امریکا و متحدان اروپایی رژیمصهیونیستی درصدد هستند گامهای عملی را برای تداوم موجودیت رژیمصهیونیستی در وهله اول و سپس برای برتری اسرائیل در منطقه بردارند جوان آنلاین: امریکا و متحدان اروپایی رژیمصهیونیستی درصدد هستند گامهای عملی را برای تداوم موجودیت رژیمصهیونیستی در وهله اول و سپس برای برتری اسرائیل در منطقه بردارند. همانطور که نتانیاهو بارها اذعان کرده، شرایط پس از ۷ اکتبر به تهدیدی جدی برای موجودیت رژیم جعلی مبدل شده است و اگر تداوم یابد، پایههای وجودی آن را از بین خواهد برد، از این رو تمام کنشها و تجاوزات مشترک رژیمصهیونیستی و امریکا علیه مقاومت و ایران در همین چارچوب تحلیل میشود. امریکا به خوبی میداند که اگر در این پیچ زمانی، اوضاع را به نفع اسرائیل تغییر ندهد، هم اسرائیل و هم نفوذ و منافعش که متغیرهای وابستهای هستند، نزد کشورهای منطقه از دست خواهد داد. تقلای رژیم برای تجاوزات گسترده به سوریه و لبنان و همچنین ایران برای رفع این خطر و اصرار برای حفظ موجودیت و بقاست. دور جدید حملات به لبنان که طی روزهای گذشته کلید خورد نیز بخشی از تقلای مضطربانه رژیم برای ممانعت از قوت گرفتن حزبالله است.
اما به طور کلانتر، این تهاجمات تنها به محور مقاومت محدود نخواهد شد و تمام منطقه در برابر تهدیدی جدید از سوی رژیمصهیونیستی قرار دارد، به آن صورت که یا دولتها خود را در پارادایم جدید رژیمصهیونیستی تعریف میکنند یا در برابر حملات گسترده رژیمصهیونیستی قرار میگیرند. بدیهی است در این پارادایم، کشورها بعد از پذیرش پیمان آبراهام باید توازن قدرت خود را به نفع رژیم تغییر دهند. علاوه بر آن، سیاست خارجه خود را کاملاً منطبق بر اراده رژیمصهیونیستی تنظیم کنند، در غیر این صورت شامل اهداف رژیم خواهند شد. بدیهی است که هیچ کشوری در منطقه به طور باطنی نمیتواند خود را در این پارادایم قرار دهد و سیاست خود را وابسته به رژیمی متزلزل که خود معترف به تهدید وجودی است، گرداند. از سوی دیگر، رژیمصهیونیستی و امریکا برای پیادهسازی چنین راهبردی، نیاز به بیثباتی و تنش در منطقه دارند تا با بهانه فروش سلاح و توسعه ضمانتهای امنیتی، حکام منطقه را فریب دهند و از آنها در راستای توسعه سیاستهای آرمانی اسرائیل استفاده کنند. به گفته تحلیلگران غربی، بنیامین نتانیاهو با ادعای دفاع در برابر دشمنان، قصد دارد آشوب را در سراسر غرب آسیا گسترش دهد تا پروژه «خاورمیانه جدید» خود را پیش ببرد. در این پروژه بلندمدت، منطقه شاهد تغییر مرزها و جغرافیای سیاسی به نفع امریکا و رژیمصهیونیستی خواهد بود، بهطوری که منطقه بین نیل تا فرات بهعنوان محور اصلی تحت نفوذ اسرائیل بزرگ قرار گیرد و نظم جدید در منطقه مطابق خواست امریکا برقرار شود. بیشک، پیادهسازی چنین پروژهای نیاز به جنگهای پیاپی دارد و به نفع هیچ کشوری در غرب آسیا نخواهد بود و جابهجایی قدرت را علیه تمام کشورهای منطقه به ویژه شیوخ خلیج فارس رقم خواهد زد. تهدیدی که نتانیاهو از تریبون سازمان ملل بهطور آشکار متوجه عراق کرد و این کشور را با بهانه حمایت از مقاومت، هدف بعدی جنگافروزی رژیمصهیونیستی نامید، نمونهای از تغییرات ژئوپلیتیکی منطقه در نیت و رویکرد جدید اسرائیل است.
در این میان، حمله رژیمصهیونیستی به قطر برای حاکمان عرب درسآموز و نقطهعطفی در شناخت ماهیت و نیات واقعی این رژیم بود. این حمله نشان داد رژیمصهیونیستی آزادانه اراده و اختیار حمله به هر کشوری، حتی در قلمرو عادیسازی را برای خود محفوظ میداند. از سوی دیگر، خاموش بودن سامانه ضدموشکی امریکا ثابت کرد واشینگتن نهتنها حامی رفتار تهاجمی و تجاوزگرانه اسرائیل است، بلکه خود بانی و پشتپرده آن نیز محسوب میشود. در این میان، خرید جنگندههای پیشرفته از سوی عربستان که بهگفته منابع، تحویل آن هفت سال به طول میانجامد و از منظر فنی نیز از اسرائیل عقبتر است، به معنای تقویت توان مستقل عربستان نیست. برعکس، وابستگی نرمافزاری و ریسکهای جاسوسی، این معامله را عملاً برای عربستان بیفایده کرده است و آن را در عمل تحت کنترل امریکا و رژیمصهیونیستی قرار خواهد داد.
تأثیرپذیری بازیگری ایران
افزایش محبوبیت ایران در میان مردم جهان، به ویژه ملتهای مسلمان منطقه، پس از موضع قاطعانه و مبارزانه ایران در برابر اسرائیل پس از ۷ اکتبر، خطرات جدی را برای دولتمردان متحد امریکا به همراه داشته است، زیرا تضاد میان باور عمومی جامعه که علیه اسرائیل است با سیاستهای بالقوه تعمیق همکاری با رژیمصهیونیستی، میتواند مشروعیت آنها را زیر سؤال ببرد. لفاظیها علیه رژیمصهیونیستی و مراودات پنهان از نظرها با تلآویو، گواه هراس مقامات از مردم خود است، از این رو جنگ اسرائیل علیه ایران نیز با افزایش محبوبیت ایران و اعتراض نسبت به تجاوز اسرائیل، شکاف بین جوامع و دولتمردان منطقه را تشدید میکند. نخبگان غربی هم معتقدند محبوبیت ایران بین مردم کشورهای مسلمان میتواند با اختلال در روند مذاکرات عادیسازی (توافقهای ابراهیم)، حتی باعث ناآرامی و اعتراض علیه حکومتهای عرب شود، چون مردم، ایران را از دولتهای عرب «شجاعتر» میبینند، همچنین اعتراضات عمومی در کشورهای منطقه مانند بحرین و کویت، میتواند دولتها را تحت فشار قرار دهد تا از ایران فاصله نگیرند، از این رو برخلاف رفتار دولتمردان، آنچه به طور واقعی و عینی در منطقه برقرار است علیه رژیمصهیونیستی است، مثلاً شرکتهای دفاعی اسرائیلی در اکتبر ۲۰۲۵ از نمایشگاه هوایی دوبی انصراف دادند که تحلیلگران آن را نشانه حساسیتهای سیاسی و سرد شدن همکاری ناشی از دیدگاههای اعتراضی جامعه میدانند.
در نهایت، به گفته رهبر معظم انقلاب آنها روی اسب بازنده شرطبندی میکنند. در واقع، اقدامات همسوگرایانه برخی کشورهای عرب با امریکا و رژیمصهیونیستی بیشتر از آنکه به نفع خودشان باشد، به تهدیدی علیه خودشان تبدیل خواهد شد. اگرچه برخی حکام، توازن قدرت را به نفع اسرائیل تعبیر میکنند، اما شرایط متغیر، بیثباتی سیاسی و ابهامآمیزبودن نتیجه تهاجمات گسترده رژیمصهیونیستی این گزاره را زیر سؤال برده است، به خصوص عواملی که پیروزی را برای رژیم مجسم میکنند، تنها روی تجاوزات گسترده و جنایات مرگبار اتکا دارند و از بیان دستاوردهای سیاسی اسرائیل اجتناب میکنند. به عنوان نمونه، رژیمصهیونیستی همچنان نتوانسته است به سادهترین اهداف اعلامی خود یعنی آزادسازی زندانیان در برابر حماس یا مهار حماس دست یابد. در لبنان نیز با وجود شهادت فرماندهان، فروکاست توان دفاعی و حملات موشکی به لبنان برای فشار بر مقاومت، حزبالله همچنان داراییها و توان و انگیزه خود را حفظ کرده و در حال ترمیم ساختار دفاعی خود است. دلیل اصلی به شهادت رساندن فرماندهان ارشد حزبالله هم نگرانی تلآویو از افزایش توانمندی ساختار حزبالله برای مبارزات آتی علیه اسرائیل و جلوگیری از بازسازی توان رزمی مقاومت است.
در مجموع، آنچه در پس تحولات کنونی قراردارد، نه تنها به نفع هیچ کدام از کشورهای منطقه نیست بلکه میتواند بازیگری ضداسرائیلی ایران و در نهایت جایگاه ایران در منطقه را تقویت کند چراکه تجاوزانه و نیات توسعهطلبانه اسرائیل با چاشنی جنایات گسترده، باور عمومی و به تبع آن سیاستهای منطقه را در پس تقویت مقاومت، علیه رژیم شکل خواهد داد و آنها را به طور فعالانه وارد میدانی که رژیم سازنده آن است، خواهد کرد.