کد خبر: 505681
تاریخ انتشار: ۲۰ دی ۱۳۹۱ - ۰۹:۰۶
دكتر مرتضي طلايي در گفت و گو با «جوان»:
محسن جعفري - محمد خورشيدي
آسیب های اجتماعی پدیده هایی هستند که در همه جوامع وجود دارند. این نابهنجاری ها را چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه دوست داشته باشیم و چه دوست نداشته باشیم، هستند و اگر مراقب نباشیم روند افزایشی به خود می گیرند. یکی از این آسیب ها در جامعه ما، خانه های مجردی در تهران و برخی شهرهای دیگر است که طی سال های اخیر روندی رو به رشد داشته است. در این باره با دکتر مرتضی طلایی رئیس کمیسیون فرهنگی-اجتماعی شورای شهر تهران به این بهانه که چندی پیش خود او درباره افزایش خانه های مجردی هشدار داده بود به گفت و گو نشستیم. طلایی معتقد است که نباید وقتی اسم خانه های مجردی می آید ذهن ما سریع به سراغ جنبه فساد اخلاقی برود، چرا که دایره آسیب شناسی این موضوع بسیار گسترده‌تر از این هاست؛ به اعتقاد او افزایش خانه های مجردی سبب رشد فردگرایی(ترجیح منافع فردی بر منافع و مصالح عمومی، خودبرتربینی و عمل به اصول بر اساس سلایق فردی) می شود که این فردگرایی هم در نهایت، از هم پاشیده شدن نهاد خانواده را در پی خواهد داشت. آنچه در ادامه می‌آید، ماحصل این گفت و گو است.

پس از صحبت‌هاي دوجانبه مرتضي طلايي و محمدودود حيدري، گفت‌وگوي ما با مرتضي طلايي با محوريت موضوع بررسي آسيب‌هاي اجتماعي به ويژه چرايي افزايش خانه‌هاي مجردي انجام شد كه مشروح آن را در ادامه مي‌خوانيد.

آقاي طلايي! طي نزديك به پنج سالي كه در كميسيون فرهنگي شوراي شهر حضور داشته‌ايد چه كارهايي براي فرهنگ‌سازي و تقويت سبك زندگي اسلامي- ايراني در شهر تهران انجام داده‌ايد؟
اول بايد ببينيم كه جايگاه و نقش و سهم مديريت شهري در مورد موضوع سؤال به چه ميزان است و بر اساس آن تعريف مأموريت كرده و برنامه‌ريزي كنيم و فعاليت‌هاي خودمان را مورد سنجش قرار دهيم و ببينيم آيا موفق بوده‌ايم يا خير؟ اما بايد توجه داشت كه فرهنگ را نبايد زياد بزرگ جلوه داد چراكه فرهنگ همين زندگي روز‌مره است و اگر مبتني بر ارزش‌ها و هنجار‌هاي اعتقادي اخلاقي و ملي باشد يك فرهنگ متعالي و خوب است و اگر نباشد هم متعالي نيست. اما براي فرهنگ نبايد متوسل به تعاريف درشت بشويم. اگر بخواهيم فرهنگ را در جايگاه هويتي بنشانيم پس بخشي از آن در حوزه‌ ديني ما قرار دارد، بخشي در حوزه هويت ملي و يك بخش در حوزه هويت انقلابي ماست و در نهايت بايد اين موارد در كنار هم كار كنند تا فرهنگ زندگي اجتماعي و شهروندي را مبتني بر اين حوزه‌ها سازماندهي كنيم. نتيجه‌اش اين مي‌شود كه در كوي و محله بر اساس آموزش‌هاي ياد شده عمل كنيم. بر همين اساس ما در شوراي شهر سه سياست‌گذاري عمده را هدف‌گذاري كرديم كه آنها زيرشاخه‌هايي هم دارند.

نخستين سياست‌گذاري «خود‌هويتي» است كه هويت ديني، ‌ملي و انقلابي در اين بخش قرار دارد. اما بايد توجه داشت كه ما نمي‌آييم تا خط‌‌كش بگذاريم و بگوييم كه فقط مديريت شهري بايد در اين زمينه عمل كند. پس اگر بپذيريم آنچه كه «بايد» عمل كنيم «بايد» ريشه‌دار باشد، پس اهتمام جدي هم در اين خصوص صورت مي‌گيرد.
در بحث دوم، آنچه در جامعه ما مهم است اين است كه در گذشته در تعريف جامعه به طبقات اجتماعي برمي‌خورديم. يك دهك بالا وجود داشت كه مرفه و ثروتمندان در آن حضور داشتند. يك دهك هم پايين بود كه تا ۱,۵ دهك هم مي‌رسيد و شامل فقرا و قشر مستضعف مي‌شد. به هر ميزان كه مسير مهاجرت و شهرنشيني گسترش يافت به همان ميزان اين دهك‌ها دچار تغيير شد؛ يعني مهاجراني كه از روستا به شهر مي‌آمدند و در نهايت مجبور بودند كارهايي از قبيل تكدي‌گري، آشغال جمع‌كردن، نظافت ماشين و... را انجام دهند، از همين راه درآمد كسب مي‌كردند. بين اين دو دهك حجم انبوهي هم دهك متوسط بود كه توازن و تعادل را حفظ مي‌كرد. اما اتفاقي كه در كشور ما و در ساير كشور‌ها رخ داد، به هم خوردن نظام طبقات اجتماعي بود. به گونه‌اي كه اكنون دهك ثروتمند را نمي‌توان تعريف كرد! نمي‌توان گفت كه امروز طبقه متوسط وجود دارد. قشر كارمند ما به نوعي خرجشان به دخل آنها نمي‌خورد. به عبارتي نتيجه اين به هم خوردن نظام طبقات اجتماعي به هم خوردن نظم است.
پيامد اين دگرگوني، اختلال در سبك زندگي است. سبك زندگي همين پوشش، مصرف، آداب معاشرت و محيط زندگي است. بر اثر تغييراتي كه در سبك زندگي جامعه ما رخ داده، چشم و هم‌چشمي كولاك مي‌كند كه اين بسيار خطرناك است. پس بخش دوم كار با توجه به سبك زندگي بود تا متناسب با آن مديريت داشته باشيم.

و سومين بخش؟
سومين بخش كاري ما مديريت در تغييرات فرهنگي در جامعه است كه جامعه به‌روز دستخوش تغييرات فرهنگي مي‌شود. در شرايط كنوني بالاي ۱۰۰ كانال در حال كار هستند و خوراك فكري و فرهنگي موردنظر خودشان را به خورد جامعه ما مي‌دهند.
پس ما در كميسيون فرهنگي شوراي شهر در سه حوزه هويتي، سبك زندگي و تغييرات فرهنگ اجتماعي به عنوان سه رويكرد فرهنگي فعاليت داشته‌ايم. در دل اينها هم سياست‌هاي آموزش شهروندي را قرار داديم تا شهروندان را بر اساس فرهنگ شهرنشيني پيش ببريم و با اصول فرهنگي بيشتر آشنا كنيم.

اكنون با نگاهي به سطح بيلبورد‌ها مي‌توان پي به كارهاي اينچنيني برد. سطح آموزش و فرهنگ را از تابلوهاي شهروندي آغاز كرديم و كافي است تا با ساليان گذشته كمي قياس صورت گيرد.

پيام‌هاي اخلاقي در سطح شهر و از طريق بيلبوردها افزايش پيدا كرده و اين حركت خوبي است.
بله همين طور است. ما به مردم آموزش مي‌دهيم كه حقوق شهروندي چيست؟ از فرهنگ مبتني بر شريعت و فرهنگ مبتني بر مسجدمحوري پيش رفته‌ايم. اما اينكه چقدر موفق بوده‌ايم بايد منتظر ماند و نتيجه را ديد.

راستي چندي پيش در مورد رانندگي خانم‌ها صحبت‌هايي كرديد و گفتيد خانم‌ها عامل بسياري از تصادفات هستند! اما بعد از چند روز، صحبت‌تان را در اين مورد تكذيب كرديد! نكند از طريق منزل توجيه شده باشيد آقاي طلايي؟!
(با خنده)؛ نه! توجيه نشدم! تكذيب هم نكردم بلكه من توضيح دادم؛ چون برداشت اوليه از صحبت من نادرست بود. من در شورا در بخش‌ راهنمايي و رانندگي گفتم كه كيفيت رانندگي خانم‌ها متفاوت است و چون خانم‌ها زياد احتياط مي‌كنند، اين احتياط زياد گاهي عامل تصادف و ترافيك مي‌شود. البته اين احتياط خانم‌ها قابل تقدير است و نمي‌توانيم به آنها بگوييم احتياط نداشته باشيد!

اما برويم سر محور اصلي مصاحبه. ماجراي افزايش خانه‌هاي مجردي كه در تهران و برخي شهرهاي ديگر در حال باب شدن است شبهات و پرسش‌هايي را در سطح جامعه به وجود آورده. شما گستره اين خانه‌ها را چقدر مي‌دانيد؟ زياد؟ كم؟ يا متوسط؟
جالب است كه ما درباره موارد متعددي از آسيب‌هاي اجتماعي هشدار داده‌ايم و صحبت كرده‌ايم اما نمي‌دانم چرا هشدار من درباره خانه‌هاي مجردي اينقدر رسانه‌اي و جنجالي شد! من درباره خطر افزايش پديده خطرناك طلاق عاطفي هم هشدار داده‌ام؛ چرا كسي به آن توجه نمي‌كند؟! چرا كسي نگران افزايش طلاق عاطفي كه مي‌تواند مثل بمب اتم، خانواده‌ها را از هم بپاشد، نيست؟! اما به هر حال، من در مورد مسائل اجتماعي احساس تكليف مي‌كنم و بايد در مورد پديده‌ها واكنش‌ نشان دهم ولي متأسفانه برخي از كنار مسائل و خطرات به سادگي و با بي‌تفاوتي عبور مي‌كنند!

مسئله و پديده خانه‌هاي مجردي، موضوعي مختص ايران نيست و در تمام نقاط دنيا وجود دارد. اتفاقاً اگر امروز در جامعه ما هم پديده خانه‌هاي مجردي ظاهر شده، تقليدي از كشورهاي غربي است و اگر رسانه‌ها يا افكار عمومي به اين مسئله حساسند، به خاطر آن است كه ايران، كشوري خانواده‌محور است و كانون خانواده‌ها در ايران هميشه گرم بوده. اما وقتي خبر خانه‌هاي مجردي به گوش مي‌رسد، اين نگراني ايجاد مي‌شود كه پس خانواده چه مي‌شود؟! از طرفي، افزايش خانه مجردي در هر جاي جهان نمادي از رشد فردگرايي و از هم پاشيده شدن خانواده است. اين‌ها را قبول داريد؟
بله كاملاً درست است. من از اين ديد كه بايد به جامعه و خانواده و برنامه‌ريزان هشدار بدهم، موضوع خانه‌هاي مجردي را اظهار كردم. آن زمان كه مي‌گفتيم براي درس برويد به هر كجاي ايران بايد فكرش را مي‌كرديد كه اين دوري فرد از خانواده و شهر خود، آغاز فردگرايي است كه محدوديت‌ها و دسترسي‌هاي موجود را از سر راه برمي‌دارد و سبب آزادي بي‌حد و مرز مي‌شود كه در نهايت كاميابي زودگذر را دربردارد. اين افراد امروز فقط خود را نگاه مي‌كنند و زماني كه چشم باز مي‌كنند متوجه مي‌شوند كه ديگر نه شرايط ازدواج را دارند و نه در جامعه آن مقبوليت گذشته را دارند. ناگهان مي‌بينند زندگي آنها تباه شده است!

اين را هم نبايد فراموش كرد كه به ميزان بالا رفتن فردگرايي و زندگي‌هاي تك نفره و تك‌بعدي، افسردگي زياد مي‌شود. يعني از اين باب هم، خانه‌هاي مجردي آسيب است.
قطعاً همينطور است. ضعف ايمان، كمبود عاطفه و مشكل اقتصادي جزو بحران‌هاي تأثير‌گذار در اين ارتباط هستند. بد نيست كه دوستان رسانه‌اي به اين ماجرا به دور از حاشيه مي‌پرداختند تا نتايج خوبي حاصل مي‌شد. خانواده‌هاي عزيز ما بايد بدانند جواني كه براي كار مي‌رود شايد از دست برود و عواقب بدي داشته باشد. برنامه‌ريزان هم بايد بدانند كه سرمايه‌هاي اجتماعي با سوء‌مديريت‌ها هدر مي‌روند و آن وقت است كه امثال من مدير باعث اين خسران بوده‌ايم. اما ما فقط نبايد از جنبه اخلاقي و فساد به پديده خانه‌هاي مجردي نگاه كنيم بلكه بايد همه جوانب آن را تحليل كنيم. من سال ۶۷، زماني كه در كاشان بودم، با مشاهده سبك زندگي دانشجويان، خطر خانه‌هاي مجردي را احساس كردم. در آن زمان با ورود دانشگاه آزاد شيب حجاب روند نزولي گرفت و براي من اين سؤال پيش آمد كه دختران در كجا زندگي مي‌كنند، آنهم زماني كه خوابگاهي در كاشان نيست! قطعاً بالاجبار در خانه‌هاي اجاره‌اي بايد زندگي مي‌كردند و اين خودش آسيب‌هايي همچون فردگرايي، انزوا، افسردگي و مسائل ديگر را در پي داشت. امروز دختر مجرد ما به اين مي‌انديشد كه اگر شوهر كنم، آيا خانه دارد؟ شغل دارد؟ ماشين دارد؟ پس چرا آقا بالاسر بياورم! هر چه به گزينه‌هاي خود نگاه مي‌كند اين شرايط را در آنها مشاهده نمي‌كند. پسران هم نگاه مي‌كنند كه اگر بخواهند ازدواج كنند با كدام پول و شغل ازدواج كنند؟ پس چرا خود را درگير كنند! همين يعني رشد فردگرايي و از هم پاشيدن خانواده ايراني.

يكي از دلايل مجرد زندگي كردن دختران و خانم‌ها، القائات و تبليغات رواني فمينيست‌ها است كه يك حس وسواس را پديد مي‌آورد. فمينيست‌ها دنبال آن هستند كه با تزريق وسواس، دختران را از مردها گريزان و بيزار كنند.
بله موافقم. همان زمان كه سريال ويكتوريا از ماهواره پخش مي‌شد هشدار دادم كه هدف اين سريال از هم پاشيدن خانواده‌هاي ايراني است. در اين سريال، توصيه مي‌كردند كه با كسي كه خوش هستي باش و جالب بود كه نزديك‌ترين افراد به زن و مرد اين توصيه را انجام مي‌دادند! اكنون هم در ماهواره دنبال همين موضوع هستند. عواقب كارهاي توليدي در فرهنگ غرب اين بوده است كه تشكيل خانواده در جامعه ما از عمق و محتوا به يك زندگي ماشيني و بي‌محتوا مي‌رسد كه زندگي ديگر محتوا ندارد.

عوامل تشديد اين وضعيت به خصوص در كشورهاي خانواده‌‌محور فيلم‌هاي ماهواره‌اي و سايت‌ اينترنتي و... است، چقدر نقش ماهواره و ... را در اين ارتباط پررنگ مي‌بينيد؟
بالاخره سهم مجموعه جنگ نرم و ابزار‌هايش در اين وضعيت را نمي‌‌توان ناديده گرفت. در كنار هر سريالي تنها نبايد نگاه اوقات فراغتي داشت بلكه بايد نقش و كاركرد آن را در جامعه دانست و تلاش‌هاي پنهاني را كه در آن است ديد؛ يعني ماهواره و جنگ نرم نقش ۶۰ تا ۷۰ درصدي دارند اما كوتاهي قابل توجهي هم از سوي ما روي داده است. نبايد توپ را به‌طور صد درصد به زمين دشمن انداخت. فرهنگي كه در موضع تدافعي و در حال انفعال باشد، عاقبتش همين خواهد بود. فرهنگ بايد پيشتاز باشد. در مسائل سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي بايد با هم همراه شويم. اگر تمام سريال‌هاي ماهواره‌اي را ما با رويكردهاي فرهنگي و ديني خودمان مي‌ساختيم و در كنارش به مسائل معيشت و اجتماعي توجه مي‌كرديم هيچ‌گاه اينگونه نمي‌شد كه نگران خانواده و جوانان و كودكانمان باشيم. تأثير‌گذاري تهاجم فرهنگي در اين پديده‌ها در جاي خود زياد بوده است اما كوتاهي مديران هم در اين بخش زياد بوده است.

يعني معتقديد كه به پديده‌هاي نابهنجاري كه در جامعه امروز ما وجود دارد بايد هم نگاه آنتولوژيك (دروني) داشته باشيم و هم نگاه اپيستمولوژيك (بيروني)؟ يعني يك «خودانتقادي» و يك «ديگر انتقادي» داشته باشيم. به عبارتي هم به بيرون‌تر از مرز‌ها و هم به خودمان توجه كنيم.
همين طور است و بايد توجه كنيم كه جاي اين بحث‌ها در فضاي سياسي نيست بلكه در فضاي اجتماعي است. به همين خاطر هم هست كه ما بايد اين سؤال را بپرسيم كه حوزه علميه و جامعه روحانيت اكنون در كجاي اين مسائل هستند؟ اين در حالي است كه نه تنها من بلكه كارشناسان در مورد زلزله طلاق بارها هشدار داده‌اند و عواقب آن را گفته‌اند. چرا طلاق عاطفي در جامعه ما رو به افزايش است؟ براي حل اين مسائل دانشگاه‌هاي تخصصي در كجا هستند؟ مديران تخصصي كجا هستند؟

يكي ديگر از مسائلي كه سبب رشد فردگرايي در جامعه ما شده، باب شدن فرهنگ تك فرزندي است. در گذشته، خانواده‌ها پرجمعيت بودند و به همين خاطر، بچه‌ها فرهنگ زندگي جمعي را ياد مي‌گرفتند يا حداقل با جمع زندگي كردن در وجودشان نهادينه مي‌شد و به آن خو مي‌كردند. اما اكنون، در خانواده‌هاي تك فرزند، يك بچه چطور مي‌خواهد معناي زندگي جمعي را بفهمد وقتي پدر و مادر از صبح تا شب سر كار هستند و شب هم يا از فرط خستگي خوابشان مي‌برد يا درگير ديدن فيلم و سريال و گوشي موبايل خودشان هستند؟!
بله؛ در گذشته زندگي گسترده داشتيم. يك خانه ‌با تعداد زيادي اتاق كه فرزندان به همراه همسر زندگي مي‌كردند. حتي برخي‌ها دامادشان هم در همان خانه زندگي مي‌كرد. اما آنچه اكنون شكل گرفته، «زندگي هسته‌اي» است. اين زندگي يك نگاه كالبدي دارد و يك نگاه محتوايي. نگاه كالبدي آن، آپارتمان‌نشيني است و نگاه محتوايي آن، تك‌فرزندي. مسائل اجتماعي مثل يك پازل است و نمي‌توان آنها را از هم جدا كرد. بعضي‌ها معتقدند كه متأسفانه درآمد‌ها پاسخگوي خرج نيست و نمي‌توان با مخارج كنوني بيش از يك فرزند داشت.
پيامد‌هاي زندگي هسته‌اي، دگرگون كردن فرهنگ و سبك زندگي بود. الگوي مصرف به هم خورد. در آپارتمان‌ حتي غذا نمي‌توان درست كرد! تعداد فرزندان كم مي‌شود! ورود زنان به بازار كار هم يكي از همين مسائل است. نه اينكه مخالف حضور زن در جامعه باشم، اما بدون قاعده و قوانين بسياري از زنان وارد بازار كار شدند.

متأسفانه روز به روز هم شغل‌هاي جديدي براي خانم‌ها ايجاد مي‌شود و در تازه‌ترين آنها هم عده‌اي جارچي اتوبوس‌ها شده‌اند (!) و براي آنها مسافر جمع مي‌كنند؟
متأسفانه برخي از سياست‌هاي مسئولان خروجي‌اش همين مي‌شود. اينكه مي‌گويم بايد قاعده و قانوني براي كار خانم‌ها باشد براي همين موارد است و شخصيت زنان بالاتر از آن است كه هر كاري را انجام‌دهند.

برخي از دانشجويان به‌خاطر نبود خوابگاه ناچار هستند رو به خانه‌هاي انفرادي ببرند. خود همين هم يكي از دلايل افزايش خانه‌هاي مجردي است. نه؟
درست است؛ اين قبيل مسائل هم نتيجه همين سياست‌هاي اشتباه است و اميدوارم طرح بومي گزيني دانشجويان به طور كامل عملي شود.

براي پيشگيري از افزايش خانه‌هاي مجردي چه راهكاري پيشنهاد مي‌دهيد؟
راهكاري نيست! مجموعه‌اي از عوامل مي‌توانند بر كاهش آن تأثير بگذارند. نه پليس و نه دستگاه قضايي نمي‌توانند كاري كنند و مشكلي را حل كنند. مسئله اصلاً قضايي و پليسي نيست! نبايد اين موضوع به نوعي فساد اخلاقي تلقي شود. زيرا خيلي از مجردها در خانه‌هاي مجردي خود واقعاً افرادي مقيد و درستكار هستند. مسئله ما آسيب‌هاي رواني و جسمي و اجتماعي تنها زندگي كردن و مجرد زندگي كردن است. بايد به پيامدهاي اين موضوع نگاه كرد و اينكه نتيجه آن فردگرايي و از هم‌پاشي خانواده است.

مثل هميشه، لحظه پايان زود از راه مي‌رسد. مصاحبه تمام شد آقاي طلايي! حرف ناگفته‌اي اگر هست بفرماييد.
شأن و جايگاه جوان بسيار بالاست و بايد منجر به تقويت خودش وخانواده‌اش، كشورش و نظام شود. جوان ايراني بايد منافع ملي و امنيت ملي را تقويت كند. پس بايد قدر خودش را بداند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار