کد خبر: 817767
تاریخ انتشار: ۲۸ مهر ۱۳۹۵ - ۲۱:۰۰
بيخودي به آب و آتش نزنيد
در صورتي كه مجموع روابط انساني از جمله روابط تجاري، انساني و... را به صورت يك نظام كلي در نظر بگيريم، خانواده به عنوان بنيادي‌ترين و...
سميه باستين
در صورتي كه مجموع روابط انساني از جمله روابط تجاري، انساني و... را به صورت يك نظام كلي در نظر بگيريم، خانواده به عنوان بنيادي‌ترين و مهم‌ترين جز اين سيستم كلي به شمار مي‌رود. بنابراين با اطمينان مي‌شود گفت خانواده موتور مولد همه ارزش‌هاست. واحد بنيادين اجتماعي و انساني در طول تاريخ، خانواده است. يعني همان واحد ديرپاي متشكل از يك زن و مرد ازدواج كرده و فرزندانشان كه همگي با هم در يك خانه زندگي مي‌كنند.  بين اجتماع فرد و خانواده به صورت يك سيستم، ارتباط وجود دارد. اگر خانواده به طور كامل وظايف اساسي خود را به انجام برساند، جامعه حيات خود را با استحكام و سلامت ادامه خواهد داد. هرگونه ارتباط و وابستگي والدين به فرزند يا والدين به هم، پايه‌اي براي ارتباطات اجتماعي بعدي فرزندانشان است. خانواده نقش ويژه‌اي در الگو شدن براي فرزندان دارد. والدين با هم و با فرزندان در اثرگذاري اين الگو مؤثر هستند.


كودك سخن گفتن، راه رفتن، آداب معاشرت، آداب غذاخوردن، طرز لباس پوشيدن، نحوه برخورد، مهرورزيدن، پرخاشگري، تعاون، همكاري، مسئوليت‌پذيري، همزيستي مناسب و... را از پدر و مادر فرا‌مي‌گيرد. در سال‌هاي قبل از دبستان رفتار كودك آينه رفتار والدين است، هر چه انجام بدهند او منعكس مي‌كند. امنيت و محبت يكي از بنيادي‌ترين ملزومات براي تربيت و رشد فرزند است.


كودكي كه در سال‌هاي اوليه زندگي از محبت خانوادگي و امنيت رواني محروم شود يا به قدر كافي سيراب نشود، سازگاري شخصي و اجتماعي او در بزرگسالي با خطر جدي روبه رو مي‌شود. اساسي‌ترين وظيفه خانواده به خصوص در دوران قبل از دبستان برآوردن نياز محبت و امنيت فرزندان است. يكي از روانشناسان به نام هورناي امنيت را شرط اساسي زندگي مي‌داند و معتقد است كه والدين از طريق عدم‌ابراز محبت نسبت به كودك، كتك زدن، تبعيض قائل شدن، رفتار غيرمعقول، استهزاكردن، تحقيركردن و طرد كردن، امنيت خاطر كودكان را به خطر مي‌اندازند و آنها را در بزرگسالي با مشكل رفتاري مواجه مي‌سازند.


همكاري در امور توليد و رشد اقتصادي، با همفكري، همگرايي، هم‌انديشي و مشاركت حاصل مي‌شود و به عينه اثبات شده است. خانواده‌هايي كه در ميان اعضاي آن همكاري، هم‌انديشي و اتحاد وجود دارد، معمولاً از رشد اقتصادي مناسبي برخوردارند. صميميت حاكم بر فضاي خانواده بدون توجه به امكانات رفاهي آن و خاطره محيطي كه اولين بار در آنجا از زندگي آگاهي مي‌يابد، براي هميشه با انسان مي‌ماند و اغلب به گونه‌اي است كه افراد تمايل به تداعي آن دارند.  خانواده به عنوان اولين نهاد بشري كه به شكل‌گيري شخصيت افراد كمك مي‌كند از نظر روانشناسان بسيار برجسته و مهم به شمار مي‌رود. از اين رو روانشناسان زيادي از جمله سالوادور مينوچين، موري بوئن، ويرجينيا ستير و... نظريه‌ها و رويكردهاي گوناگوني در مورد سيستم خانواده عنوان كرده‌ و در آن به بحث و روش علمي و تحقيقي پرداخته‌اند. سيستم‌هاي خانواده اعتقاد دارند كه افراد را از طريق ارزيابي تعامل‌ها بين اعضاي خانواده، بهتر مي‌توان شناخت.



رشد و رفتار يك عضو خانواده به طور جدايي‌ناپذيري با افراد ديگر در خانواده، ارتباط دارد. چون خانواده يك واحد تعاملي است، مجموعه‌اي از صفات خاص خودش را دارد. ارزيابي دقيق مسائل فرد، بدون مشاهده كردن تعامل ساير اعضاي خانواده و موقعيت‌هاي گسترده‌تري كه فرد و خانواده در آن زندگي مي‌كنند، غير ممكن است. چون تمركز روي روابط بين فردي است. خانواده به عنوان يك واحد عمل‌كننده در نظر گرفته شده كه از مجموع نقش‌هاي اعضاي آن بيشتر است.


اعمال هر فرد از خانواده بر تمام اعضاي آن تأثير مي‌گذارد و واكنش‌هاي آنها تأثير متقابلي بر عضو دارد. مانند اينكه اگر عضوي در خانواده اعتياد داشته باشد يا دچار اختلال رواني شود، كل خانواده به نوعي درگير آن مي‌شوند. هر جامعه‌اي مقرراتي دارد. در يك جامعه سالم، مقررات براي خير و صلاح كل جامعه وضع شده‌اند. اگر افراد از مقررات پيروي كنند، مردم آن جامعه مزاياي آن را درو خواهند كرد. همين اصل در خانواده نيز صدق مي‌كند. هر خانواده‌اي بايد مقررات داشته باشد و اعضاي خانواده بايد از آن تبعيت كنند. انجام دادن يا انجام ندادن، اين ذات مقررات است.



قواعد و مقررات به زندگي خانواده جهت مي‌دهند. همه خانواده‌ها مقررات دارند اما همه خانواده‌ها مقررات سالم ندارند. مقررات خوب چهار مشخصه دارد، آگاهانه‌اند، متقابلند، معقولند و با كل خانواده مورد بحث قرار گرفته‌اند. هر يك از زن و مرد در خانواده متفاوتي بزرگ شده‌اند و در نتيجه مقررات متفاوتي دارند. اگر اين مقررات با يكديگر جور نباشد اغلب اوقات خانواده‌ها كشمكش پيدا مي‌كنند. براي اينكه مقررات سالم باشند لازم است كه والدين به عقايد يكديگر احترام بگذارند و هيچ كدام هنگام وضع مقررات مستبدانه عمل نكنند.


عقايد و احساسات هر دوي آنها بايد هنگام وضع قوانين و مقررات خانواده در نظر گرفته شود. همچنان كه بچه‌ها نيز بزرگ‌تر مي‌شوند آنها را نيز بايد در روند تصميم‌گيري به حساب آورد. اگر مقررات به آنها مربوط است و خودشان هم آنقدر بزرگ شده‌اند كه عقايد خاص خود را داشته باشند، پس بايد به آنها اجازه داد تا بخشي از فرآيند وضع مقررات باشند. اين بدان معنا نيست كه حرف آخر را آنها مي‌زنند بلكه بدين معناست كه والدين بايد افكار و احساسات آنها را در نظر بگيرند. وقتي خانواده‌ها اين كار را مي‌كنند در واقع نه تنها اهميت اطاعت كردن را به فرزندانشان ياد مي‌دهند بلكه روند تغيير مقررات را نيز به آنها ياد مي‌دهند. قوانين خوب خانوادگي خشك و تغييرناپذير نيستند.


مقررات معقول هميشه هدف مثبتي دارند. مقررات سالم در عين حال به روشني بيان مي‌شوند. والدين اغلب تصور مي‌كنند كه بچه‌ها مي‌دانند كه چه‌كار بكنند و چه كار نكنند در حالي كه هرگز انتظاراتشان را براي كودك توضيح نداده‌اند. وقتي والدين در مورد مقرراتي توافق مي‌كنند بايد كل خانواده از آن اطلاع پيدا كنند. قوانين ناگفته قوانين ناعادلانه هستند. نمي‌توان از كودك انتظار داشت به مقرراتي كه از آن بي‌خبر است گردن بنهد. والدين مسئوليت دارند كه مقررات را براي كودك تفهيم كنند. وقتي كودكان بزرگ‌تر مي‌شوند بايد بدانند كه چرا والدين چنين مقرراتي وضع كرده‌اند.


اگر كودكان واقعاً محبت والدين را احساس كنند معمولاً ارزش اين گونه مقررات را تشخيص مي‌دهند. در محيط خانواده افراد بايد به حرف‌هاي يكديگر گوش كنند، با احترام با عقايد يكديگر برخورد كنند، صادقانه افكار و احساسات را به يكديگر بگويند و اگر نتوانستند برسر رعايت قوانين خانواده با يكديگر موافقت كنند به دنبال يافتن يك راه‌حل ميانه باشند كه عقايد همه خانواده را در برگيرد. يافتن خوشبختي در زندگي و خوشبخت زندگي كردن كار بسيار سخت يا پيچيده‌اي نيست بلكه نياز به تجربه و تمرين درست همراه با خلاقيت دارد.


افرادي كه به دنبال راه‌حل‌هاي مختلف براي خوشبخت شدن در زندگي مي‌گردند و آن را خارج از چارچوب خانواده مي‌يابد اغلب پس از آزمون و خطاي بسيار به اين راز پي برده‌اند كه خوشبختي يعني خانواده خوب داشتن و بايد خوشبختي را از درون خانواده و درون خود جست‌و‌جو كنند نه در جاي ديگر. پس بهتر است بيخودي به آب و آتش نزنند چون بيرون از خانواده خبري نيست. جامعه سالم توسط انسان‌هاي سالم به وجود مي‌آيد و انسان‌هاي سالم از بعد رواني، جسمي و ذهني و افرادي كه پرطراوت و با اميد هستند در خانواده پايه‌گذاري مي‌شوند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر