بحث الگو موضوعی بسیار مهم و ارزشمند است که در همه جوامع، اهمیت و ضرورت آن شناخته شده است. الگو در واقع به نوعی با تقلید همراه است جوان آنلاین: حجتالاسلام سیدمحمدجواد حسینی، استاد دانشگاه و کارشناس مذهبی بر این باور است که اگر میخواهیم قهرمان واقعی را به نسل امروز معرفی کنیم، اول باید شناخت نوجوانان و جوانان را تقویت کنیم. هرچه تصویر ذهنی او از خودش واقعیتر باشد، قهرمانش هم دستیافتنیتر خواهد بود. در این مسیر، نقش والدین، مربیان و معلمان حیاتی است. هرچه شناخت آنها از فرزندان بیشتر و تربیتشان درست باشد، راه رسیدن به خودش روشنتر میشود. در ادامه، مشروح گفتوگو با این کارشناس را پیش رو دارید.
داشتن الگو و پیروی از آن چه نتایجی دارد؟
بحث الگو موضوعی بسیار مهم و ارزشمند است که در همه جوامع، اهمیت و ضرورت آن شناخته شده است. الگو در واقع به نوعی با تقلید همراه است. وقتی چیزی یا کسی به عنوان الگو مطرح میشود، ناخودآگاه فرد یا دیگران را به تبعیت و پیروی از آن سوق میدهد. این پیروی میتواند دو نتیجه متفاوت داشته باشد: یا موجب خودباوری و تقویت عزت نفس یا برعکس، باعث خودکم بینی و کاهش اعتمادبهنفس شود. هرچه یک الگو عمیقتر و اصیلتر باشد، دستیابی و تقلید از آن نیز پیچیدهتر و هدفمندتر خواهد بود، اما در مقابل، الگوهای فکری سطحی یا ساختگی، بیشتر بر ظاهر، دیدهشدن و جلب توجه تأکید دارند و تنها جلوه بیرونی و شهرت را برجسته میکنند. از طرفی باید گفت، الگو از نظر فطری و ذاتی، برای انسان امری کاملاً بدیهی است، حتی در آموزههای دینی نیز این موضوع به روشنی دیده میشود. در قرآن کریم، خداوند به صراحت پیامبر اسلام (ص) را بهعنوان «اسوه حسنه»، یعنی بهترین الگو معرفی میکند، همچنین از زنان بزرگواری، چون آسیه، همسر فرعون، بهعنوان الگو یاد میشود. این بیان نشان میدهد حتی امامان معصوم (ع) نیز برای مسیر الهی خود، از الگوهای برتر دینی پیروی میکنند. بنابراین کاملاً طبیعی است که ادیان، عقاید و باورها به سمت مفهوم الگو حرکت کرده باشند، چون انسان ذاتاً کمال طلب است. میل دارد در قله باشد و بهترینِ خود شود و برای رسیدن به آن، کسانی را که این مسیر را طی کردهاند، الگوی خویش قرار میدهد، البته در نگاه اعتقادی و دینی، الگوها با دیگر دیدگاهها متفاوت هستند، چون ارزشها و معیارهای سنجش در این جهان بینی متفاوت است. وقتی ارزشها تغییر میکنند، معیار الگو بودن نیز دگرگون میشود.
چرا این موضوع برای گروه سنی نوجوان اهمیت بیشتری پیدا میکند؟
گفتیم وجود الگو و قهرمان یک نیاز کاملاً طبیعی و فطری است و حتی در قرآن کریم نیز به آن اشاره شده است، حال الگو و الگوپذیری برای گروه سنی نوجوان به دلیل سن حساس رشد شخصیت و اینکه او در جستوجوی هویت و معنای زندگی است اهمیت بیشتری مییابد. نوجوان به دنبال الگویی عینی و ملموس میشود که مطلوب و تأیید شده از سوی جامعه و اطرافیان باشد، جایگاهی را نشان دهد که او میخواهد به آن برسد. قهرمان، «منِ بیرونی» نوجوان را بازتاب میدهد و نوجوان از طریق الگوگیری میخواهد خودش را در آن جایگاه ببیند، از این رو در معرفی و انتخاب الگو باید تلاش کنیم.
نقش فضاهای مذهبی و آموزشی در الگوسازی صحیح چیست؟
برخی فضاهای مذهبی، مانند هیئتها، نقش مؤثری در الگوسازی دارند. برای مثال، مداحان و ذاکران اهل بیت (ع) هنگام مدیحه سرایی، چه زمانی که اشعار حماسی میخوانند، چه هنگام روضهخوانی و بازآفرینی صحنهها، در حقیقت در ذهن مخاطب شخصیتی را میسازند؛ شخصیتی که ارزشمند، توانمند، شایسته و الهامبخش است. این فرایند، نوعی الگوسازی عاطفی و فرهنگی به شمار میآید، با این حال گاهی از همین ظرفیتهای ساده و مؤثر که میتوانند هویتساز باشند، غافل میشویم. در نمونهای دیگر، مدارس برای جذب دانشآموز در سالهای آینده، معمولاً تصویر دانشآموزان موفق خود را روی بنر یا پلاکارد نصب میکنند. هرچند هدف آنها ممکن است بیشتر تبلیغاتی یا تجاری باشد، اما در ناخودآگاه جامعه این پیام منتقل میشود که: «این مدرسه توانسته است انسانهای موفقی تربیت کند»، در نتیجه هم دانشآموزان موفق به عنوان الگو معرفی میشوند و هم مدرسه به عنوان یک نظام آموزشی الگو در ذهن مخاطب شکل میگیرد. داشتن قهرمان و الگو در نگاه روانشناسی نیز طبیعی و ضروری است. این افراد موفق به نوجوانان مسیر روشن برای رشد و پیشرفت را نشان میدهند و مانند محرکی عمل میکنند که انگیزه درونی یا بیرونی ایجاد میکند. الگوها مشوق و انگیزه دهنده هستند و وجود آنها عامل مهمی برای ترقی، پیشرفت و رسیدن به کمال انسانی محسوب میشود.
برای شناخت قهرمان واقعی، چه نکاتی را باید مدنظر قرار داد؟
ابتدا باید تمایز میان واقعیت و حقیقت را در نظر گرفت. واقعیت عینی و ملموس است، اما حقیقت هم واقعی است و هم عینی. مثلاً برخی جایگاهها و موفقیتها حق افراد خاصی است، اما گاهی افراد دیگر با روشهای نادرست آن جایگاه را تصاحب میکنند. برای ارتقای دانش، بینش و اندیشه در این زمینه میتوان از روشهای اجرایی استفاده کرد. مثلاً برگزاری کارگاههای آموزشی برای والدین، معلمان و مربیان با نیازسنجی دقیق و استادان واجد تجربه، ایجاد جلسات گفتوگوی نوجوانانه مانند تریبون آزاد، نمایش مستندهای کوتاه، استفاده از نقد و بررسی آثار از سوی خود دانشآموزان و بدون دخالت و قضاوت معلم، فعالیتهای بصری و هنری در مدرسه شامل مسابقات ادبی و هنری، شعر و قصه. نکته کلیدی این است که آثار و فعالیتها متعلق به خود دانشآموزان باشد تا تجربهای تربیتی و اثرگذار ایجاد شود و توانایی تشخیص قهرمان واقعی از شهرت ظاهری شکل بگیرد. در این زمینه پیش از هر چیز باید مخاطب شناسی درستی انجام دهیم. وقتی صحبت از مخاطب شناسی میشود، نیازشناسی هم به صورت طبیعی با آن همراه است، یعنی باید بدانیم مخاطب امروز، به ویژه نوجوان، چه نیازهایی دارد. هرچه تصویری که نوجوان از خودش در آیینه ذهنش میبیند، واقعیتر و نزدیکتر به حقیقت وجودی اش باشد، به همان اندازه قهرمان یا الگوی ذهنی اش را دست یافتنیتر تصور میکند.
قهرمانمجازی چه تأثیری بر مخاطب نوجوان دارد؟
وجود قهرمانهای مجازی و فیک اثرات بسیار مخرب و وحشتناکی روی نوجوانان دارد و متأسفانه نمونههای آن در جامعه ما هم فراوان است. نوجوانان مدام خود را با دیگران، چه در فضای مجازی و چه در دنیای واقعی، مقایسه و همواره احساس میکنند به جایگاه یا موفقیتی که میخواهند نرسیدهاند. این قیاسها باعث اضطراب، حس ناتوانی و بیارزشی میشود و نوجوان احساس میکند دیده نمیشود و دستاوردهایش کافی نیست. فشارهای ناشی از این مقایسهها نوجوان را به رفتارهای جلب توجه کننده و تظاهر سوق میدهد، زیرا او میخواهد به هر قیمتی دیده شود و این رفتار نشان دهنده وابستگی به نگاه دیگران و ظاهرگرایی است. علاوه بر این، قهرمانهای فیک معمولاً با سبک زندگی مصرفی و اشرافی همراه هستند و نوجوان تحت تأثیر آنها به سمت مصرفگرایی و تقلید از سبک زندگی مصنوعی حرکت میکند. تمرکز بیش از حد روی ظاهر و موفقیت سطحی دیگران، فرصت تفکر انتقادی و خوداندیشی را از نوجوان میگیرد و کمتر از خود میپرسد: «چرا این موفقیت یا ظاهر برای من مهم است؟» یا «این تصویر واقعی است یا فیک؟» به این ترتیب، مسیر هویتیابی، اخلاق و رشد اجتماعی نوجوان به شدت منحرف میشود. برای پیشگیری از این بحران، شناساندن قهرمانان واقعی، ارزشمند و قابل دسترس به نوجوانان و جوانان ضروری است. مسیر موفقیت آنها باید قابل فهم و تکرار باشد، الگومندی آنها عینی، واقعی و ملموس باشد و ارزشها و عناصر شخصیتی آنها قابل مشاهده و شناخت باشند. معرفی چنین قهرمانانی، نه تنها مسیر رشد فردی نوجوانان را هموار میکند، بلکه هویت، اخلاق و مسئولیت پذیری آنها را نیز تقویت میکند و آنها را در برابر فشارهای بیرونی و الگوهای نادرست مقاوم میسازد.
پیامدهای نرسیدن نوجوان به قهرمانی و نقطه مطلوب چیست؟
احساس نرسیدن به جایگاهی که نوجوان در ذهنش ساخته یا دستیابی نیافتن به شهرت و مقامی که آرزویش را داشته و دارد میتواند پیامدهای روانی جدی داشته باشد، مانند خودخوری، سرزنش خود، دلسردی یا حتی افسردگی. نباید از شهرت و قهرمانی به سادگی عبور کرد. شهید بهشتی میگوید: «هر کسی که اول است، بهتر نیست بلکه هر کسی که بهتر است، اول است.» انسان ممکن است با روشهای نادرست به موفقیت ظاهری برسد، اما این اول شدن به معنای بهتر بودن یا قهرمانبودن نیست.