
عبدالله فیض الله زاده، مدیر عامل آکادمی یاسان در گفتگو با جوان گفت: کودکان همانند دانههایی هستند که در دل هرکدام، امکان تبدیل شدن به درختی منحصربهفرد نهفته است. اما برای رشد و بالندگی آنها، تنها محبت یا آموزشهای کلاسیک کافی نیست؛ بلکه نیازمند بستری از آموزش مهارتهای زندگی و شناخت استعداد هستند. جامعهای که میخواهد آیندهای پویا و خلاق داشته باشد، باید از همان سالهای ابتدایی زندگی، به جای انتقال صرف اطلاعات، مهارتهای بنیادین را به کودکان بیاموزد.
وی ادامه داد: آموزش مهارتهای اصلی، به معنای آشنا کردن کودک با ابزارهایی است که به او در زندگی شخصی، تحصیلی و اجتماعی کمک میکند؛ مهارتهایی مانند تفکر خلاق, حل مسئله, ارتباط مؤثر, اعتماد به نفس, مدیریت احساسات و خودشناسی. این مهارتها، ستون فقرات رشد روانی و ذهنی کودک را تشکیل میدهد و باعث میشود استعدادهای درونیاش با اطمینان و وضوح بیشتری آشکار شوند.به عنوان مثال، کودکی که یاد گرفته احساسات خود را بشناسد و آنها را به شیوهای سالم بیان کند، در موقعیتهای مختلف قادر است بر اضطراب، ترس یا خشم غلبه کند. چنین کودکی با ذهنی آرامتر و تمرکز بیشتر، فرصت دارد تا استعدادهای هنری، علمی یا اجتماعی خود را در محیطی ایمن و پذیرنده تجربه کند. یا کودکی که مهارت تفکر پرسشگرانه را آموخته، به جای حفظ طوطیوار مطالب، به دنبال فهم عمیق پدیدهها میرود و این همان جرقهی خلاقیت و نوآوری است.
مدیر عامل آکادمی یاسان تصریح کرد: در واقع، آموزش مهارتها به نوعی زمینسازی برای رشد استعدادها است. بدون این مهارتها، استعدادها در خامی خود باقی میمانند یا زیر فشار ترس، اضطراب و مقایسه با دیگران پنهان میشوند. کودک وقتی احساس امنیت و اعتمادبهنفس داشته باشد، جسارت تجربه، شکست و دوباره تلاش کردن را پیدا میکند؛ و این، نقطهی آغاز شکوفایی است.
نقش خانواده و مدرسه در این میان بسیار تعیینکننده است. والدین و مربیان باید بیش از هر زمان، از روشهای تربیتی سنتی فاصله بگیرند و به جای تأکید بر نمره و رقابت، فضایی برای رشد مهارتهای فردی ایجاد کنند. خانه و کلاس درس میتوانند کارگاه تمرین زندگی باشند؛ جایی که کودک بیاموزد چگونه گفتوگو کند، چگونه نظرش را بیان کند، چگونه گوش دهد، و چگونه از تفکر خلاق برای حل چالشهای روزمره بهره ببرد.
فیض الله زاده،با تاکید بر اینکه از سوی دیگر، آموزش مهارتها باید در بستر تجربه و بازی شکل گیرد، نه به صورت درس خشک و تئوریک. بازی، پروژههای گروهی، کارهای هنری و حتی فعالیتهای سادهی خانه میتوانند به فرصتهایی برای آموزش مهارتهای اجتماعی و شناختی تبدیل شوند. هر فعالیتی که به کودک حس توانمندی، اثرگذاری و مشارکت بدهد، در واقع در مسیر شکوفایی استعدادهای او گام برمیدارد، تصریح کرد: شکوفایی استعداد امری تصادفی نیست؛ نتیجهای است از پرورش هدفمند، شناخت عمیق و آموزش درست مهارتها. اگر یادگیری را از انتقال محفوظات به پرورش تواناییها تغییر دهیم، کودکان نهتنها در تحصیل بلکه در زندگی هم موفقتر خواهند بود. جامعهای که مهارتآموزی و خودشناسی را در قلب آموزش قرار دهد، نسلی خواهد پروراند که به جای تقلید، میآفریند، میاندیشد و الهام میبخشد.