در بیصدافتی کاسبکارانه اصلاحطلبان همین بس که هرگاه با اعراض افکار عمومی در بزنگاههای انتخاباتی مواجه میشوند، با فرافکنی انگشت اتهام را به سوی نهادهای نظارتی و قانونی نشانه میروند. حال آنکه با همین سازوکارهای نظارتی بارها در انتخابات پیروز شدهاند، اما آنجا دیگر نظارت استصوابی محلی از اعراب برای حمله به این ساختارهای قانونی ندارد. به عبارت دیگر، آنها این نظارتها را تا جایی به رسمیت میشناسند که خروجی صندوق آرا آنها باشند، اما هنگامی که اقبال مردمی با آنها همراه نبود، بیآنکه به عملکرد خود بیندیشند، عملکرد شورای نگهبان را زیر سؤال میبرند. از این رو، میتوان ادعا کرد که آنها خدایگان دروغبافی و فرافکنی هستند.
این روزها هم که در خانه ملت از سهم حداقلی برخوردارند، برای اکثریت نمایندگان مردم درصد میگیرند و چرتکه میاندازند. اما منطق این اقلیت گفتنها خصوصاً برای نمایندگان تهران چقدر قابل اعتناست که مرتب از سوی اصلاحطلبان این روزها به اقلیت ۴ درصدی یا ۱۰ درصدی نواخته میشوند؟ بر اساس ارزیابیها، پس از انقلاب اسلامی، درصد مشارکت تهرانیها در انتخابات - حتی ریاست جمهوری – هیچ گاه از ۵۵ درصد فراتر نرفته است. اولین کاهش مشارکت مجلس به زیر۵٠ درصد در سال ١٣٩٨ متأثر از عملکرد دولت برآمده از اصلاحات روحانی و بعد از برجام و ماجرای افزایش بنزین بود، به صورتی که مردم چنان زده شدند که حتی شهادت حاج قاسم سلیمانی هم تأثیری در مشارکت نداشت! اما آیا آنها برای این کاهش مشارکت پاسخگو هستند؟ خیر. در این سال اصلاحطلبان با محوریت مجید انصاری، سهیلا جلودارزاده و کواکبیان رأیشان به٧٠ هزار هم نرسید، یعنی ١درصد. در حالی که قالیباف ۱ میلیون و ۲۵۰ هزار رأی داشت. آیا اصلاحطلبان شناختهتر از مجید انصاری داشتند؟ اما آنها به جای اذعان به کاهش مقبولیت عمومی پشت رد صلاحیتها پنهان شدند.
در انتخابات همین مجلس فعلی چهرهای که پیش از این در تهران رأی اول داشت (مطهری) سر لیست بود و رأیش به ١درصد هم نرسید. اصلاحطلبان کدام چهره را رأیآورتر از مطهری داشتند که رد شد؟ هر کس دیگر هم میآمد همین بود. نکتهای که اصلاحطلبان از آن غافلاند یا خود را به غفلت زدهاند، این است که افول مشارکت با دولت روحانی و پس از تکرار خاتمی شروع شد، اما آنها به جای تجدیدنظر در عملکرد و جهتگیریهای خود، و همچنان پاسخگویی به افکار عمومی راه انحرافی فرافکنی را در پیش گرفته و در جایگاه طلبکار مینشینند. آنها در برزخ بلاتکلیفی که برای خود ساختهاند در همه این سالها با سیاهنمایی از نظام، پایگاه رأی خود را دچار تعارض کردند و مردم رأی دهنده نتوانستهاند میان نظامی که آنان تصویر میکنند و علقه ورود همین سیاه نمایان به قدرت در همین نظام، جمع منطقی ببندند. بنابراین، مشکل عدم رأی در سبد اصلاحات است و آنچه اصلاحطلبان میکنند، آینه شکستن است. طیف مقابل این جریان هم کمی دچار افول در پایگاه رأی شده، اما سبد آماده و امیدواری دارد.