در روزگاری که حجم دیون، مطالبات و پروندههای حقوقی روزبهروز سنگینتر میشود، شاید نخستین واکنش بسیاری از ما به ضرورت اصلاح قوانین معطوف شود، اما آنچه بیش از بازنگری در تبصرهها و بندها اهمیت دارد، اجرای درست همان قوانینی است که گاه مترقیتر از رفتار ما عمل میکنند. قانون تا زمانی کارآمد است که در بستر اخلاق و فرهنگ عمومی اجرا شود؛ بیآنکه از روح عدالت تهی گردد.
امروز، در حالی که شمار زندانیان جرائم غیرعمد به حدود ۱۹ هزار نفر رسیده، پرسش اصلی این است که چرا با وجود تلاشهای گسترده و آزادی ۱۴ هزار زندانی در سال گذشته به همت ستاد مردمی دیه، باز هم آمار زندانیان افزایش یافتهاست؟ پاسخ را شاید نه در کاستیهای قانون، که در کاستیهای فرهنگی و رفتاری باید جست. از میان این جمع، دستکم ۳هزار نفر به دلیل ناتوانی در پرداخت مهریه در زندان بهسر میبرند؛ زندانیانی که گاه قربانی سوءبرداشتها و فشارهای اجتماعی و خانوادگیاند، نه مجرمانی به معنای حقیقی کلمه. جامعهای که نهاد خانواده را بر مبنای رقابتهای مادی و تعصبات غلط بنا کند، طبیعی است که از مهریه بهعنوان حربهای برای انتقام یا فشار استفاده کند، نه ضمانتی برای محبت. شاید وقت آن رسیدهاست تا درباره این چرخه پرهزینه فرهنگی صادقانهتر گفتوگو کنیم.
اما قصه فقط به مهریه ختم نمیشود. در کنار آن، چکهای برگشتی نیز نمادی از بحران اخلاقی در مناسبات مالی ماست. بخش قابلتوجهی از این معضل نه از بیثباتی بازار، بلکه از بیمسئولیتی افراد ناشی میشود. ما که خود را اهل دیانت و اخلاق میدانیم، گاه ساده از کنار آن آیه روشن قرآن در سوره مائده میگذریم: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، به قراردادهای خود وفا کنید.» وقتی فردی میداند تا موعد چک، توان پرداخت ندارد، اما آن را امضا میکند، نه خطایی اداری بلکه خیانتی اخلاقی مرتکب شدهاست. اقتصاد، بدون اخلاق و وجدان، به سرعت به میدان بدهکاری و بیاعتمادی بدل میشود. در چنین شرایطی، رسالت ستاد مردمی دیه تنها پرداخت دیون و آزادسازی زندانیان نیست. باید از هر تریبون، از هر رسانه و از هر جمع مردمی برای فرهنگسازی استفاده کرد.
در نهایت، اگر بخواهیم از چرخه بدهی، تعهدات ناپایدار و زندانهای مملو از بیگناهان بیرون بیاییم، باید به نقطهای بازگردیم که قانون و اخلاق با هم معنا داشتند. قانون را باید درست اجرا کرد و اخلاق را باید از نو در جان جامعه دمید، چراکه رهایی واقعی، نه فقط در آزادی زندانیان، بلکه در آزادی اندیشهها از بیمسئولیتی و فراموشی ارزشهاست.