
در طول كمتر از هفت سال تعداد ۷۰ واحد علمي كاربردي ايجاد شد و تعداد دانشجويان از ۲۰۰ هزار نفر به يكميليون و ۲۰۰ هزار نفر رسيده است. تعداد مراكز علمي كاربردي از حدود ۴۰۰ مركز در هشت سال گذشته به بيش از ۱۲۰۰ مركز رسيد و همه اينها موجب ايجاد ظرفيت شده است. اين توسعه بيرويه سبب شد تا مشكلات زيادي در حوزه دانشگاهي ايجاد شود.
امروز در كشور بالغ بر ۱/۵ ميليون صندلي در دانشگاهها ايجاد شده درحاليكه متقاضي كمتر از ۸۰۰ هزار نفر است. اين امر موجب بروز مشكلاتي در مراكز علمي كاربردي شده است كه نيازمند برنامهريزي مناسب است. متأسفانه طفره رفتن دستگاههاي اداري و اجرايي از پذيرش دانشآموختگان مراكز علمي كاربردي از مشكلات جدي اين دانشگاه است. دانشآموختگان بسياري از دورهها آمادگي ورود به بازار كار را ندارند، در صورتيكه اگر مهارت لازم را كسب كنند بلافاصله ميتوانند اشتغال پيدا كرده يا كارآفرين باشند و به اين ترتيب بحران اشتغال در كشور ما حل ميشود. در برنامه ششم، دولت به مهارت توجه كرده است و بسياري از نيروهايي كه دنبال كار هستند بيش از نياز دستگاهها دانش دارند ولي ما اين شانس را داريم كه نيروهاي مهارتي به راحتي وارد بازار كار شوند.
با توجه به ظرفيتهايي كه در استانهايي مانند مازندران در زمينههايي مانند گياهان دارويي، گردشگري و... وجود دارد، ميتوان با شناسايي استعدادها اين مناطق را تقويت كرد تا در زمينه كارآفريني فعال شوند. با توجه به بحراني كه در آموزش عالي كشور وجود دارد و با توجه به شرايط منحصر بهفرد دانشگاه جامع كاربردي ميتوان زمينه را براي توسعه فراهم كرد و با معرفي رشتههاي جديد و دورههاي جديد و بهروز از فرصتهاي موجود به بهترين نحو استفاده كرد.