص كارگردان آن دارد، فيلمي كه متأسفانه با آنچه سياستگذاري فرهنگي كشور در سه سال گذشته - كه از قضا انطباق و نزديكي فراواني با سياستهاي انحرافي فرهنگ و هنر در دهه 60 دارد- بر ذائقه مخاطبان ايجاد كردند، قطعاً همخواني نخواهد داشت اما نيت و قصد سازندگان آن بدون شك فراتر از اين محدودهها بوده و ساخت چنين اثري بهخوديخود يك پيروزي و نقطه عطفي در كارنامه سازندگان و همچنين سينماي ايران خواهد بود و انشاءالله هم در ادامه راه اكران خود به نتايج مطلوب و دلخواه دست پيدا خواهد كرد.
در پايان اميدواريم در چندماهه باقيمانده به انتهاي سال و به بهانه صدمين سالگرد فاجعه بزرگ 1296 آثار فرهنگي و هنري بيشتري را در اين عرصه شاهد باشيم تا وزنه انقلاب اسلامي در حوزه فرهنگ و هنر براي روشنگري اين قتلعام تاريخي نهتنها تُهي نباشد بلکه امتداد اطلاعرساني آن براي ساير نسلها مستدام شود، كه قطع بهيقين هر چه چنته نظام و انقلاب بيشتر و محكمتر باشد رضايت رهبر فرزانه انقلاب را نيز در پي خواهد داشت. انشاءالله و به فضل الهي چنين نيز خواهد شد.