سریال «دشتستان» که این روزها از شبکه یک سیما پخش میشود، نشان داده که صرفاً یک مجموعه تلویزیونی عادی با محوریت دانشجویی نیست جوان آنلاین: سریال «دشتستان» که این روزها از شبکه یک سیما پخش میشود، نشان داده که صرفاً یک مجموعه تلویزیونی عادی با محوریت دانشجویی نیست. این اثر تلاش دارد تصویری عمیقتر و چندبعدی از زندگی جوانان معاصر ارائه دهد. این مجموعه ۳۰قسمتی در مرزی میان واقعیت و خیال حرکت میکند؛ مرزی که گاهی آشکار و گاهی مبهم است و شاید همین ویژگی موجب شده مخاطب با آن احساس همذاتپنداری کند.
داستان در ظاهر درباره هماتاق شدن چند دانشجو در خوابگاه است، اما لایههای پنهان متعددی نیز دارد. در ابتدا سه شخصیت اصلی یعنی غفور، فرید و دانیال به اجبار در کنار یکدیگر قرار میگیرند و فضای میان آنها چندان دوستانه نیست، اما با ورود سه دانشجوی دیگر به نامهای خسرو، نعمت و امین، روابط جدیدی شکل میگیرد که مسیر روایت را کاملاً تغییر میدهد. همنشینی شش جوان با پیشزمینههای کاملاً متفاوت، مجموعهای از موقعیتهای جدید، تعارضات کوچک و بزرگ، گفتوگوهای ناتمام و گاهی همراهیهای غیرمنتظره و موقعیتهای طنزی را به وجود میآورد. همین روابط، هسته اصلی درام را تشکیل میدهد. به نظر میرسد سریال تلاش میکند به این سؤال پاسخ دهد که آیا این ترکیب شخصیتی میتواند نمایندهای از جامعه جوان امروز باشد؟
امیر بشیری، کارگردان «دشتستان» هدف این سریال را صرفاً پرداختن به زندگی دانشجویی ندانسته است. درواقع ورود به لایههای درونی زندگی این شخصیتها، دغدغهها، ترسها و حتی شکستهای آنها بخش مهمی از مسیر روایت محسوب میشود. مجموعه بهجای آنکه تنها محیط خوابگاه را بازنمایی کند، تلاش دارد فضای انسانی و صمیمانهای ایجاد کند که به زندگی واقعی نزدیک باشد. یکی از نقاط قوت سریال، شخصیتپردازی آن است. نویسنده توانسته برای هر کاراکتر خلقوخوی مشخصی تعریف کند. غفور با سادگی خاص خود، فرید با آرامش و دوری از تنش، دانیال با جدیتی درونی و دیگر شخصیتها با ویژگیهای منحصربهفرد خود، هر کدام بخشی از واقعیت جامعه جوان را نمایندگی میکنند. این تنوع شخصیتی باعث میشود حتی در صحنههای روزمره، متن دچار یکنواختی نشود. با وجود این، برخی صحنهها طولانیتر از حد لازم هستند و ریتم روایت را کند میکنند واین طولانیشدن میتواند برای مخاطب خستگی ایجاد کند. به نظر میرسد در برخی قسمتها، این مشکل محسوس است.
ترکیب درام و طنز در «دشتستان» بخش دیگری از جذابیت کار است. طنز این سریال بر شوخیهای سطحی یا موقعیتهای تصنعی استوار نیست، بلکه از دل تجربههای واقعی دانشجویی برمیآید. فشار امتحانات، مسائل مالی، پیچیدگی روابط دوستانه و نگرانیهای شخصی، همگی بستری برای طنز طبیعی و باورپذیر فراهم میکنند. نکته مهم این است که طنز هرگز بهگونهای وارد صحنه نمیشود که درام را قطع کند. بلکه در لحظات تنشزا به شکلی ظریف حاضر میشود تا از سنگینی فضا بکاهد، بدون آنکه بار عاطفی صحنه را از بین ببرد. این تعادل ظریف بین درام و طنز، از مهارت نویسنده و کارگردان حکایت دارد.
همچنین در بخشهای مختلف سریال، لوکیشنهای واقعی دانشگاهی و شهری دیده میشود که به باورپذیری اثر کمک کرده است. بخشی از فیلمبرداری نیز در دکورهای ساختهشده انجام شده، اما چندان قابل تشخیص نیست و هماهنگ با فضای کلی کار باقی مانده است. به نظر میرسد گروه تولید تلاش داشتهاند فضایی آشنا و در عین حال قابلگسترش بسازند.
بازیگران سریال ترکیبی از چهرههای شناختهشده و بازیگران جوان هستند. رضا صابری، وحید آقاپور، مهسا طهماسبی، سیروس همتی، ویدا جوان، ستاره حسینی، گیتی معینی، جلیل فرجاد و دیگر بازیگران توانستهاند فضایی قابلقبول ایجاد کنند. همچنین حضور نسل جوانتر در کنار بازیگران باتجربه، انرژی تازهای به مجموعه داده است.
این سریال از نظر میزان استقبال نیز عملکرد نسبتاً خوبی داشته و طبق آمار منتشرشده، ۱۰ قسمت ابتدایی این سریال بیش از ۲۵۰ هزار بازدید در تلوبیون داشته است. برخی کاربران فضای مجازی نیز سریال را یادآور مجموعههایی مانند «روزگار جوانی» دانستهاند، البته با نگاه تازهتر و نزدیک به نسل جدید.
یادآوری که چندان پربیراه نیست. هر دو مجموعه بر زندگی افراد عادی تمرکز میکنند؛ شخصیتهایی که نه قهرماناند و نه ضدقهرمان. «روزگار جوانی» با دانشجویانی آغاز شد که درگیر چالشهای ساده، اما عمیق زندگی بودند؛ دغدغههایی از جنس کار، درس، اخلاق، رفاقت، بیپولی، خانواده و آینده. «دشتستان» نیز همین مسیر را ادامه میدهد؛ شخصیتهایی با مسائل کوچک، اما مهم: مهاجرت، کار، تضادهای نسلی، تلاش برای بهتر شدن، و مهمتر از همه، مواجهه با زندگی واقعی با تمام پیچیدگیها و ناملایمتهایش. این انتخاب روایی و تمرکز بر زندگی معمولی باعث شده است که هر دو سریال برای مخاطب «قابل لمس» باشند و حس آشنایی و همذاتپنداری ایجاد کنند.
یکی از نکاتی که «دشتستان» را به «روزگار جوانی» نزدیک میکند، تأکید آن بر بافت فرهنگی و اقلیمی است. «روزگار جوانی» تهران دهه هفتاد را با جزئیات زنده نشان میداد؛ خوابگاهها، خیابانها، روابط شهری. «دشتستان» نیز بر «زیست اقلیمی» تأکید دارد؛ آن هم در دهه ۱۴۰۰. و درنهایت هردو سریال گویی به دنبال پاسخ به یک سؤالاند: آدمها چگونه در شرایط سخت، راهی برای درست زیستن پیدا میکنند.
با این حال، سریال «دشتستان» کاملاً بینقص نیست. چند بخش از روایت، بهخصوص در قسمتهای میانی، کمی تکراری یا طولانی به نظر میرسد. گاه احساس میشود برخی موقعیتها تنها برای پیش بردن داستان طراحی شدهاند و از دل شخصیتها بیرون نیامدهاند. در بعضی صحنهها نیز تدوین میتوانست ریتم را بهتر کنترل کند.
با وجود این، «دشتستان» همچنان یکی از مجموعههای قابلتأمل در سال جاری است. سریالی که تلاش میکند همزمان ساده باشد و چندلایه، هم طنز داشته باشد و هم پیام اجتماعی و در عین حال تجربه زیسته جوانان را جدی بگیرد. شاید رمز موفقیت کار نیز همین تعادل نسبی باشد. در مجموع، «دشتستان» روایتی است درباره دوستی، انتخاب و مواجهه جوانان با مسیرهای تازه زندگی. سریالی که از دل واقعیت آمده و بههمین دلیل، در بسیاری از لحظات صادقانه بهنظر میرسد. اگرچه در برخی جزئیات فنی و روایی جای بهبود وجود دارد، اما همین صمیمیت و نزدیکی به زندگی واقعی، آن را به اثری قابلدفاع تبدیل کرده است. آینده این سریال و تأثیر آن بر مخاطبان نیاز به زمان دارد. اما همین که توانسته در چندین قسمت ابتدایی توجه بخشی از جامعه را به خود جلب کند، نشان از ظرفیتهای نهفته در تولیدات داخلی دارد.