هوشیاری و اقدام بهموقع یک زن جوان در شمال تهران، باندی از سارقان هوشیاری و اقدام بهموقع یک زن جوان در شمال تهران، باندی از سارقان حرفهای با سوابق سنگین قتل و آدمربایی را زمینگیر کرد، سرقتی که با یک تماس ساده آغاز شد و با حضور سریع مأموران پلیس به دستگیری مجرمانی خطرناک انجامید. جوان آنلاین: چند شب قبل، مأموران پلیس تهران در پی تماس تلفنی یک زن جوان از وقوع دستبرد به یک واحد مسکونی در یکی از برجهای مسکونی شمال پایتخت باخبر شدند. این زن در تماس خود با پلیس اعلام کرد در برجی مسکونی در یکی از خیابانهای شمال تهران ساکن است و همسایگان واحد کناری، زن و مرد جوانی هستند که مدتی قبل برای سفر به خارج از کشور رفتهاند. به گفته او، این زوج پیش از سفر از وی خواسته بودند مراقب خانهشان باشد.
تماس مشکوک همسایه و حضور پلیس
زن جوان در حالی که با احتیاط و آرامش صحبت میکرد، ادامه داد: دقایقی قبل صدای پا و افتادن شئی روی سرامیکهای خانه همسایه به گوشم رسید و وقتی دقت کردم متوجه صحبت دو یا سه مرد از داخل واحد همسایه شدم. با توجه به اینکه از به مسافرت رفتن صاحبان خانه اطلاع داشتم، به این موضوع مشکوک و مطمئن شدم افرادی ناشناس در حال سرقت از منزل همسایه هستند. به همین دلیل بلافاصله موضوع را به پلیس اطلاع دادم.
فرار نافرجام سارقان نقابدار
پس از تماس زن جوان، بلافاصله تیمی از مأموران کلانتری به آدرس اعلام شده اعزام شدند. مأموران با حضور در محل مشاهده کردند سه مرد جوان که کولهپشتیهایی به همراه داشتند با عجله از واحد مسکونی خارج شدند. هر سه نفر ماسک بر صورت داشتند و شواهد نشان میداد همان سارقانی هستند که همسایه از حضورشان خبر داده بود. مأموران با صدور دستور ایست، قصد متوقف کردن متهمان را داشتند، اما سارقان با بیتوجهی پا به فرار گذاشتند. این در حالی بود که مأموران با پیشبینی مسیرهای احتمالی فرار، خیلی زود آنها را در محاصره قرار دادند و هر سه سارق دستگیر شدند.
کشف اموال سرقتی و راز باند حرفهای
در بازرسی از کولهپشتی متهمان، مقدار قابلتوجهی طلا، پول نقد و وسایل قیمتی کوچک کشف شد که بررسیها نشان داد همگی از همان واحد مسکونی سرقت شده است. سارقان که راهی جز اعتراف نداشتند، به سرقتهای سریالی اقرار و اعلام کردند سردسته باند، سارق سابقهداری به نام ایرج است که طراحی و برنامهریزی تمامی سرقتها را برعهده داشته است.
سوابق سنگین متهمان؛ از قتل تا آدمربایی
بررسی سوابق متهمان نیز نکات قابلتوجهی را آشکار کرد. هر سه سارق دارای سابقه کیفری بودند. یکی از آنها به نام پرویز در پرونده خود سابقه قتل داشت که پس از جلب رضایت اولیای دم از زندان آزاد شده بود. متهم دیگر به نام منصور سابقه معاونت در قتل داشت و نفر سوم نیز در پروندهاش سابقه معاونت در آدمربایی ثبت شده بود. تحقیقات نشان داد هر سه نفر سالها در زندان به سر برده و پس از آزادی این بار عضو باند سارقانی شده و دست به سرقتهای سریالی زدهاند.
در ادامه و با اعتراف متهمان، مأموران با دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت، سردسته باند را نیز شناسایی و بازداشت کردند. تحقیقات تکمیلی درباره این پرونده و احتمال ارتباط متهمان با سرقتهای دیگر همچنان ادامه دارد.
گفتوگو با متهم/ سرقتهای سریالی قاتل بخشیدهشده
پرویز، مرد جوانی است که هشت سال و هفت ماه و سه روز از عمر خود را به اتهام قتل عمد پشت میلههای زندان سپری کرده است. او پس از جلب رضایت اولیای دم و آزادی از زندان، توبه کرده، اما این توبه دیری نپایید و وی خیلی زود بار دیگر قانون را زیر پا گذاشت و اینبار وارد جرگه سارقان حرفهای شد.
پرویز سابقه داری؟
بله، سابقه زندان دارم.
قبلاً به چه جرمی زندان رفتهای؟
مرتکب قتل شدم، اما این قتل با قصد و برنامه نبود. در حادثهای به صورت اتفاقی کنترل خشم را از دست دادم و حادثهای که نباید اتفاق میافتاد، افتاد.
چه حادثهای؟
روز حادثه با خودرویم در یکی از خیابانهای شهر در حال حرکت بودم. برای انجام کاری خیلی عجله داشتم و از طرفی هم ترافیک شدید بود. ترافیک کلافهام کرده بود و وقتی کمی روانتر شد، میخواستم با سرعت بیشتری حرکت کنم، اما مرد میانسالی با خودرویش جلو من بود و عجلهای نداشت. هرچه بوق زدم فایدهای نداشت و در نهایت با مرد میانسال درگیر شدم و در جریان آن عصبانی شدم و با چاقو ضربهای به راننده جلویی زدم، اما قصد قتل نداشتم. الان هم وقتی به یاد آن صحنه میافتم، عذابوجدان به سراغم میآید و خیلی پشیمان هستم.
چه شد که آزاد شدی؟
خانوادهام و بستگانم تلاش زیادی کردند و از اولیای دم رضایت گرفتند، اما من در مدت هشت ماه و هفت سال و سه روزی که در زندان بودم، خیلی سختی کشیدم. هر شب از ترس طناب دار کابوس میدیدم. هر زمانی یکی از هم سلولیهایم را برای اجرای حکم میبردند تا مدتها آرامش نداشتم و فکر میکردم روزی هم نوبت من میشود، اما اولیای دم بزرگی کردند و مرا بخشیدند.
چرا با این همه سختی دوباره شروع به خلاف کردی؟
اشتباه کردم. وقتی آزاد شدم با مشکلات مالی روبهرو شدم. الان خیلی پشیمان هستم و دوباره کابوس شبهای زندان به سراغم آمده است.ای کاش حرفهای همسلولیام پس از آزادی مرا وسوسه نمیکرد.
چه گفت که وسوسه شدی؟
من وقتی از زندان آزاد شدم مشکل مالی پیدا کردم، چون خانوادهام هرچه داشتند پول دیه دادند. من وارد شرکتهای هرمی شدم، اما در آن شرکتها هم کاری پیش نبردم و پسانداز اندکی هم که داشتم آن را هم از دست دادم. پس از آن با باجناقم در کاری شریک شدم، اما کار شراکتی هم به جایی نرسید و فهمیدم باجناقم نیز کلاه سرم گذاشته است. مدتی قبل همسلولیام که از زندان آزاد شده بود، پیشنهاد داد عضو باند سرقت شوم و گفت خیلی زود پولدار میشوم و من هم وسوسه شدم و قبول کردم.
باند شما چند نفره بود؟
ایرج سردسته باند بود که دوستم مرا به او معرفی کرد. ایرج سارق حرفهای است و تمامی سرقتها را او طراحی میکرد. او افرادی را عضو باندش میکرد که از مجرمان حرفهای بودند، مانند قاتل و آدمربا. هیچ وقت سراغ دلهدزدها نمیرفت، چون معتقد بود مجرمان سابقهدار که به آخر خط رسیدهاند و هیچی در بساط ندارند به خاطر پول حاضر هستند هر کاری را انجام دهند و از هیچ چیز نترسند.
شیوه سرقتتان چطوری بود؟
ما معمولاً در خیابانهای شمال شهر پرسه میزدیم و چراغهای آپارتمانهایی که برای مدتی خاموش یا روشن بود برای سرقت انتخاب میکردیم، چون معلوم بود، صاحبخانه نیست که چراغ خانهاش برای همیشه یا خاموش یا روشن است. بعد با شیوه توپیزنی با استفاده از شاهکلید در خانه را باز میکردیم. البته ابتدا زنگ خانه همسایه را میزدیم و میگفتم همسایه هستیم و کلید را جا گذاشتهایم. همیشه هم طلا، پول و وسایل کوچک با ارزش سرقت میکردیم.
حرف آخر؟
خیلی پشیمان هستم.ای کاش وسوسه نمیشدم.