جوان آنلاین: چندی پیش، تیم پزشکی یکی از بیمارستانهای جنوب تهران، مرگ مشکوک زن سالخوردهای را به مأموران پلیس پایتخت گزارش داد. پزشک معالج اعلام کرد که مدتی قبل، پیرزنی زخمی به بیمارستان منتقل شده و پس از چند روز بستری در بخش مراقبتهای ویژه، ساعاتی پیش جان خود را از دست دادهاست. با توجه به آثار جراحات روی بدن او، مرگ وی مشکوک تشخیص داده شد.
حضور مأموران در بیمارستان
با اعلام این موضوع، تیمی از مأموران پلیس راهی بیمارستان و در آنجا با جسد بیجان زنی ۸۰ ساله به نام حلیمه روبهرو شدند. بررسیهای اولیه نشان داد که حدود ۱۰ روز قبل، پیکر نیمهجان این زن از سوی پسر میانسالش به بیمارستان منتقل شدهبود، اما تلاش پزشکان برای نجات او بینتیجه ماندهاست.
ادعای پسر زن سالخورده
پسر حلیمه که پرویز نام دارد، در بازجویی اولیه گفت: «مادرم مدتی بود حالش خوب نبود و از سرگیجه و بیتعادلی شکایت میکرد. روز حادثه، ناگهان در آشپزخانه حالش بد شد و روی کاشیها زمین خورد. وقتی بالای سرش رفتم، بیهوش بود و از سرش خون میآمد. بلافاصله او را به بیمارستان رساندم، اما متأسفانه بعد از چند روز بستری فوت کرد.»
نشانههای ضرب و جرح روی بدن
با این حال، مأموران در بررسی گزارش تیم پزشکی دریافتند که روی بدن زن سالخورده آثار متعدد کبودی و جراحت وجود دارد که نشان از ضرب و جرح او دارد. با توجه به مشکوک بودن مرگ، موضوع به بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران اعلام شد و به دستور وی، جسد برای تعیین علت دقیق مرگ به پزشکی قانونی منتقل گردید.
تأیید پزشکی قانونی؛ مرگ بر اثر ضربه مغزی
در حالی که تحقیقات درباره این حادثه ادامه داشت، نظریه رسمی پزشکی قانونی اعلام شد. پزشکی قانونی اعلام کرد علت مرگ، ضربه مغزی ناشی از اصابت جسم سخت به سر بودهاست. همچنین در گزارش آمدهبود آثار کبودیهای روی بدن، ناشی از کتککاری و وارد شدن ضربات متعدد از سوی فردی دیگر است.
فرضیه قتل
با دریافت این نظریه، پرونده وارد مرحله تازهای شد و فرضیه قتل عمدی قوت گرفت. بازپرس شعبه ششم دادسرای جنایی دستور داد تا تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تحقیقات تخصصی را آغاز کنند.
اختلافهای مادر و پسر
بررسیها نشان داد که حلیمه در سالهای اخیر همراه پسر ۴۲ سالهاش، پرویز، زندگی میکردهاست. تحقیقات از اعضای خانواده و همسایگان نیز فاش کرد که مادر و پسر بارها با یکدیگر درگیری و مشاجره داشتهاند و همسایهها چندین مرتبه صدای درگیری آنها را شنیده بودند. با توجه به شواهد موجود، پرویز بهعنوان مظنون اصلی پرونده تحت تعقیب قرار گرفت، اما مأموران هنگام مراجعه به خانهاش متوجه شدند که وی به مکان نامعلومی گریخته است. عملیات جستوجو برای دستگیری متهم آغاز شد تا اینکه سرانجام روز گذشته، کارآگاهان موفق شدند او را در یکی از مخفیگاههایش در جنوب شهر دستگیر کنند.
اعتراف
پرویز پس از انتقال به اداره پلیس، در بازجوییها ابتدا منکر جرم خود شد، اما سرانجام لب به اعتراف گشود و با ابراز پشیمانی، به قتل مادرش اعتراف کرد.
به دستور بازپرس جنایی، متهم برای انجام تحقیقات بیشتر و بررسی زوایای پنهان این جنایت، در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.
گفتوگو با متهم/ ارثیه خونین
پرویز ۴۲ سال دارد و سالها با مادرش زندگی میکردهاست. او از قتل مادرش پشیمان است، اما ادعای عجیبی را برای قتل مطرح میکند. متهم مدعی است مادرش تصمیم داشته خانه موروثی را به نام خواهرانش بزند و به همین دلیل او را به قتل رساندهاست.
به چه جرمی دستگیر شدی؟
به جرم قتل مادرم.
با مادرت اختلاف داشتی؟
من سالها در کنار او زندگی کردم و مشکلی نداشتم، اما مدتی بود بر سر ارث و میراث خانوادگی با مادرم اختلاف داشتم و همین موضوع هم باعث درگیری ما شد.
چه اختلافی با مادرت داشتی که تصمیم به قتل گرفتی؟
من قصد قتل نداشتم و آن روز عصبانی شدم و این حادثه اتفاقی رخ داد.
از اختلاف با مادرت بگو؟
مادرم تصمیم داشت اموالش و خانه موروثی را به نام دخترانش (خواهرانم) بزند. وقتی متوجه شدم و فهمیدم قرار است هیچ چیزی به من نرسد و همه اموال به نام خواهرانم شود، ناراحت شدم و به مادرم اعتراض کردم. البته او قبول نمیکرد ولی من مطمئن بودم و میدانستم با تصمیم او زندگیام خراب میشود.
یعنی برای ارثی باید مادرت را به قتل میرساندی؟
نه. گفتم که قصد قتل نداشتم.
اما شما مادرت را به شدت مورد ضرب و جرح قرار دادی؟
آن روز عصبانی بودم و حالم خوب نبود، فکر میکنم یک نفر به من دستور داد او را بزنم. البته اگر او را نمیکشتم، احتمال داشت او مرا بکشد.
چرا باید مادرت تو را بکشد؟
اگر او خانه را به نام خواهرانم میزد، حتماً من درگیر میشدم و آنها مرا به قتل میرساندند.
درباره روز حادثه توضیح بده؟
آن روز مثل همیشه با مادرم دعوایم شد. خیلی عصبانی شدم و یک لحظه متوجه نشدم با میله آهنی چند ضربه به او زدم و بعد هم با مشت لگد به او زدم. وقتی دیدم حالش بد شد، او را به بیمارستان رساندم و برای اینکه مأموران را فریب دهم ادعا کردم مادرم در آشپزخانه روی زمین افتاده و زخمی شدهاست.
فکر میکردی راز قتل فاش شود؟
نه. مدت زیادی است از مرگ مادرم گذشته و اصلاً تصور نمیکردم کسی متوجه شود من قاتل مادرم باشم.