در روزگاری که آگاهی و علم از طریق رسانهها و شبکههای اجتماعی در دسترس همه قرار گرفته، هنوز هم شاهد قربانیشدن انسانها به واسطه مصرف مشروبات الکلی دستساز هستیم؛ قربانیانی که نه در میدان جنگ، بلکه در غفلت و فریب خود و جامعه میمیرند. مرگهایی که میشد با اندکی عقل، آموزش و نظارت پیشگیرانه هرگز رخ ندهند.
از یکسو آموزههای دینی، اخلاقی و فرهنگی جامعه ایرانی به صراحت بر حرمت و زیانبار بودن الکل تأکید دارند و از سوی دیگر، واقعیت تلخ آمارها نشان میدهد که هشدارها به گوش بسیاری از جوانان نمیرسد. مصرف مشروبات الکلی قاچاق یا دستساز، در جامعهای که تولید و توزیع قانونی الکل خوراکی ممنوع است، نه تنها رفتاری خلاف قانون و شرع، بلکه نوعی خودکشی تدریجی است.
مسمومیتهای گسترده با متانول، نابینایی، نارسایی کلیه و مرگ، دیگر خبرهایی تکراری شدهاند؛ مرگهایی که ریشه در جهل، کنجکاوی بیجا، تقلید از سبک زندگی بیگانه، یا احساس پوچی و فرار از مشکلات اجتماعی دارند.
اما فاجعه تنها به مرگ خلاصه نمیشود؛ قربانیانی که زنده میمانند، اغلب تا پایان عمر با عوارضی، چون نابینایی یا ناتوانی جسمی و روحی دستوپنجه نرم میکنند. در این میان، خانوادهها، رسانهها و نهادهای فرهنگی کشور نیز سهمی در این بحران دارند. ضعف آموزش در مدارس و دانشگاهها درباره مضرات علمی و اجتماعی الکل، نبود برنامههای هدفمند پیشگیرانه برای نسل جوان و غفلت از ایجاد جایگزینهای فرهنگی و تفریحی سالم، همگی بستر گسترش این آسیب را فراهم کردهاند.
از سوی دیگر، جنایتهایی، چون درگیریهای خونین ناشی از مستی یا رفتارهای پرخطر پس از مصرف الکل (از نزاع گرفته تا قتل و تصادفات مرگبار) نشان میدهد که مصرف مشروبات نهتنها جسم انسان را مسموم میکند، بلکه عقل، وجدان و کنترل رفتاری او را نیز میگیرد. در چنین شرایطی، آنچه در دادگاهها به عنوان «قتل بر اثر مستی» یا «دفاع از خود» مطرح میشود، در حقیقت بازتاب یک جامعه درگیر بحران اخلاقی و روانی است. رئیس مرکز تحقیقات حلال، دادستانها و متخصصان سمشناسی، همگی یک پیام روشن دارند: هیچ نوع الکل خوراکی در کشور ایمن نیست. تمام مشروبات الکلی موجود در بازار یا قاچاقند یا دستساز و در هر دو حالت، احتمال آلودگی آنها به متانول بسیار بالاست. این یعنی هر بار مصرف، بازی با مرگ است. اما راهحل چیست؟ صرفاً هشدار دادن کافی نیست. جامعه نیازمند آموزش مستمر، گفتوگوی باز با نسل جوان، ایجاد نشاط سالم اجتماعی و پاسخ فرهنگی هوشمندانه است. مقابله با آسیب اجتماعی صرفاً با ممنوعیت و مجازات ممکن نیست؛ باید انگیزه مصرف را از ریشه خشکاند. جوانی که امید، سرگرمی و هویت فرهنگی سالم ندارد، بیشتر در معرض خطر پناه بردن به الکل، مواد یا رفتارهای پرخطر است.
در نهایت، فاجعه مسمومیتهای الکلی تنها یک مسئله پزشکی نیست؛ نمادی از خلأ آگاهی، ضعف ارتباط نسلها و بیتوجهی به سلامت فرهنگی جامعه است.
اگر آموزش، اخلاق، نظارت و فرهنگ بهدرستی در کنار هم قرار گیرند، دیگر شاهد مرگ تلخ جوانان در اثر نوشیدن چند قطره سم نخواهیم بود.
درسی که از این حوادث باید گرفت، ساده، اما حیاتی است:
هیچچیز در بطریهای الکل دستساز جز مرگ، نابینایی و پشیمانی وجود ندارد.
آگاهی، مسئولیتپذیری و بازگشت به ارزشهای انسانی، تنها نوشداروی واقعی این بحران است.