کد خبر: 609931
تاریخ انتشار: ۱۱ شهريور ۱۳۹۲ - ۱۵:۱۵
«آزموده حزب‌الله و تداوم خط مقاومت در خاورميانه» درگفت‌وشنود با دكتر سيد‌محمد صادق الحسيني
شاهد توحيدي

گفت‌وگويي كه پيش روي شماست در شرايطي انجام شد كه هنوز طبل توخالي ِجنگ افروزي عليه سوريه به صدا در نيامده بود، با اين همه در اين باب نكاتي در خود دارد كه مي‌تواند غنابخش تحليل‌هاي ما در اين روزها باشد. دراين برهه تجربه حزب‌الله درجنگ 33 روزه، سرفصلي مهم در ارزيابي توانمندي‌هاي محور مقاومت درخاورميانه است. اميد آنكه مقبول افتد.

با توجه به رويدادهاي اخير در كشورهاي خاورميانه، هنوز براي برخي جاي اين سؤال هست كه چرا به انقلاب‌هاي اين كشورها، «‌بيداري اسلامي» اطلاق مي‌شود؟

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم. اتفاقاتي كه در كشورهاي عربي به وجود آمده نوعي دعوت براي احياي دين، ارزش‌هاي متعالي، آزادي، آزادگي، عزت، كرامت و عدالت است كه مجموعه اين ارزش‌ها در چند دهه اخير از طرف حاكمان مرتبط به اجنبي در منطقه از مردم سلب و منافع اين كشورها و جامعه در بازار سياست فروخته شده است. قيام مردم منطقه ممكن است در ظاهر به علت مسائل مادي مستقيم، مسائل اقتصادي و عدم حيات سياسي، طبيعي باشد، ولي در باطن چيزي كه آنان را تكان داد عدم آزادي، آزادگي، عزت و كرامت است و در يك كلام مردم احساس كردند دينشان در خطر است.

نامگذاري بيداري اسلامي به اين دليل است كه در مقابل آن مقوله استشراقي دروغيني به نام بهار عربي مطرح است. بهار عربي براي منحرف كردن قيام و موج‌سواري توسط قلدران غربي و حكام مرتجع منطقه سريعاً وارد بازي سياسي شده است تا قيام‌هاي منطقه را به نام خود ثبت كنند.

آنها مدعي‌اند كه فيس‌بوك، توئيتر و ديگر شبكه‌هاي اجتماعي كه به راه انداخته‌اند اين انقلاب را به وجود آورده است؛ در صورتي كه بايد به اين كار اسم «ناس‌بوك» اطلاق كرد. شاهد اين نامگذاري اين است كه روزي در اواسط قيام مردم مصر همه شبكه‌هاي اجتماعي، تلفن‌ها و موبايل‌ها براي متوقف كردن ارتباط مردم قطع شد. شبكه الجزيره تماسي با يكي از افراد معمولي برقرار كرد و پرسيد:«فردا كه روز خشم است، چه كار خواهيد كرد؟» آن فرد پاسخ داد:«ما با اين وسايل كار نداريم؛ همه مي‌دانند وقت اذان كي است و نماز چقدر طول مي‌كشد؛ فردا به ميدان التحرير مي‌رويم و نماز را اقامه و همديگر را پيدا مي‌كنيم و تا سقوط رژيم نامبارك خواهيم ماند». مقام معظم رهبري در كنفرانس بيداري اسلامي در بند اول صحبتشان اشاره كردند يكي از امتيازات بيداري‌هاي منطقه اين است كه مردم خودشان با گوشت، خون و پوست خود به صورت مستقيم وارد عرصه شده‌اند و اهداف را تعيين مي‌كنند، نه اينكه كودتا يا حمله‌اي مسلحانه و سياسي باشد و مردم هم لاابالي و نظاره‌گر باشند.

درواقع پديده‌اي است كه نميتوان آن رابه حزب يا جريان خاصي نسبت داد.

بله، اين نسخه‌اي بود كه خدا براي مردم پيچيد و هيچ حزب سياسي در آن دخيل نبود. نه حزب‌هايي به نام اسلام و نه احزاب غيراسلامي برنامه‌ريزي دقيقي براي انقلاب نداشتند و اكثراً نظاره‌گر وقايع بودند. يكي از رهبران اخوان‌المسلمين مصر مي‌گفت:«من به تلويزيون نگاه مي‌كردم و ديدم مردم جمع مي‌شوند. بعد از چند روز ديدم داريم از قطار عقب مي‌مانيم و ما هم وارد شديم». اين سخن حزبي است كه 60 سال عمر دارد و حزبي اسلامي است، چه رسد به احزاب كوچك ليبرال، دموكراتيك و....

برخي صاحبنظران معتقدند شعار كشورهايي مثل تونس و مصر در اولين قدم، ناظر به كرامت انساني و عدالت اجتماعي است و حتي انتخاب سران جديد به خاطر اسلام نبوده است، بلكه آنان به خاطر طولاني بودن مبارزاتشان با ظلم انتخاب شده‌اند و اسلام و عقيده براي مردم اولويت نداشته است. اين ذهنيت را چگونه مي‌توان برطرف كرد؟

اين مغالطه‌اي است كه مقداري از آن را غربي‌ها به وجود آورده‌اند و مقداري را هم حزب‌گراها، زيرا آنها هنوز مفهوم «يدالله مع الجماعه» و «ناس‌بوك» را نفهميده‌اند. در اينجا بايد انقلاب اسلامي ايران را مطالعه و ارزيابي كنيم كه متأسفانه خوب به دنيا ارائه نشده است و اگر ارائه مي‌شد انقلاب‌هاي منطقه زودتر به وقوع مي‌پيوستند، زيرا امام(ره) دوست داشتند براي مصر و كشورهاي ديگر اين اتفاق بيفتد. در انقلاب ايران هم آدم‌هاي بي‌حجاب يا ظاهراً بي‌دين و در كل همه سازمان‌ها رهبري امام را قبول كردند، يعني فطرت متعالي انسان‌ها دين است. البته در منطقه عدم آگاهي دقيق از دين وجود دارد، اما به معني نخواستن دين نيست.

وقتي قيام عمومي مي‌شود يعني مردم دين و اسلام را مي‌خواهند و اين جزو هويتشان است كه از بين رفته و جز اسكلت چيزي از آن نمانده است. آنها مفاهيم واقعي قرآن را مي‌خواستند. حتي اگر با آن آشنا نبودند در غير اين صورت كس ديگري را انتخاب مي‌كردند و مطالبات ديگري داشتند. مهم‌تر از همه اين است كه مردم جهان عرب، سال‌ها انقلاب ايران، تجربه حزب‌الله لبنان و مقاومت فلسطين را مي‌ديدند و لزوم قيام را مي‌شنيدند و به خود تلقين مي‌كردند؛ همان طور كه امام به آنان فرمودند:«اگر بخواهيد، مي‌توانيد». مردم منطقه در سال‌هاي اخير با مشاهده كسي از سياسيون ايران از او به عنوان الگويي از مبارزات آزادي‌بخش تبرك مي‌جستند، زيرا باعث مي‌شد به اين باور برسند مسلمان هم مي‌تواند قيام كند. اين شبهه يا تحريك‌شده غرب است يا ايجاد هرج و مرج براي خلاصي از برخي مسائل قيام، چون شعارهاي مصريان اين است كه مي‌خواهيم هويت مصري خود را به دست آوريم كه همانا اسلام است.

عوامل مؤثر در قيام‌هاي منطقه به‌ويژه نقش حزب‌الله در تكوين آن را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

حزب‌الله متأثر از انقلاب اسلامي ايران است و اگر اين دو را به عنوان تجربه‌اي موفق براي ايستادگي تلقي كنيم يكي از عوامل اساسي براي قيام مردم منطقه مي‌شود. مردم منطقه توان نسخه امت و امامت حزب‌الله و امت و امامت جمهوري اسلامي ايران را مشاهده كردند و قدرت «نه گفتن» به امريكا را ياد گرفتند. مردم منطقه ديدند حزب‌الله چگونه رژيم صهيونيستي را بدون هيچ شرط و شروطي از كشور خود بيرون كرد و روند رشد خود را ادامه داد تا در يك جنگ تمام عيار جهاني در سال 2006 هنرنمايي كند. مردم محاصره‌شده غزه نيز كه امكاناتشان بسيار ضعيف‌تر از حزب‌الله و ايران است، به نام دين و ارزش‌هاي متعالي اسلام يكصدا جمع شدند و هيچ قدرتي نتوانست به آنان نفوذ كند و آنها را شكست دهد؛ درحالي كه ارتش اسرائيل لقب جهنمي و سلاح‌هاي اتمي دارد و تمام غرب و شرق با او همراه هستند، اما غزه آبروي مردم خود را حفظ كرد. هم جمهوري اسلامي ايران و هم حزب‌الله ارتباطات بسيار وسيعي از قبيل رفت و آمدها، ارتباطات دانشگاهي، مردمي، فرهنگي، آموزشي، ديني‌ـ‌عقيدتي و حتي تجربيات ادبيات سياسي، مفاهيم جديد و مقوله‌هاي بازسازي‌شده با مردم اين كشورها داشته‌اند. كتاب‌ها و مقالات زيادي به دست زنداني‌هاي سياسي رسيد و حزب‌الله همه نوع امكاناتي به مردم مي‌رساند.

حزب‌الله در تمام كنفرانس‌ها و جلسات به مناسبت‌هاي مختلف از فلسطين و آزادي كشورها و ارزش‌هاي ديني دفاع كرد و روز به روز به معرفت و تجربيات نظري و عملي مردم افزود تا اينكه احساس كردند تنها راه نجات از اين اوضاع نابسامان قيام است. ارتباط مردمي و مستقيم، معارف عمومي بر اساس فلسفه قيام، احياي دين و ارزش‌هاي متعالي كه آموزه‌هاي حزب‌الله و ايران بود از اين مردم آدم‌هاي ديگري ساخته است. يكي از فيلسوفان معروف مصري مي‌گويد:«كشور و جامعه ما به موميايي تبديل شده بود. هيچ حياتي اعم از سياسي و غيره نداشت و روح مردم ما گرفته شده بود، ولي در اطراف خود با ديدن حزب‌الله، حماس و ايران به اين نتيجه رسيديم از اين حالت موميايي بيرون بياييم. گوشتمان اول از طرف مبارك فروخته شده بود و حتي اسكلتي كه از جامعه ما مانده هم در حال فروخته شدن به اجنبي بود. در اين شرايط تصميم گرفتيم اضمحلال جامعه، كشور و هويت را متوقف و قيام كنيم. تنها الگوي جلوي چشم ما همان انقلاب‌هاي اسلامي منطقه بود كه در سه دهه قبل از ايران شروع و از حزب‌الله رد شده و به انقلاب فلسطين رسيده است.»

الگوي فكري و عملي حزب‌الله تاچه حد توانسته به جهان عربي تعميم يابد؟

شروع به كار حزب‌الله با عنوان امت حزب‌الله بود و آنان به خاطر فلسفه امت و امامت و حركت بر اساس معارف انقلابي ولايت فقيه بر اين اسم اصرار داشتند. حزب‌الله تشكيلات عقيدتي، نظامي، امنيتي، سياسي، منضبط و بر اساس ارتباط امت و امام است و با حزب‌گرايي معمولي كه در جهان غرب بوده است و تجربياتي شكست‌خورده در آراي عمومي ملت‌هاي منطقه تلقي مي‌شود، مخالف است. حزب‌الله با نيروهاي كم اما با اراده آهنين و منضبط از لحاظ عقيده و اطاعت از رهبران يا تولي و تبرّي و امر به معروف و نهي از منكر براي اقامه شريعت خدا در زمين و قيام موعود مبارزه مي‌كند و اعتقاد سلبي ندارد. دليل اثرگذاري حزب‌الله در بقيه توده‌هاي مردم جهان عرب اين بود كه توانست بدون هيچ مذاكره و تسليمي در برابر فشارهاي جهاني بايستد. الگوسازي غربي‌ها رژيم‌هاي استعمارگري هستند كه قادر به گرفتن دنيا با ماشين سلاح و زور باشند، ولي مردم منطقه براي اولين بار شاهد ظهور الگويي بسيار قوي با اراده‌اي شكست‌ناپذير و بدون اهداف مادي يعني الگوي جديد معنوي به‌جاي الگوي استعماري بودند. تجربه مبارزه حزب‌الله با عادي‌سازي روابط با رژيم صهيونيستي در تمام كشورها اثرگذار بود و كميته‌هاي مخالف عادي‌سازي روابط تشكيل شد. حتي الان تجربه دفاعي حزب‌الله هم درهمه جا جواب مي‌دهد. به عنوان مثال در كشور مصر كه 30سال توسط پيمان كمپ‌ديويد روابط عادي با رژيم صهيونيستي برقرار بود، قوي‌ترين كميته‌هاي مبارزه با اين امر تشكيل شد و شديدترين حساسيت مردمي در مقابل رژيم صهيونيستي به وجود آمد. همچنين مردم مصر به اين نتيجه رسيدند كه با توجه به شيوه حزب‌الله ايستادن در مقابل ظلم توسط مسلمانان شدني است و اين فكر به مرور زمان جزو عقايد داخلي و ارزش‌هاي مردم شد. وقتي امري از زبان به قلب مي‌رود ديگر قابل شكست نيست و هيچ استعمارگري نمي‌تواند آن را به آساني از قلب مردم خارج سازد و آن وقت است كه امام خميني(ره) و سيد حسن نصرالله در قلب آنان جاي مي‌گيرند و براي اولين بار در مصر عكس‌هاي سيد حسن نصرالله در الازهرالشريف براي دفاع از حزب‌الله در جنگ 2006 بالا مي‌رود. اين درحالي است كه نه عكس‌هاي حسن البنا و نه مبارزان ملي مصر در الازهر نصب نشده‌اند، چون آنان علماي ديني بزرگ و داراي قدمتي هزاران ساله‌اند. معلوم است اذهان مردم با شخصيت، فكر، انديشه و قلبشان عجين و تجربه حزب‌الله به آنان منتقل شده است و خودشان مالك و صاحب اين تجربه شده و به‌وسيله آن توانسته‌اند اين قيام‌ها را به مقصد برسانند و فرعون جديد عصر حاضر را سرنگون سازند. مردم مصر توانستند مانند ايران، قوي‌ترين ارتش كشورهاي عربي را تسليم و او را مجبور به استعفا كنند.

شبكه المنار به عنوان شبكه تلويزيوني‌اي كه مؤسس آن حزب‌الله بوده است و افكار او را با سياست خاصي دنبال مي‌كند، چه نقشي در قيام‌هاي منطقه داشته و چگونه توانسته است تفكر قيام و پيام‌هاي حزب‌الله را به مردم برساند؟

شبكه المنار به عنوان الگوي اسلامي رسانه عقيدتي‌ـ‌سياسي سالم توانسته است عملاً در تمام گروه‌ها و سطوح مختلف جهان عرب تأثيرگذار باشد، زيرا فراتر از فرقه، مركز و حزب كار كرده است، هيچ‌گاه خود را به عنوان تلويزيون لبنان يا تشيع و حتي اسلام مطرح نكرده و سعي در رفع مشكلات جهان عرب داشته است. اين شبكه براي مستضعفين قدم‌هاي بسياري برداشته است. نوع برنامه‌ها، گفتمان و معارفي كه اين شبكه منتقل مي‌كند، حتي به آنهايي كه متدين و مسلمان هم نيستند قدرت تأثيرپذيري داده و به‌طور كلي المنار به عنوان الگوي استضعاف‌ستيزي مطرح است. افراد، احزاب و گروه‌هاي زيادي در جهان عرب شبكه المنار را صادق‌تر از شبكه‌هاي كشور يا حزب خود مي‌دانند و آن را الگو مي‌خوانند، چون هيچ‌وقت دروغ و خلاف واقع ارائه نمي‌كند و براي خود به عنوان يك گروه تبليغ و هيچ‌گاه براي تفرقه بين كشورهاي مختلف عربي و محورهاي مختلف سياسي موجود كار نكرده، بلكه از اتحاد كشورهاي عرب حمايت و مهم‌تر از همه اينكه از روز اول مسئله فلسطين و قدس شريف را به عنوان مسئله محوري و اساسي براي خود مطرح كرده، به‌گونه‌اي كه دفاع اين شبكه از قدس شريف و مسئله فلسطين چند برابر گروه‌هاي فلسطيني بوده است. اعتماد، مشروعيت و مقبوليت وسيع در بين افراد و گروه‌هاي مختلف جهان عرب، جمله «الحق ما تقوله المنار، گفته‌هاي المنار حق است» را قبل و بعد از جريان‌هاي اخير به عنوان مثل در جهان عرب درآورده است. در جريان‌هاي اخير المنار پرچمدار قيام‌هاي اسلامي شده بود، چون هيچ مرزبندي‌اي بين افراد قيام‌كننده نمي‌گذاشت و بدون منت از همه استقبال و صداي همه را منعكس مي‌كرد؛ به‌گونه‌اي كه مسيحيان مصري احساس مي‌كردند صداي دفاع از حقوقشان در مصر بلند شده است و حتي احزاب ليبرال منطقه نيز احساس مي‌كردند المنار صداي مظلوميت آنان در مقابل حاكم وابسته به استعمار را پخش مي‌كند.

از جنبه حرفه‌اي و رفتار برمدار تجربه و تكنيك، المنار را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

تسلط به مقوله اطلاع‌رساني با اطلاع دقيق از دشمن‌ِ محوري و اصلي جهان عرب يعني رژيم صهيونيستي باعث شد المنار الگو، مناره و قبله اطلاع‌رساني سياسي شود. علت آن هم توصيه‌هاي صاحب‌الوعد‌الصادق يعني سيد حسن نصرالله بود كه مرتب به آنها مي‌گفت:«در مرزهاي خود نمانيد و فرامنطقه‌اي، فرامرزي، فرافرقه‌اي و فراطايفه‌اي عمل كنيد و به فكر كل جهان عرب و اسلام باشيد» تا جايي كه گروه‌هايي در مالزي و اندونزي هم از المنار الگو گرفتند.

سيل اتهامات به حزب‌الله، پاي ثابت تبليغات برخي شبكه‌هاي مطرح عربي ـ عبري است. محتواي اين فضاسازي تبليغاتي را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

حزب‌الله بر اساس فلسفه و مقوله ولايت‌فقيه، ظلم‌ستيزي و دفاع از ملت مظلوم لبنان و مردم فلسطين در مقابل رژيم صهيونيستي تشكيل شده است و هيچ هدف ديگري را جزو اهداف خود نمي‌داند؛ نه دخالت در امور داخلي كشورهاي عربي براي تغيير نظام‌هاي سياسي آنها، نه ايجاد اختلال در امنيت و ثبات كشورها و نه شيعه‌سازي در جوامع مختلف دنيا. آنها اعتقاد دارند خود مردم و جوامع كشورهاي مختلف مستقيم يا غيرمستقيم به اين نتيجه خواهند رسيد كه عامل اصلي اين تفرقه‌ها و تروريسم در جهان اتحاد نامقدس صهيونيسم بين‌المللي با استعمارگران غربي به رهبري امريكاست و تأسيس كشور امريكا شبيه همان اساسي است كه قصد تأسيس كشور صهيونيستي روي سرزمين‌هاي اشغالي را با آن دارند.

چون داشته‌هاي حزب‌الله از امام(ره) و انقلاب اسلامي ايران است، بنابراين اصلاً اعتقاد به ترور اشخاص ندارد و براي رسيدن به بالاترين هدف هم اين كار را نمي‌كند. امام خميني(ره) اعتقاد به قيام داشتند و حزب‌الله معتقد است مبارزه مسلحانه فقط و فقط عليه رژيم صهيونيستي جايز است و استخدام سلاح بايد فقط عليه آنان و در سرزمين‌هاي آنان انجام شود و در هيچ جاي دنيا مبارزه مسلحانه و ترور را نه‌تنها جايز نمي‌داند، بلكه حرام مي‌داند. هنگامي كه اجازه ترور فرح از امام(ره) خواسته شد، ايشان فرمودند:«ما قيام كرديم براي برقراري عدالت در كشور خودمان». حتي قبل از انقلاب هم فدائيان اسلام از ايشان مي‌پرسيدند، ولي ايشان براي هيچ عمليات مسلحانه‌اي فتوا نمي‌دادند. بنابراين اتهامات به حزب‌الله براي مشوش ساختن اذهان عمومي جهان است و حزب‌الله اين جسارت را دارد كه اگر كاري را انجام دهد آن را قبول كند.

در خصوص پايمال شدن حقوق اقتصادي مردم در كشورهاي منطقه، مانند اوضاع شيعيان در عربستان چه تحليلي داريد؟ اين شرايط تا چه ميزان در معرض تغيير قرار دارد؟

يكي از عواملي كه قطعاً در قيام‌هاي منطقه مؤثر بوده مسئله اقتصاد است. معصوم(ع) در حديث مي‌فرمايد:«الملك يبقي مع الكفر و لا يبقي مع الظلم». ظلم و ستم حكام به ملل مستضعف و فقير به حدي رسيده بود كه داشت مصداق حديث حضرت علي(ع) مي‌شد كه فرمودند:«كاد الفقر أن يكون كفراً». مردم منطقه به خاطر دفاع از خود و نيز جلوگيري از اشاعه كفر كه علت آن فقر شديد و چپاول ثروت‌هاي ملي و مردمي بود، قيام كردند. منطقه شيعه‌نشين و شرقي عربستان، غني‌ترين منطقه اين كشور از لحاظ منابع طبيعي ولي فقيرترين منطقه از لحاظ اقتصادي است، اما تشيع به عنوان فرقه منحرفه در كلاس‌هاي آموزشي به بچه‌ها شناسانده مي‌شود و به هيچ‌كدام از جمعيت آن منطقه اجازه مديريت حتي در حد مديريت مدرسه داده نمي‌شود. حتي شافعي، مالكي و حنفي نيز در عربستان مظلوم‌اند و اقليت وهابي و حنبلي ثروت و قدرت را در دست گرفته‌اند كه اين مسئله در حال سرايت به يمن بود تا در بحرين و قطر ادامه يابد و كل منطقه كشورهاي عربي خليج‌فارس را زير چتر وهابيت ببرد.

در مورد سير اصلاحات سوريه با توجه به رويكردهاي اخير حاكميت دراين كشور چه تحليلي داريد؟ از ديدگاه شما اوضاع به كدام سو مي‌رود؟

در جهان عرب دو خط موازي براي تعويض رژيم‌هاي فرسوده به راه افتاد؛ يكي خط غربي‌ها بود كه مي‌خواستند مهره‌هاي خود را تعيين كنند، چون احساس مي‌كردند مهره‌هاي فعلي ديگر قادر به دفاع از منافع آنها نيستند. مردم با درك اين سياست و با توجه به چند دهه مظلوم واقع شدن و تجربياتي كه از ايران و حزب‌الله به دست آورده بودند، با اراده آهنين و پولادين جلو آمدند و از حركت غربي براي تبديل مهره‌ها سبقت گرفتند و خط دوم را تشكيل دادند. در تونس و مصر سريعاً ناس‌بوك عليه فيس‌بوك پيروز شد و غربي‌ها غافلگير شدند. آنها كميته‌هاي بحران تشكيل دادند، ولي نتوانستند در مصر و تونس كاري از پيش ببرند، پس سراغ ليبي كه در شرف پيروزي بود رفتند و در انقلاب آن نفوذ و تهديد به نابودي كل كشور كردند. با راه‌اندازي جنگ فرسايشي كل ارتش را از بين بردند و مردم را فقير كردند تا نفت و گاز را بين خودشان تقسيم كنند، اما باز هم فايده نداشت و مردم مسلمان ليبي براي دفاع از دين و ارزش‌هايشان ايستادند و انقلاب را به يمن منتقل كردند و قوت بخشيدند. در يمن راه‌حل سومي براي جلوگيري از بيداري اسلامي پياده شد كه تحت كنترل قرار گرفتن انقلاب بود. آنها سريع وارد عمل شدند تا مشكل را در سطح حل كنند، قبل از اينكه همه چيز پايين رود و شبيه ليبي شود، چون در اين صورت آل‌سعود يعني همپيمان اصلي آنان از بين مي‌رفت، اما باز هم فايده نداشت و انقلابي عميق‌تر و شديدتر از بقيه در كنار آل‌سعود به نام بحرين شكل گرفت.

تمركز آنان بر از بين بردن رژيم اقليتي علوي و همپيمان ايران و حزب‌الله بود و مي‌خواستند به هر قيمتي كه شده است در عرض حداكثر دو هفته حكومت سوريه را عوض كنند تا كمر مقاومت حزب‌الله را بشكنند، چون سوريه به عنوان پلي بين لبنان و ايران است و به جايزه بزرگ برسند و بيداري اسلامي را از بين ببرند و هرچه را كه هست بهار عربي خطاب كنند، اما بشار اسد آنها را غافلگير و تمام خواسته‌هاي مردم را قبول كرد، هم محور مقاومت متوجه سياست آنان شد، ايستادگي كردند و نگذاشتند به جنگ فرقه‌اي برسد و هم كل دنيا بيدار شدند و براي اولين بار چين و روسيه هم متوجه شدند اين توطئه غربي‌هاست و مي‌خواهند بهار عربي را به چين و روسيه ببرند، چون آنها هم در كشورهاي خود مسلمان دارند. براي چين و روسيه مهم‌تر از همه نفوذ در ناتو بود تا مرزهاي افغانستان به روسيه بيايد و با ايران هم‌مرز شود؛ بنابراين با استفاده از حق وتو توسط آنان معادلات منطقه به هم خورد، حيله امريكا متوقف شد و دو باره به جنگ سرد برگشتند. الان سوريه به عنوان دروازه‌ مهمي است كه غربي‌ها به‌وسيله آن شرق را تصرف كنند يا اينكه شرقي‌ها غرب را شكست بدهند، ولي نقطه اطمينان اين دروازه كشور ايران است، زيرا ايران چه در صورت مدارا و چه در لحظه‌اي كه به همراه حزب‌الله وارد جنگ با رژيم صهيونيستي شود، طبق فرموده قرآن كريم و طبق محاسبات مادي، منجر به برداشتن ويروس رژيم صهيونيستي از بدن جهان اسلام خواهد شد.

چرا بيداري اسلامي در كشورهايي مثل اردن، مراكش و ديگر كشورهاي عربي آنچنان كه بايد نفوذ نكرده است؟ موانع اين امر در اين كشورها كدامند؟

بيداري اسلامي در همه كشورها نفوذ كرده، ولي استعمار غرب سريعاً جلوي آن را گرفته است. الان بيداري اسلامي در كشور اردن بسيار شديد و قوي است، چون 70 درصد مردم اردن اصالتاً فلسطيني هستند و اساساً جمعيت اردني محض خيلي كم است. اين كشور ارتشي، به نام ارتش شرق اردن بود كه در اتفاقات سال 1916 كشوري براي آن تشكيل شد كه يكي از كلانتري‌هاي رژيم صهيونيستي بود. اردن كشوري ساختگي است و جزو فلسطين محسوب مي‌شود. اسرائيلي‌ها مي‌گويند همه فلسطيني‌ها بايد به اردن بروند. در انقلاب مغرب (مراكش) با همكاري امريكا سريعاً اصلاحاتي شبيه انقلاب سفيد زمان پهلوي در اين كشور به راه انداختند و قيام مردم را كنترل كردند و همه را با پول و تهديد به كودتا ترساندند، به همين دليل فعلاً جو مغرب آرام است، ولي مردم در بيداري كامل و خواهان سرنگوني رژيم‌ها هستند. در ضمن قصد دارد قوسي از اسلام‌گرايان سني به اصطلاح معتدل را با زد و بندهاي زياد از مغرب، تونس، ليبي و مصر تا تركيه به عنوان مقابله با هلال شيعي ـ‌يعني ايران، عراق، سوريه و لبنان كه ايران آن را ايجاد كرده است‌ـ ايجاد كند؛ قوسي كه معتدل و متمايل به امريكا باشد. اردوغان هم يا در تله افتاده است يا آگاهانه با آنان همكاري مي‌كند تا زعامت جهان سني را در دست بگيرد، چون متوجه شده است مصر و عربستان كه در اين امر با هم رقابت داشتند، عملاً از بين رفته‌اند.
 
يكي از جرياناتي كه امروز به شدت از توفيقات حزب‌الله در عرصه انديشه و عمل احساس عصبانيت مي‌كند، جريان تكفيري «وهابيت» است. از ديدگاه شما فلسفه دشمني اين جريان با حزب‌الله چيست؟

يكي ديگر از عوامل غناي انديشه انقلاب اسلامي، تبيين فلسفه اسلام امريكايي بود كه امام خميني(ره) از اوايل انقلاب به آن اشاره كردند. اين اسلام براي دفاع از صهيونيست‌ها و امريكايي‌ها توسط حكام منطقه در جهان عرب رواج يافته و مضمون آن اين بود كه ما با هيچ جاي دنيا مشكلي نداريم و با همزيستي مسالمت‌آميز با استعمار و ظلم مي‌توانيم به حيات خود ادامه بدهيم، اما مردم متوجه شدند يكي از اَشكال بسيار زشت، قبيح و خطرناك اسلام امريكايي وهابيت است كه براي تغيير هويت ملت‌ها حركت كرده است. يكي از كشورهاي درگير با اين نوع اسلام يمن است كه در حد وسيعي آماج وهابيگري قرار گرفت تا مسخ و از حالت اصيل خود خارج شود تا جايي كه وهابيت فقط عقيده ديني آنها نشود و جزئي از هويت يمن شود. اين موضوع در مصر هم اتفاق افتاد. به عنوان مثال ضرب‌المثل معروف اين بود كه «سني المذهب و شيعي الهوي» كه هوي به معني ولايت است. مصري‌ها عقايد ولايي دارند و هفده مقام مذهبي در اين كشور وجود دارد، اما دشمن درصدد راه‌اندازي فلسفه وهابيگري همراه با خشونت، انكار ولايت و نيز ضديت با شعائر ديني و مقام اهل‌بيت(ع) در مصر بود.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار