در چند روز اخیر نشانههای یک تلاش هماهنگ رسانهای و روانی برای احیای فضای آشوب و التهاب داخلی دوباره در اردوگاه استکبار و عوامل ضدوطنی دیده میشود؛ تلاشی که بیش از آنکه ریشه در واقعیتهای میدانی جامعه ایران داشته باشد، محصول اتاقهای فکر بیرون از مرزها و بازوهای رسانهای ضدانقلاب بهنظر میرسد. بازخوانی دقیق این تحرکات نشان میدهد که همچنان هدف اصلی نه اصلاح و بهبود وضعیت مطالبات جامعه، بلکه کوشش برای بازتولید بینظمی، سوءاستفاده از خواستههای مشروع مردم و کسبه و القای ناتوانی حاکمیت در مدیریت جامعه است.
یکی از محورهای اصلی این پروژه، تلاش برای زندهنمایی اغتشاشات سال ۱۴۰۱ است؛ اغتشاشی که با همه پیچیدگیها، مسیر خود را طی کرد و چندی بعد پایان یافت. اکنون، اما برخی رسانههای معاند میکوشند با روایتسازیهای جدید، مستندسازیهای جهتدار و برجستهسازی نام برخی چهرههای هنری و سلبریتیها، آن رخدادها را نه بهعنوان تجربهای تاریخی، بلکه به مثابه جنبشی زنده و پایان نایافته بازتعریف کنند. این در حالی است که جامعه امروز ایران، چه از نظر ذهنی و چه از نظر اجتماعی، در آن نقطه نایستاده و تلاش برای تحمیل مجدد آن فضای تکراری، بیش از هر چیز نشانه انقطاع تحلیلگران خارجی از واقعیت جامعه است. انتشار مستند تصویری با محوریت یکی از فعالان اغتشاشات ۱۴٠۱ که هیچ واکنش ملموسی از مردم و جامعه حقیقی دریافت نکرده و مورد بیتوجهی مردم قرار گرفت، خود گواهی بر این مسئله است.
در کنار این روایتسازی تاریخی، ضلع دوم پروژه بر تشدید فشار روانی متمرکز شدهاست. شایعات گسترده درباره کمبود کالا و خبرهای بیوقفه افزایش ناگهانی قیمتها بهطور هدفمند در فضای مجازی پمپاژ میشود تا احساس ناامنی معیشتی را تشدید کند. مشکلات معیشتی ایام اخیر در کشور، موجب افزایش فشار اقتصادی بر طبقات مختلف جامعه است و انکار آن نه ممکن است و نه عاقلانه. دولت، علاوه بر تلاش مضاعف در راستای کنترل وضعیت افسارگسیخته بازار این روزها، بهتر است که مستقیم و بیپرده با مردم سخن گفته و وضعیت را خود برای جامعه تشریح کند تا رسانههای معاند خارجی، راوی مشکلات مردم نشوند. همانطور که در شرایط جنگ نظامی اخیر، بلافاصله سخنگوی نظامی تعیین و به صورت منظم و صریح به تشریح و توضیح شرایط جنگی پرداخته شد و مردم خود را همراه و حامی قوای نظامی دیدند، بهتر است دولت محترم با فهم شرایط جنگ اقتصادی و فشار بر طبقههای مردم، با تعیین سخنگوی اقتصادی به صورت رو در رو و منظم با مردم صحبت کند تا از چندصدایی و مصاحبههای ضدونقیض مسئولان و هم جلوگیری شود. با وجود این، اما تفاوت بنیادین وجود دارد میان نقد و مطالبهگری اقتصادی از یکسو، و تبدیل عامدانه این مشکلات به سوخت آشوب از سوی دیگر.
ضلع سوم این عملیات، شایعهسازی مستمر و فرسایشی است؛ از اخبار جعلی اقتصادی گرفته تا بزرگنمایی رخدادهای محدود و پراکنده بهعنوان «جرقه اعتراض سراسری». تجربه نشان داده این تاکتیک بیش از آنکه به حرکت اجتماعی واقعی منجر شود، مصرف رسانهای داشته و برای حفظ روحیه بدنه اپوزیسیون خارجنشین طراحی شدهاست تا به عنوان کاتالیزور افزایش خشم عمومی عمل کند.
نکته قابل توجه اینجاست که طراحان این پروژه، همچنان بر همان ابزارهایی تکیه دارند که پیشتر کارآمدی خود را از دست دادهاند. رسانههایی که در بزنگاههای حساس، از جمله در جریان جنگ ۱۲ روزه اخیر و مواضع آشکار و بعضاً ضدایرانیشان، سرمایه اجتماعی خود را نزد بخش بزرگی از افکار عمومی ایران از دست دادهاند و گاه با پویشهای آنفالو و بلاک توسط کاربران مواجه شدهاند، امروز با بحران اعتماد مواجهند. جامعهای که بارها شاهد دروغ، بزرگنمایی و وارونهنمایی از سوی این رسانهها بوده، دیگر بهسادگی با موجسازیهای توییتری و هشتگی همراه نمیشود.
مردم به درستی میدانند که انحراف اعتراض مشروع اقتصادی به سوی امیال سیاه و منفعتجویانه اپوزیسیون بیوطن که با حمایتهای بیپرده صهیونیسم همراه است، راه به جایی نخواهد برد.
در نهایت باید گفت آنچه این روزها جریان دارد، علامت تکرار و فرسودگی سناریوهای نخنمای صهیونیستها برای بحرانسازی درون مرزهاست. تلاش برای احیای آشوب؛ ضمن دعوت و توصیه مجدد دولت به شنیدن مستقیم صدای نارضایتی اقتصادی جامعه و گفتوگوی شفاف با مردم و تشریح برنامههای پیش رو، درباره شیطانهای ارتزاقکننده از بحران هم باید گفت که بس در این طلب، کوشش بیفایده دارند!