يكي از شاخصه‌هاي مهم سينماي هاليوود و شركت‌هاي بزرگ انيميشن‌سازي اين است كه هيچ‌گاه قهرمانان و حتي ضد قهرمانان خود را فراموش نمي‌كنند. هر ساله با توليد بسياري از آثار صوتي و تصويري و همچنين كميك بوك‌هايي چون توليدات شركت مارول، ياد و خاطره هيولاها و ابر قهرمانان هاليوود زنده مي‌شود و حيات آنها در اذهان عمومي خصوصاً كودكان ادامه مي‌يابد.
بيشتر شخصيت‌هاي ترسناك ساكن اين هتل و حتي ديگر ميهمانان غايب اين انيميشن، از دستاوردهاي ادبيات دوره كلاسيك هستند و به قول معروف پا به سن گذاشته‌اند. پس لزوم ساخت چنين انيميشني آن هم در مركز هنري رسانه‌اي جهان به شدت احساس مي‌شود. احساسي كه خانواده‌هاي اروپايي و امريكايي آن را در ناخودآگاه خود حس مي‌كرده‌اند و نمي‌توانسته‌اند به زبان بياورند. احساس پيوندي به دور از ترس، وحشت و صلح آميز ميان هيولاهاي دوست داشتني و خاطره انگيز تاريخ سينما و ادبيات با كودكان و نوجواناني كه تنها قهرمان‌ها و ضد قهرمان‌هاي سه بعدي ديزني و پيكسار را به رسميت مي‌شناسند. هتل ترانسيلوانيا اگر چه مخاطب خود را در ميان كودكان و نه بزرگسالان پيدا كرده است، اما بايد خاستگاه آن را ميان دل بزرگسالان و كودكان قديم دانست.
در انيميشن هتل ترانسيلوانيا1 و 2 به گونهاي مي‌توان رد پاي تمام هيولاها و اشرار ادبيات و سينماي غرب را جست‌وجو كرد، از گرگ شنل قرمزي گرفته تا كنت دراكولا و فرانكشتاين و زامبي‌ها. البته در اين انيميشن به خاطر ارتباط فانتزي با كودكان، هيچ كدام از عناصر ترسناك و پيشينه تاريك اين شخصيت‌ها ياد نشده است. به گونهاي كه حتي كنت دراكولا جزو شخصيت‌هاي محبوب و دوست داشتني اين انيميشن به حساب ميآيد و شاخصه‌هاي زيادي براي خنداندن و دوست داشتن از سوي مخاطب در خود دارد. در فيلم‌هاي سينمايي هاليوود نيز مي‌توان به چندين فيلم شاخص اشاره كرد كه از گردهمايي بزرگ قهرمانان يا هيولاهاي تاريخ سينماي امريكا به وجود آمده‌اند. همين عدم قطع ارتباط مخاطب با شخصيت‌هاي خلق شده هاليوود است كه به مرور زمان از شخصيت‌هاي خلق شده قهرماناني به ياد ماندني و حتي دوست داشتني به وجود مي‌آورد. ارتباطي دوسويه از جانب مخاطب و قهرمانش كه باعث به وجود آمدن يك ارتباط قوي حسي ميان مخاطب و رسانه مي‌شود. ارتباطي كه الگوبرداري و تقليد از نتايج مسلم آن محسوب مي‌شود.
يك نظام فكر شده و كاملاً با برنامه كه مانع از مرگ قهرمانان و شخصيت‌هاي استراتژيك هاليوود در ذهن مخاطبانش مي‌شود. شخصيت‌هايي كه هر كدام پشتوانه‌اي از فرهنگ و ادبيات جديد غرب و امريكا را با خود همراه دارند و از دريچه اثربخش و جذاب سينما و انيميشن، سبك زندگي امريكايي را در ميان كودكان دنيا ترويج مي‌كنند.
غلبه بر ترس، نياز كودك امروز
ترس احساسي حقير و در عين حال غريب و جذاب است كه در طول تاريخ هميشه مورد توجه اقشار خاص مانند محققان يا هنرمندان بوده‌است. ترس يكي از مهم‌ترين احساس‌هايي است كه تا به امروز سبب بقاي نسل بشر بوده و هست. به همين خاطر مواجهه درست با ترس در دو جبهه ترس از ترس و غلبه بر ترس مي‌تواند باعث افزايش آمادگي بشر امروز گردد. در حقيقت نحوه درست برخورد با ترس مي‌تواند نقش مهمي در تربيت نسل جديد ايفا كند. نسلي كه روز به روز با گسترش جنگ‌ها و نزاع‌ها در ميان بشر امروز، ترس را براي بقاي خود و حفظ برتري‌اش نياز خواهد داشت.
در اين ميان نقش انيميشن براي كودكان جهان و از همه مهم‌تر كودكان غرب براي غلبه بر ترس نقشي مهم و ضروري به حساب ميآيد. در سال‌هاي اخير مي‌توان شاهد انيميشن‌هاي مطرحي از سوي كمپاني‌هاي غربي بود كه هر كدام با داستان‌هايي جذاب و بديع با به كار گرفتن خاطره جمعي مردم از شخصيت‌هاي مشهور، سعي در به سخره گرفتن ترس در ناخودآگاه مخاطب داشته‌اند يا با طراحي موقعيت‌هايي جذاب و صميمي، همچون داستان شركت هيولاها يا هتل ترانسيلوانيا ارتباط ديگري ميان مخاطب كودك با شخصيت‌هاي ترسناك و هيولاها برقرار كرده‌اند كه حاصل آن افزايش اعتماد به نفس، غلبه بر ترس و افزايش آمادگي مخاطب در مواجهه با موقعيت‌هاي حساس اجتماعي خواهد بود كه هر لحظه در جوامع غالب و مغلوب بيشتر و بيشتر مي‌شود.
شخصيت محبوب ولي ترسناك كنت دراكولا از مهم‌ترين دستاوردهاي هنري جهان ادبيات در ساحت ترس و ژانر وحشت است. يكي از شخصيت‌هاي محوري هتل ترانسيلوانيا، كنت دراكولا و همچنين دخترش مي‌ويس است. به همين خاطر نبايد فراموش كرد كه هرجا سخن از خون آشام به ميان ميآيد بي‌‌واسطه از ترس و وحشت نيز حرفي زده مي‌شود، اما در اين انيميشن با وجود محور بودن ترسناك‌ترين شخصيت‌هاي تاريخ بايد گفت كه ترس و ژانر وحشت به گونهاي براي مخاطب كودك به سخره‌گرفته مي‌شود. فيلمساز مدام با دست انداختن توانايي‌ها و نقطه ضعف‌هاي خون‌آشام و ديگر هيولاها مخاطب را به خنده مي‌اندازد و در اين راه از به سخره گرفتن ترس آگاهانه سود مي‌برد.
ايده‌اي شبيه به شركت هيولاها
هنگامي كه انيميشن زيباي شركت هيولاها اكران شد، همه مي‌دانستند كه در برابر محصول پيكسار بايد با ايده‌اي بسيار بكر و دست نخورده در دنياي انيميشن روبه‌رو باشند، چراكه پيش از آن لستر و يارانش از جمله پيتر داكتر، نوگرايي و خلاقيت خود را در داستان اسباب بازي و. . . نشان داده بودند. اما اكران اين انيميشن كافي بود تا شركت‌هاي مختلف انيميشن به فكر بيفتند و انيميشن‌هايي توليد كنند كه در آن از هيولاهاي ترسناك براي جذب كودكان و خنداندنشان استفاده كنند. هتل ترانسيلوانيا را نيز بايد پيرو همين موج بررسي كرد كه بسياري از ايده‌هاي جذاب و به ظاهر نو خود را وام‌دار داكتر، لستر و انيميشن شركت هيولاهاست. ايده‌اي كه در آن درست عكس گذشته، هيولاهاي ترسناك هستند كه از انسان‌ها فراري‌اند.
در قسمت دوم هتل ترانسيلوانيا نيز با حضور شخصيت كودك«دنيس» و سردرگمي او ميان انسان‌ها و هيولاها كه هردوي آنها به نوعي از اقوام او به حساب مي‌آيند، همچنان مي‌توان ردپايي از ايده‌هاي لستر را در شركت هيولاها پيدا كرد. دنيس با علاقه‌اي كه به پدربزرگش دارد همواره هيولاها را دوست مي‌دارد، اما با شباهتي كه از لحاظ ظاهري به پدرش جاني دارد اين را مي‌داند كه هيچ‌گاه نمي‌تواند يك هيولا يا خون‌آشام باشد، اما در پايان هنگامي كه بر ترس خود در برابر خفاش بي‌رحم غلبه مي‌كند، دندان‌هاي نيش بزرگش كه نشاني از خون آشام بودن اوست ظاهر مي‌شود و هويت دوگانه او را رقم مي‌زند. هويتي انسان- هيولا كه مورد قبول جامعه جديدش است و از هر دو طرف مورد پذيرش است. گويي اين هويت دوگانه مورد قبول و مدنظر استراتژي امريكايي نيز است؛ هويتي كه هاليوود نظير آن را در بسياري از انيميشن‌هاي جديدش از «شركت هيولاها» گرفته تا «شجاع» و «يخ زده» و «هتل ترانسيلوانيا 2» به نمايش گذاشته است تا با همذات پنداري مخاطب با قهرمانش نسلي را پرورش دهد كه در برابر جامعه خود انسان و در برابر جوامع ديگر كه يا ضعيف‌تر يا دشمن محسوب مي‌شوند، هويتي هيولاگونه داشته باشند.
