کد خبر: 635694
تاریخ انتشار: ۰۶ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۵:۴۷
«پيامي از زنداني ديروز پهلوي به زندانيان امروز آل‌خليفه» در گفت‌وشنود با سيد مرتضي نعمت‌زاده
شاهد توحيدي

شاهد توحيدي

گفت وشنود پيش رو، آميزه‌اي از خاطره و پيام است. مصاحبه شونده ما كه خود از مبارزان و شكنجه‌ديدگان ديروز رژيم پهلوي است براي خواهران و برادران خود در زندان‌هاي بحرين و فلسطين و عربستان خاطرات آن روزهاي خويش را نقل و آنان را به بهره‌مندي از آنها فراخوانده است. شايان ذكر است كه جناب سيد‌مرتضي نعمت‌زاده كه از كارشناسان استراتژيك كشورهاي حوزه بيداري اسلامي است و تاكنون آثار مقالات و گفت‌و‌گوهاي متعددي در اين حوزه از وي منتشرشده است. اميد آنكه مقبول افتد.

شما يكي از چهره‌هاي فرهنگي جمهوري اسلامي ايران هستيد كه در زمان رژيم گذشته زندان رفته و شكنجه شده‌ايد. محيط زندان در رژيم گذشته را براي خوانندگانمان توضيح بدهيد.

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم. ابتدا بايد عرض كنم زندانيان سياسي در دوران رژيم شاه در وضعيت‌هاي مختلفي به سر مي‌بردند، در تهران عده‌اي در زندان‌هاي خاص يا به عبارت ديگر در بندهاي خاصي از زندان كه ويژه سياسي‌ها بود، نگهداري مي‌شدند، اما در استان‌ها معمولاً زندانيان در زندان‌هاي مركز استان و در جمع زندانيان ديگر و مجرمان جنايي به سر مي‌بردند، يعني در تهران بند زندانيان سياسي از زندانيان معمولي جدا بود، اما در مناطق ديگر زندانيان سياسي در جمع ديگر زندانيان نگهداري مي‌شدند.

خود شما چگونه و چرا دستگير شديد؟ چه مراحلي را طي كرديد؟

از آنجا كه من در خرمشهر دستگير شده بودم، پس از سپري كردن حدود 45 روز در سلول‌هاي انفرادي ساواك و پشت سر نهادن مراحل شكنجه‌ها و بازجويي‌ها بالاخره راهي زندان شهرباني خرمشهر شدم و 45 روز هم در اين زندان با افرادي ديگر به اصطلاح هم‌پرونده گذراندم و آنگاه براي محاكمه در دادگاه نظامي استان به زندان اهواز، مركز استان خوزستان انتقال يافتم. در اهواز پس از ورود به زندان در جمع زندانيان عمومي از مجرمان جنايي، معتادان و... وارد شديم. در زندان‌ها عموماً چند بخش يا بند وجود دارد كه زندانيان بر حسب شرايط سني، جسمي، نوع جرم و... ميان آنها تقسيم و در آنها مستقر مي‌شوند؛ از جمله بندهاي مربوط به بزرگسالان، بند دارالتأديب براي زندانيان كم‌ سن و سال، بند زنان براي زندانيان زن، بندهاي سياسي براي متهمان سياسي و... .

بندي كه شما در زندان قديم اهواز، درآن استقرار پيدا كرديد، چه شرايطي داشت؟

در زندان قديم اهواز كه بعدها جاي آن را ساختمان شهرباني گرفت، بزرگسالان در سه بند شامل دو بند قديم و يك بند جديد توزيع مي‌شدند. دو بند قديم عبارت بودند از ساختمان‌هاي كهنه با اتاق‌هاي بزرگ و سقف‌هاي بلند كه گفته مي‌شد اصطبل‌هاي شيخ خزعل، حاكم خوزستان در دوران اوايل سلطنت رضاشاه بود كه به صورت زندان در‌آمده بود. محوطه وسط حياط را هم با سقف‌ و چادرهاي برزنتي و تعدادي تخت‌هاي دو طبقه براي استقرار زندانيان آماده كرده بودند؛ لذا افراد در اتاق‌ها تختخواب نداشتند و روي زمين جا پهن مي‌كردند و افراد ديگري در محوطه حياط از تخت‌هاي فلزي استفاده مي‌كردند. بند يك و دو اين گونه بودند. بيشتر زندانيان باسابقه يا زندانياني با حبس‌هاي طولاني‌مدت در بند يك و دو نگهداري مي‌شدند. زنداني‌هاي دردسرساز هم گاه به اين بندها تبعيد مي‌شدند. ضمناً براي جلوگيري از جمع شدن زندانيان سياسي در يك بند بعضي را هم در بند يك و دو نگه مي‌داشتند. همچنين در آن روزگار در زندان اهواز زندانيان سياسي اسلامي را دور از چپ‌ها و كمونيست‌ها مستقر مي‌كردند. بند سه كه نسبت به دو بند ديگر نوساز بود، سالن بزرگي بود كه به صورت اتاق‌هاي كنار هم با تخت‌هاي فلزي سه طبقه و در فلزي كه قابل قفل كردن بود. روبه‌روي در هم روشويي سيماني رديف‌شده قرار داشت. يك حياط بزرگ هم داشت كه زندانيان را هر شب براي شمارش رديف و بعد از به اصطلاح سرشماري زندانيان تازه‌وارد را بين بندها تقسيم مي‌كردند. در بند يك و دو كه حياط بزرگ نداشت، سرشماري را با استقرار هر كس در اتاق خودش انجام مي‌دادند.

اشاره كرديد به همجوار قرار دادن زندانيان سياسي با زندانيان عادي. اين اقدام چه تأثيري در روحيات سياسي‌ها داشت؟

به هر حال قرار دادن زندانيان سياسي در جمع مجرمان جنايي و معتادان نوعي اهانت و شكنجه به شمار مي‌آمد، زيرا گاه آنها افراد خطرناكي بودند كه براي اذيت و آزار سياسي‌ها مورد سوءاستفاده رژيم قرار مي‌گرفتند؛ چنانچه زندانيان سياسي را خائنان به وطن توصيف مي‌كردند تا مانع اثرگذاري آنان بر ديگر زندانيان شوند. همين مشكلات در وقت ملاقات زندانيان با خانواده‌هايشان اتفاق مي‌افتاد. محدوديت‌هاي مختلفي كه بر زندانيان عادي اعمال مي‌شد، زندانيان سياسي را كه به صورت قانوني حقوق متفاوتي داشتند، به ناحق دربر مي‌گرفت. علاوه بر آن مأموران زندان هم بنا بر سلايق و اخلاق شخصي خود رفتار متفاوت و عموماً خشني داشتند، هر چند گاهي استثنائاتي هم مشاهده مي‌شد.

در زندان‌هاي رژيم گذشته از چه نوع شكنجه‌هاي فيزيكي يا رواني استفاده مي‌شد؟ اين شكنجه‌ها در مورد چه كساني شديدتر و بي‌رحمانه‌تر بود؟

اصولاً بخش مهم شكنجه‌ها در رژيم گذشته در ساواك، يعني سازمان اطلاعات و امنيت آن دوران كه مهم‌ترين و اصلي‌ترين نهاد امنيتي رژيم شاه به شمار مي‌آمد و مستقيماً تحت كنترل و آموزش سازمان سيا قرار داشت، انجام مي‌شد. يك مبارز به محض اينكه به چنگ ساواك مي‌افتاد، شكنجه مي‌شد تا از نظر آنان اطلاعات موجود در اختيار فرد مبارز سوخته نشود و همرزمان با اطلاع يافتن از اسارت وي به جابه‌جايي مدارك يا از بين بردن آنها و پاك كردن آثار به اصطلاح جرم اقدام نكنند. البته به مرور كه سيستم ساواك در تعقيب و مراقبت مبارزان پيچيده‌تر مي‌شد، سيستم‌ها و شيوه‌هاي امنيتي و مراقبت مبارزان هم براي حفظ خود و دور شدن از خطر دستگيري و اسارت پيچيده‌تر طراحي مي‌شد و با دستگيري هر فرد، گروه، همه ارتباطات با مناطق تماس او و همه قرارها با او را لغو و تردد به مكان‌هاي رفت و آمد قبلي را ممنون مي‌كرد.

شما اين روند را به چه شكل تجربه كرديد؟ تجربه‌هايتان با ساير زندانيان همخوان بود يا تفاوت‌هايي نيز داشت؟

هنگامي كه در تابستان داغ و گرم سال 1351 من و يكي ديگر از هم‌حزبي‌هايم در تشكيلات اسلامي حزب‌الله دستگير شديم، به‌سرعت پس از خالي كردن محتويات جيب‌هاي لباسمان در هوايي كه مي‌توان گفت از آسمان آتش مي‌باريد، ما را راهي سلول‌هاي انفرادي كردند، يعني عملاً شكنجه آنها از همان لحظه آغاز شد، چون شدت گرما به‌حدي بود كه در همان هفته اول بدون نياز به شكنجه‌هاي ديگر پوست انداختم. بدين معني كه گرماي شديد هوا باعث خشكي پوست و جدا شدن آن از بدنم شد. سپس بازجويي تكي شروع شد. در واكنش به پاسخ‌هاي معمولي ما به سؤالات آنها ابتدا ما را تهديد و سپس فحش و لگد نثارمان كردند. البته اگر پس از گرفتن تعهد كه اگر راست نگوييم و به سؤالاتشان پاسخ صحيح ندهيم، با ما فلان و بهمان شود. به‌تدريج فشارهاي رواني و جسماني افزايش يافت من و دوستم يك در ميان بازجويي مي‌شديم.

شكنجه درجلسات بازجويي قطع مي‌شد يا به موازات پرسش و پاسخ ادامه پيدا مي‌كرد؟

جلسات بازجويي عملاً به جلسات شكنجه تبديل مي‌شد. هر وقت مقرر مي‌شد نوبت بازجويي و شكنجه‌ام است، دغدغه‌ها و فشار رواني شروع مي‌شد. واقعيت آن است كه شكنجه جسمي قابل تحمل‌تر از شكنجه رواني بود و احساس مقاومت زير شكنجه تا حدي برايم لذت‌بخش بود. زير شكنجه‌ها كه گاه به صورت درازكش روي تخت و ضربات كابل و برخي شكنجه‌هاي ناگفتني و نانوشتني و باراني از فحش‌هاي ركيك، ناموسي و غيره و گاه از طريق آويزان كردن از دستان به درخت در محوطه فضاي سبز حياط ساختمان و ضرب و شتم و لگد و كابل و... اتفاق مي‌افتاد، از اينكه زير بار فشارها و شكنجه تسليم نمي‌شويم، احساس خوشحالي و لذت مي‌كردم. ضمناً هنگام شكنجه يكي از شيوه‌هايم اين بود كه هر ضربه‌اي كه به بدنم وارد مي‌شد، فرياد و ناله بلند سر مي‌دادم تا نشان بدهم خيلي درد مي‌كشم، ولي چيزي براي اعتراف ندارم. در واقع با اين داد و فريادها آنها را خسته مي‌كردم، طوري كه پس از ساعتي شكنجه مرا رها مي‌كردند و از اتاق بيرون مي‌رفتند تا چاره‌جويي كنند كه چه خاكي بر سر خود بريزند!

چرا محافل دفاع از حقوق بشر كه در غرب وجود دارد، در مورد شكنجه در ايران در زمان رژيم گذشته بيشتر سكوت مي‌كردند و دست به يك اقدام تعيين‌كننده نمي‌زدند؟

حقوق بشر اصولاً براي بشر غربي طراحي شده بود، نه براي مبارزان مسلمان! تنها زماني تصميم گرفتند كه آن را تعميم بدهند كه درصدد برآمدند تا به وسيله اين سوژه افكار عمومي جهان را عليه اردوگاه شرق و شوروي سابق تحريك كنند، از اين‌رو اين مسئله عموماً مورد استفاده ابزاري قرار مي‌گيرد؛ هر چند براي حفظ اين ابزار گاهي ناچارند اجباراً در مواردي درستي آن را نشان بدهند. آنچه كه در دوران جيمي كارتر ـ‌كه با شعار حقوق بشر سر كار آمدـ اتفاق افتاد، همين بود. علاوه بر آن دايره تحرك هيئت‌هاي حقوق بشر فقط در پايتخت يعني تهران بود. اين مسئله آن قدر وسعت نداشت كه به استان‌ها و شهرستان‌ها برسد.

آيا در زندان تصور مي‌كرديد روزي از زندان آزاد شويد و ببينيد رژيم گذشته سقوط كرده است؟

واقعيت آن است كه ما دو نگاه داشتيم، يك نگاه اعتقادي مبتني بر انديشه ديني و نگرش قرآني بود كه حكايت از سقوط دير يا زود رژيم شاه داشت و حديث نبوي «الملك يبقي مع الكفر و لا يبقي مع الظلم؛ حكومت با كفر مي‌ماند و با ظلم نمي‌ماند» تأكيد شفافي بر آن بود. آيات نخست سوره فجر حكايت از آن دارد كه نظام‌هاي ديكتاتوري و استبدادي در اوج قدرت خود سرنگون مي‌شوند؛ لذا بر اين اساس در انتظار سقوط رژيم شاه بوديم، اما نگاه دوم تحليلي ميداني بود كه نشانه‌هاي سقوط سريع و زودرس به چشم نمي‌خورد و ظهور نداشت، لذا در انتظار انقلاب بوديم، اما هرگز تصور نمي‌كرديم به اين سرعت روي دهد. در دستگاه به نحوي احساس خطر و آسيب‌‌پذيري وجود داشت و در اظهارات برخي از ساواكي‌ها بروز مي‌كرد. هنگامي كه در سال 1351 از ساواك به زندان منتقل مي‌شدم، يكي از ساواكي‌ها گفت فلاني! اگر در آينده اتفاقي افتاد - منظورش سقوط رژيم بودـ دست ما را بگيريد و ما را نجات بدهيد.

شما چه كساني را مي‌شناختيد كه در زندان در زير شكنجه به شهادت رسيدند؟

البته تعداد كساني كه زير شكنجه‌هاي وحشيانه شكنجه‌گران قسي‌القلب ساواك شهيد شده‌اند، بي‌شمار است. تعدادي از آنها همرزمان ما بودند كه شخصيت‌هاي ارزنده‌اي به شمار مي‌رفتند. آنها انسان‌هاي وارسته، داراي تحصيلات بالا يا دانشجو بودند كه دانش و آگاهي‌هاي ديني و سياسي بالايي داشتند. به لحاظ اخلاقي و تعامل با مردم نمونه و در زندگي دنيايي اهل زهد و به لحاظ پايبندي ديني از قائمين باليل و صائمين بالنهار، يعني از شب‌زنده‌داران با مناجات حق و روزه‌داران روزها بودند.

آنان در مبارزه با ستم و نظام زورمدار شيران روز و در عبادت نيايشگران شب بودند و آنگاه كه هنگام ديدار خدا فرا‌رسيد، نه در بستر كه در ميدان نبرد يا زير شكنجه مظلومانه جان سپردند. شهيد غلامحسين صفاتي، شهيد حسن هرمزي، شهيد عزيز صفري، شهيد كريم رفيعي، شهيد مهدي هنردار، شهيد سيدعلي جهان‌آرا، شهيد نورالدين شاه‌صفدري، شهيد سيدعلي اندرزگو، شهيد سبحاني و ده‌ها شهيد ديگري كه پس از شهادت ناشناخته در گوشه‌اي از بهشت‌زهرا يا قبرستان‌هاي ديگر دفن شدند و تا ماه‌ها بلكه سال‌ها بعد از پيروزي انقلاب خانواده‌هاي آنان در جست‌وجوي مزارشان بودند. رژيم شاه در سال‌هاي آخر حكومت خود براي آن كه اثري از شكنجه‌هاي وحشتناك بر تن مبارزان به عنوان سند جنايتش باقي نماند، آنان را زير شكنجه به شهادت مي‌رسند كه نام برخي از آنان را ذكر كردم.

از خواهران كدام‌يك را مي‌شناسيد كه در زمان رژيم گذشته به دليل فعاليت‌هاي فرهنگي به نفع اسلام بازداشت و زنداني شدند؟

تعداد خواهراني كه به دليل مبارزه از سوي رژيم شاه دستگير شدند بي‌شمار است. برخي را در صحنه مبارزه دستگير مي‌كردند و برخي را به خانه‌هايشان مي‌ريختند و بازداشت مي‌كردند و با خود به ساواك مي‌بردند. آنان براي فشار به خانواده‌هاي فعال ديني و متوقف كردن فعاليت‌هاي آنها و براي دستيابي به مبارزان مخفي كه به خاطر دور شدن از دسترسي رژيم زندگي مخفي را در پيش گرفته بودند، خانواده‌هاي مبارزان را تحت فشار قرار مي‌دادند و آنها را تعقيب مي‌كردند كه عملاً باعث ورود برخي از خواهران مبارز به زندگي مخفي در شرايط سخت مي‌شد. گاهي اين خواهران دستگير و پس از شكنجه راهي زندان مي‌شدند و گاهي در صحنه درگيري به شهادت مي‌رسيدند. يكي از خواهران مبارز ما خواهر عاليه امام‌زاده بود كه در كنار تعداد ديگري از خواهران مبارز و مسلمان زندگي مخفي داشت و تحت تعقيب بود. وي از كساني بود كه دستگير و روانه شكنجه‌گاه‌هاي ساواك و سپس محكوم به زندان، اما به بركت انقلاب از زندان آزاد شد. دو تن از خواهران شهيد جهان‌آرا قبل از انقلاب در خرمشهر توسط ساواك بازداشت و به تهران منتقل شدند تا از اين طريق بتوانند به برادران آنها شهيدان سيد‌علي و سيد‌محمد جهان‌آرا دست يابند كه هرگز به اين هدف نامقدس دست نيافتند. شهيد سيد‌محمد جهان‌آرا در دفاع مقدس به شهادت رسيد.

آيا خواهران را هم شكنجه مي‌كردند؟ چگونه؟

براي رژيم شاه مرد و زن و بزرگ و كوچك فرقي نمي‌كرد. هر كس را كه احساس مي‌كردند مي‌توانند براي ضربه زدن به مبارزان از او اطلاعات بگيرند، شكنجه مي‌كردند. اين شكنجه از تهديد، فشار رواني و واداشتن به تماشاي شكنجه ديگران يا شنيدن فرياد ناله‌هاي آنان زير شكنجه و... شروع مي‌شد و به شكنجه‌هاي بدني، ضرب و شتم، ناسزا و تهديدهاي ركيك مي‌رسيد. شيوه‌هاي درنده‌خويانه آنها در خاطرات منتشرشده اين خواهران قابل مطالعه است. تازه شكنجه در ساواك كه تمام مي‌شد، نوبت به تحمل شرايط بد زندان‌ها مي‌رسيد.

امروز ده‌ها نفر از مسلمانان انقلابي در بحرين، يمن و ساير كشورهاي اسلامي زير شكنجه قرار دارند. پيام شما براي آنها چيست؟

پيامم به ده‌ها اسير مظلوم در چنگال ستمگران جهان به بحريني‌ها، فلسطيني‌ها، عربستاني‌ها، مصري‌ها و ديگران پيام الهي صبر، بردباري، مقاومت و پايداري است و اينكه صبر آنان براي خدا باشد. همان گونه كه خداوند در قرآن كريم به پيامبر(ص) مي‌فرمايد:« وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلاَّ بِاللّهِ؛ و صبر كن و صبرت براي خدا باشد». (1)بدانيد دستي كه آن روز مارا شكنجه مي‌كرد، امروز شما را شكنجه مي‌كند. اما سرانجام و عاقبت از آنِ صابران و تقواپيشگان است. باطل پايدار نيست، بلكه اين حق است كه پايدار و ماندني است. هر گاه خداوند صداقت، استواري و پايمردي امتي را ببيند، بدون شك به آنان عزت و پيروزي مي‌بخشد و لذت رهايي را براي آنان خواهد چشاند. همواره دو نعمت الهي دعا و تلاوت قرآن تحمل سختي‌ها را آسان مي‌كند. به نظرم ما در شرايط سخت و تنگنا قرآن و پيام آن را بهتر درك مي‌كنيم، لذا توصيه‌ام به همه اسيران يا آزادگان در بند توسل به دعا، نيايش و تلاوت قرآن كريم است.

پي‌نوشت:

(1) قرآن كريم، سوره نحل، آيه 127. ‌

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار